توضیحات اجمالی بخشها:
متن سیصد و سیزده جلدکتاب و مقاله به زبانهای فارسی و عربی، کتابخانه فارسی با دویست و هشتاد و پنج جلدکتاب و مقاله در پنج بخش:
عقائد: شامل چهل و هفت جلدکتاب و مقاله.
داستان: شامل سیزده جلدکتاب و مقاله.
تاریخ: شامل صد و یازده جلدکتاب و مقاله.
استعمار: شامل پنجاه و یک جلدکتاب و مقاله.
رد و نقد: شامل شصت و سه جلدکتاب و مقاله.
کتابخانه عربی: شامل بیست و هشت جلدکتاب و مقاله
همچنین معرفی بیش از سیصد و شصت جلدکتاب و مقاله، جستجوي پيشرفته در متن، پاورقي و عناوين، تصاوير و پوسترهاي زيبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت.
چگونه کارها بدست من سپرده شد
زمان مطالعه: 4 دقیقه چون کارها همه سپردهی به من شد و نامهها و سپردگانیها به نزد من میآمد مرا نخست از مسافرخانه به خانهی یکی از خویشان خود عنایت الله اصفهانی پسر خواهر زنش و پس از چندی به سرای منور خانم دختر کوچک خود که آن روزها به مصر رفته بود جای داد و من تا روزی که در حیفا بودم در
اسفندیار و خسرو چه کسانی بودند؟
زمان مطالعه: 4 دقیقه بد نیست که اسفندیار و یارانش را به شما بشناسانم در حیفا میان چاکران عبدالبهاء دو هندی بودند یکی بنام اسفندیار و دیگری بنام خسرو. اینها را در کودکی از هندوستان بیآگهی پدر و مادر ربوده و گریزانده بودند. خسرو میگفت: من و دیگران با دست سید مصطفی رنگونی به اینجا آمدیم سید مصطفی رنگونی یکی از مبلغان بود که
برنامه های شبانه
زمان مطالعه: 7 دقیقه این سخنها را داشته باشید و اکنون از برنامهی شبهای ما بشنوید: هر شب به نزد عبدالبها میرفتیم جز شبهای دوشنبه زیرا در پسین یکشنبه به «مسافرخانه» در کوه کرمل میآمد و سری میکشید آنگاه به اطاق بزرگی که پهلوی آرامگاه باب بود مینشست و بهائیان نیز گرداگرد اطاق مینشستند و چائی میخوردند پس از آن برمیخاست و گلابپاشی بدست
دعای عبدالبهاء درباره انگلیس
زمان مطالعه: 5 دقیقه پس از آنکه انگلیس ها در جنگ نخستین جهانی بسرداری لرد المبی فلسطین را از دست عثمانیها گرفتند در حیفا میان عبدالبها و لرد المبی دید و بازدید شد، عبدالبها درباره ی امپراطور انگلیس ژورژ پنجم آفرین ها گفت و به زبان تازی روزی که آنها بحیفا رسیدند بدین گونه خدا را خواند: »اللهم ان سرادق العدل قد ضربت اطابها
دختران عبدالبهاء
زمان مطالعه: 3 دقیقه عبدالبها چهار دختر داشت بزرگتر از همه ضیائیه خانم بود پس از او طوبی خانم و روحا خانم و از همه کوچکتر منور خانم چنانکه گفتم بها میخواست میان دو فرزندش بستگی همیشگی باشد و برای این کار به ناچار میبایستی دختران عبدالبها را به پسران غصن اکبر بدهند ولی زن عبدالبهاء منیره خانم از این کار جلوگیری کرد (و
شوقی در کودکی
زمان مطالعه: 5 دقیقه در میان نوادههای عبدالبهاء در روزهای نخست من با شوقی آشنا شدم و او دارای سرشت و نهاد ویژهای بود که نمیتوانم درست برای شما بگویم خوی مردی کم داشت و پیوسته میخواست با مردان و جوانان نیرومند دوستی و آمیزش کند! شبی با او و دکتر ضیاء بغدادی فرزند یکی از بهائیان نامور که در آمریکا کارش پزشکی بود