جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توضیحات اجمالی بخش‌ها:

متن سیصد و سیزده جلد‌کتاب و مقاله به زبان‌های فارسی و عربی، کتابخانه فارسی با دویست و هشتاد و پنج جلد‌کتاب و مقاله در پنج بخش:

عقائد: شامل چهل و هفت جلد‌کتاب و مقاله.

داستان: شامل سیزده جلد‌کتاب و مقاله.

تاریخ: شامل صد و یازده جلد‌کتاب و مقاله.

استعمار: شامل پنجاه و یک جلد‌کتاب و مقاله.

رد و نقد: شامل شصت و سه جلد‌‌کتاب و مقاله.

کتابخانه عربی: شامل بیست و هشت جلد‌کتاب و مقاله

همچنین معرفی بیش از سیصد و شصت جلد‌کتاب و مقاله، جستجوي پيشرفته در متن، پاورقي و عناوين، تصاوير و پوسترهاي زيبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت.

اختلاف در جانشینی عبدالبهاء

زمان مطالعه: 9 دقیقه پافشاری در راندن غصن اکبر از این رو بود: بها دو سال پیش از مرگش خواستنامه‏ای به نام «کتاب عهدی» نوشت و بدست عبدالبها سپرد که هیچکس جز آن و او از آن آگاه نبود در آنجا گفت: پس از من غصن اعظم (عبدالبهاء) و پس از او غصن اکبر (محمد علی افندی) جانشین من است از این رو به

ادامه مطلب »

میرزا احمد سهراب فرقه ای جدید ساخت

زمان مطالعه: 3 دقیقه این دانشمند از مردم اصفهان است در روزگار جوانی از شهر خود بیرون آمد و چندی در عکا و حیفا بود در روزهائی که عبدالبها به امریکا رفت از نزدیکان او و از کسانی بود که سخنانش را به زبان انگلیسی ترجمانی می‏کرد و چون عبدالبها به حیفا بازگشت و جنگ نخستین جهانی در گرفت در حیفا به فرمان او

ادامه مطلب »

داستان جدائی من از بهائیان

زمان مطالعه: 10 دقیقه بر سر سخن خود برگردیم چون در میان بهائیان پایگاهی بزرگ داشتم جوانان پر شور بهائی که از پیران، دل خوشی نداشتند و دنبال سخنان تازه و روش نو می‏گشتند و سرگردانی داشتند به سراغ من می‏آمدند و پرسش‏ها می‏نمودند و گفتارهای پوچ به میان می‏آوردند و با شگفتی پاسخ درست می‏خواستند، من دلم به حال آنها می‏سوخت که چرا

ادامه مطلب »

داستانی از آقا جمال بروجردی

زمان مطالعه: 2 دقیقه داستانی برایتان بگویم: یکی از دانشمندان آقا جمال بروجردی در زمان بها به این دین گروید و چنان دلباخته شد که از همه چیز دست کشید و پایداری نمود تا آنجا که فرزندش حاجی آقا منیر که در اصفهان می‏زیست و از پیشوایان دین مسلمانی بود چون دریافت که پدرش بهائی شده او را بی‏دین خواند و فرمان رهائی مادر

ادامه مطلب »

همه جا مرا آزار دادند

زمان مطالعه: 8 دقیقه هر جا که من دنبال کاری می‏رفتم تا نانی به دست آرم و بخورم می‏رفتند و می‏گفتند: این آدم شایسته نیست مردی نادرست و رسواست تا پس از رنجها به دستیاری دانشمند نامور شادروان حاجی میرزا یحیی دولت آبادی در آموزشگاه سادات به آموزگاری رسیدم و ماهی ده تومان ماهیانه می‏گرفتم و پس از چندی با کشش و کوشش مردان

ادامه مطلب »

درباره ی لوح قرن

زمان مطالعه: < 1 دقیقه شوقی در حیفا چنانکه خواهید دانست به بستگان خود نمی‏پردازد و سری به آنها نمی‏زند و سراغی از آنها نمی‏گیرد. از خویهای ناپسند او یکی این است همین که می‏شنود کسی را گرفتاری پیش آمده و رنجی و رنجوری به او رسیده شادمان می‏شود و مانند کودکان نارسیده در اندوه دیگران شادی می‏نماید و هر گاه که هوس نامه نگاری

ادامه مطلب »