توضیحات اجمالی بخشها:
متن سیصد و سیزده جلدکتاب و مقاله به زبانهای فارسی و عربی، کتابخانه فارسی با دویست و هشتاد و پنج جلدکتاب و مقاله در پنج بخش:
عقائد: شامل چهل و هفت جلدکتاب و مقاله.
داستان: شامل سیزده جلدکتاب و مقاله.
تاریخ: شامل صد و یازده جلدکتاب و مقاله.
استعمار: شامل پنجاه و یک جلدکتاب و مقاله.
رد و نقد: شامل شصت و سه جلدکتاب و مقاله.
کتابخانه عربی: شامل بیست و هشت جلدکتاب و مقاله
همچنین معرفی بیش از سیصد و شصت جلدکتاب و مقاله، جستجوي پيشرفته در متن، پاورقي و عناوين، تصاوير و پوسترهاي زيبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت.
مقدمه (2)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه بنام خدا چنانکه در صفحه دهم همین کتاب میخوانید، «صبحی» نخست کتابی به نام «کتاب صبحی» درباره بهائیگری و اسرار درونی آن منتشر ساخته و سپس این کتاب را، که در واقع تکمیل کننده مطالب کتاب اول است چاپ و پخش کرده است. نخستین کتاب او، یعنی «کتاب صبحی» چندی پیش تحت عنوان: «خاطرات صبحی درباره بهائیگری» تجدید چاپ شد
اهداء (1)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه به بابیان و بهائیان، به جوانان ایران، به نسل جدیدی که از تاریخ پیدایش بهائیگری اطلاعات دقیقی ندارند، تقدیم میشود.
خانواده من و بهائیگری
زمان مطالعه: 10 دقیقه بنام خداوند جان و خرد فرزندان گرامی من شادمانم که شما را به این نام بخوانم زیرا پس از آنکه سخنان من به گوشتان رسید و پند و اندرزها که در میان افسانهها گفتم، شنیدید و بکار بستید و دلبستگی مرا به آموزش و پرورش خود دریافتید، بیآنکه کسی به شما یادآور شود و پیشنهادی بکند و یا کنکاشی در
کودکی من چگونه گذشت؟
زمان مطالعه: 11 دقیقه روزگار، چنین نپائید، من در آستانهی یازده سالگی بودم که مادرم بیمار شد؛ ما را زود به زود به نزدش میبردند تا روزی پیش از نیمروز ما به دیدنش رفتیم نوزدهم ماه رمضان بود، من دیدم همه خویشاوندان مادری من آنجا گرد آمدهاند ما را به اتاقی بردند که مادرم در آن خوابیده بود مادر و خواهران و کسانش پیرامونش
آغاز تبلیغ بهائیگری
زمان مطالعه: 3 دقیقه روزها گذشت ماهها سپری شد و سالها بسر آمد و هر دم دلتنگی من بیشتر میشد به ناچار پدرم مرا با یکی از دوستان زردشتی که برزو نام داشت و در قزوین خانه گرفته بود بدان شهر روانه کرد. چهل روز من در میان بهائیان قزوین به سر بردم و چیزها دیدم که به گفتن در نمیآید و لی در
هم سفر تبلیغی به خاک روسیه
زمان مطالعه: 5 دقیقه بهائیان تبریز و آذربایجان نادانتر و بیخردتر از جاهای دیگر بودند ولی در پاکدامنی از برخی شهرهای دیگر جلو بودند باری در تبریز کارهایمان را رو به راه کردیم و از آنجا آهنگ باد کوبه کردیم و با راه آهن به جلفا رهسپار شدیم جلفا در مرز است، بخشی از آن در خاک ارس بود و بخشی در سرزمین ایران