گزارشهای پراکنده از اسناد حکومت رضاشاه نشان میدهد که بهاییان در بسیاری از سازمانهای دولت مانند ارتش، راهآهن، اداره دخانیات، اداره ثبت و آموزش و پرورش نفوذ کرده بسیاری از مناصب مهم دولت را در دست داشتند.
منافع مشترک بهاییان و رژیم پهلوی در اسلامستیزی و مخالفت و دشمنی رضاشاه با ساختار مذهبی جامعه ی ایران در واقع میان آنها پیمانی نانوشته برقرار ساخته بود. تا جایی که «رضاشاه شخصی را به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد انتخاب کرد به نام صنیعی. صنیعی در آن زمان سرگرد بود و از بهاییهای طراز اول بود. او بعدها سپهبد شد و مدتی وزیر جنگ و مدتی متصدی یک وزارتخانه ی دیگر بود«. (1).
گستره ی نفوذ بهائیان در نظام اداری رضاشاهی بعد از سقوط وی بیشتر آشکارشد. گستاخی بهائیان تبلیغات گسترده، تأسیس پی در پی محفل یا مراکز دینی بهایی نشان از نفوذ و قدرت آنها میداد. مبلغین بهایی آزادانه در شهرها و روستاها تردد میکردند و علنا مردم مسلمان را به کیش بهاییت دعوت میکردند.
شاید علت نفوذ گسترده بهاییان در دربار پهلوی نفوذ و اقتدار انگلیسیها بود. انگلیسیها از زمان کودتا روی رضاخان و در خانه و محل کار او نفوذ کامل داشتند. چه در زندگی خصوصی و چه در وظایف مملکتی همواره ایادی انگلیسی نفوذی «اگر چه غیر مشهود» داشتند اما بعد از روی کار آمدن محمدرضا این نفوذ ـ بنا بر شخصیت خاص محمدرضا و انفعال تام او ـ کاملا مشهود و علنی بود. مهرههایی چون سلیمان بهبودی و سپس خانم ارفع که سرپرستی محمدرضا را به عهده داشت همگی توسط انگلیسیها کاشته شده بودند. (2).
گذشته از این، سه عامل مهم در دستگاه محمدرضا حمایت از نقش مؤثر انگلیسیها داشت. از یک طرف ارنست پرون که در دوران تحصیل محمدرضا در فرانسه به عنوان پیشکار او بود و بعدها همراه محمدرضا به ایران آمد. او به گفته ثریا مرموزترین فرد دربار بود؛ او میگوید «در بیان اوضاع دربار سلطنتی ایران همین بس که حتی من، به عنوان ملکه کشور و زن شاه نتوانستم از کار این باغبان سابق سوئیسی و یار غار شاه سردربیاورم«. رفتار پرون با محمدرضا بسیار بیپروا، زننده و تحکمآمیز بود و هرچه میخواست بیچون و چرا انجام میشد.
از طرف دیگر نقش دستگاه فراماسونری بود که خود پرون از بنیانگذاران آن به حساب میآمد و بعدها شریف امامی از رؤسای آن شد. و نکته سوم نقش خاص بهائیان و شخصیت تیمسار دکتر عبدالکریم ایادی بود. او در دربار محمدرضا همان نقشی را به عهده گرفت که پرون عهدهدار بود با این تفاوت که او بسیار مؤدب بود و مانند پرون با خشونت رفتار نمیکرد.
»پدر ایادی از رهبران مذهبی بهائیها بود و این سمت به ایادی به ارث رسیده بود. لذا بدون تردید باید گفت که او از آغاز توسط سرویس انگلیس نشان شده بود و واجد شرایط یک جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفی کردند. نقشی که ایادی تا انقلاب برای غرب داشت مجموعه مهرههای غرب روی هم نداشتند«. (3).
ایادی آن قدر در دستگاه نفوذ داشت که میتوان کتابی در این باره نوشت که «آیا ایادی بهایی بر ایران حکومت میکرد یا محمدرضا پهلوی«؟ او با نفوذترین فرد دربار بود به طوری که در یک زمان تصدی 80 شغل را در دست داشت و در زمان او بهاییها در مشاغل مهم دولتی قرار گرفتند و هیچ بهایی نبود که بیکار باشد. در دوران قدرت ایادی تعداد بهاییهای ایران به سه برابر رسیده بود! و همه چیز بنابر منافع بهاییگری دائما در گردش بود. فردوست در خاطراتش درباره او چنین میگوید: «ایادی جاسوس بزرگ غرب و مطلعترین منبع اطلاعاتی سرویسهای آمریکا و انگلیس در دربار کشور بود و نفوذ او با نفوذ محمدرضا مساوی بود«.
گذشته از صنیعی و ایادی، امیرعباس هویدا نیز در زمان صدارت تعلق خاصی به بهائیت داشت و ارتباط هویدا با فرقه بهائیت طی اسنادی در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی به تفصیل بیان شده است اما در این جا همین قدر بگوییم که در زمان نخستوزیری هویدا 9 وزیر بهایی به کابینه راه یافتند. بهاییان علاوه بر اشغال پستهای حساس نظامی و سیاسی بر بسیاری از منافع اقتصادی نیز تسلط یافتند. «آنها نه تنها مورد حمایت رژیم شاه بودند بلکه به گفته سپهبد اسدالله صنیعی حتی رئیسجمهور آمریکا، جانسون، مرتب به احبای ایران تبریک میگوید«. (4).
1) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 56.
2) همان، ص 188.
3) همان، ص 201.
4) »بهائیت، رژیم پهلوی و مواضع علما«، فصلنامه مطالعات تاریخی.