1- تلگراف امام خمینی به اسداله علم (نخست وزیر وقت) مورخ 15 آبان 1341:
»»…. اگر گمان کردید با زور چند روزه؛ قرآن کریم را در عرض اوستای زرتشت؛ انجیل و بعضی کتب ضاله (بهائیت) قرار داده و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم…… افتاده اید و کهنه پرستی را می خواهید تجدید کنید؛ بسیار در اشتباه هستید. اگر گمان کردید با تصویبنامه غلط و مخالف قانون اساسی میشود پایه های قانون اساسی را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است؛ سست کرده و راه را برای دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد؛ بسیار در خطا هستید«»
2- بیانات مورخ 2 آذر 1341 خطاب به بازاریان تهران:
»… این قانونی را که میخواهند در مملکت شیوع بدهند؛ در حزب آقای علم طرح شده؛ و آقای علم بدانند که مردم از پای نمی نشینند تا لایحه لغو شود؛ و پس از تشکیل مجلس نیز ساکت نخواهند نشست……. دولت؛ خوب است وظیفه خود را بداند؛ ما زیر یک مشت کلیمی که خود را به صورت بهائی درآورده اند پایمال ننماید. ما به همان نحو که در روزنامه ها تصویب لایحه را نوشتند؛ می خواهیم لغو آن را هم درج کنند……»
(صحیفه نور (جلد 1) ص 103)
3- سخنرانی مورخ 9 آذر در حضور جمعی از اهالی تهران:
»…. حالا دست دراز کرده اند به قرآن و نوامیس مسلمین. استان های این کشور را که باید مسلمانان حفظ و اداره نمایند. اینها می خواستند با تصویب لایحه های انجمن های ایالتی و ولایتی و الغای شرط اسلام از رای دهنده و انتخاب شونده؛ مقدرات مسلمین را به دست غیر مسلمانان مانند یهودیهای بهائی بسپارند. اگر استان های این کشور به دست غیر مسلمان بیفتد چه بسا ممکن است از حلقوم خبیث آنان صدایی غیر از اسلام شنیده شود و آن روز است که خطرهای بزرگی متوجه می شود؛ نه تنها اسلام و قرآن حفظ نخواهد شد؛ بلکه تمام حیثیات شما خواهد رفت. اقتصادیات؛ بازار؛ ذخایر مملکت؛ همه و همه خواهد رفت. ای مومنین بیدار باشید. اجانب به فکر از بین بردن ایران و کشور مسلمین افتاده اند. جز قرآن مانعی نمی بینند………. مردم را متوجه کنید تا به دولت بگویند: ما حاضر نیستیم استان های این کشور تحت تصرف بهائی نماهای یهود درآید. آگاه باشید خطر بزرگ و تکلیف مهم است. قرآن و دیانت اسلام بر مردم حقها دارد.
(صحیفه نور (جلد 1) ص 104)