واقعه بدشت نخستین و مهم ترین گردهمایی سران بابی در 1264 در بدشت بود. پس از دستگیری و تبعید سید علی محمد باب به قلعه چهریق در ماکو (اعتضادالسلطنه، ص 20) ملاحسین بشرویه ای ملقب به باب الباب، اولین پیرو باب به ملاقاتش رفت و از جانب او مأموریت یافت که از راه مازندران به خراسان بازگردد و به تبلیغ آیین باب بپردازد (خورموجی، ص 56(.
بشرویه ای در نامه ای به حاجی محمد علی بارفروشی، یکی از نخستین پیروان باب، او را به مشهد دعوت کرد تا به کمک وی آیین باب را رواج ده÷ند (سپهر، ج 3، ص 238(. تبلیغ آن دو در مشهد همزمان با فتنه محمدحسن خان سالار (متوفی 1266) در خراسان بود.
شاهزاده حمزه میرزا (پسر عباس میرزا و برادر محمد شاه) که به قصد سرکوبی سالار در چمن رادکان به سر می برد، چون از فعالیت بشرویی آگاه شد، دستور دستگیری و فرستادنش را به اردوی دولتی داد (هدایت، ج 10، ص 421-422(.
پس از بازداشت بشرویی، محمد علی بارفروشی نیز مشهد را به همراه همراهانش ترک کرد)امانت، ص 324-325(.
از سوی دیگر قرة العین، دختر حاج ملاصالح برغانی، که سالها پیش به شیخیه گرویده و سپس بابی شده بود (نوائی، ص 168-169(، پس از مکاتبه با علی محمد باب از او دستور گرفت که برای رهاییش از زندان تبلیغ کند (نقبائی، ص 88(؛ اما با کشته شدن عمو و پدر همسرش، ملامحمدتقی برغانی، به دست چند تن از طرفداران باب، دستگیر و زندانی شد (محبوبی اردکانی، ص 625)
در این میان با اقدامات میرزا حسینعلی نوری از زندان گریخت و همراه جمعی از بابیها و نوری راهی خراسان شد (زرندی، ص 273-278(.
بدشت نقطه تلاقی این گروه و محمد علی بارفروشی و یارانش بود که از خراسان بازمی گشتند. این دو گروه به هم پیوستند و ظاهراً اشتراک اهداف و دررأس آنها تلاش برای آزادی باب از زندان، عامل اساسی اجتماع هواداران باب بود
این اجتماع، با شرکت 81 نفر که عموماً بابیهای خراسان و مازندران و قزوین بودند، به مدت سه هفته ادامه داشت (زرندی،ص 285) به نوشته نبیل زرندی (همانجا(،میرزاحسینعلی نوری با اجاره سه باغ همجوار برای سکونت قرة العین، حاجی محمدعلی بارفروشی و خودش در برپایی اجتماع بیشترین تأثیر را داشت.
در این گردهمایی، سران بابی، القاب جدیدی یافتند، میرزا حسینعلی نوری به “بهاءالله “،قرة العین به” طاهره “و محمد علی بارفروشی به “قدوس” ملقب شدند. اما اجتماع کنندگان بدشت نمی دانستند که این القاب را چه کسی اعطا کرده است (همان، ص 285-287(.
هدف عمده و آشکار این اجتماع رهایی باب بود (امانت، ص 325(. در گفتگوهای خصوصی بدشت سخن از نسخ شریعت اسلام می رفت، اما میان سران بابی در این باره اختلاف نظر وجود داشت (آواره، ص 129(. قرة العین که قبلاً نیز در مباحثات بابی ها در عتبات فعال بود، گرایش نسخ اسلام را رهبری می کرد. او در حین سخنرانی نقاب از چهره برداشت و رسماً ظهور شریعت جدید را اعلام کرد. از این رو عده ای از بابیان رنجیدند و بدشت را ترک کردند.
سرخوردگی برخی از اجتماع کنندگان به واکنشهای منفی انجامید برای مثال عبدالخالق اصفهانی، از هواداران باب در اعتراض گلوی خود را برید (زرندی، ص 288(.
محمد علی بارفروشی نیز در ظاهر به شدت از این کار بر آشفت، هر چند که با میانجی گری نوری دست از اعتراض برداشت و رأی قرة العین را پذیرفت. از همه مهم تر واکنش شدید بشرویی بود. او که خود پیشگام تلاش برای آزادی باب از زندان بود و از اردوی دولتی به قصد پیوستن به جمع بابیها گریخته بود، پس از شنیدن خبر اجتماع بدشت و اقدامات و اظهارات سران این اجتماع، آشکارا اعلام کرد که اگر آنجا بود بدشتی ها را حد می زد (میرزاجانی کاشانی، ص 155(.
اهالی آبادی بدشت، نیز پس از اطلاع از نتیجه اجتماع بابیان، شبانه به ایشان حمله کردند و سنگ بسیاری انداختند و اموالشان را بردند و آنان را متفرق ساختند. (میرزاجانی کاشانی، ص 4 و 153(.
از سوی دیگر به گفته حاج میرزاجانی کاشانی (ص 154) اخبار بدشت، که بخشی درست و بخشی نادرست، در مازندران و اطراف پخش شده بود این سابقه موجب شد که در پانزدهم شعبان 1264، وقتی بدشتیان به نزدیکی قریه نیالا رسیدند، مردم با دیدن منظره غیر مترقبه طاهره و قدوس در یک کجاوه، که با صدای بلند اشعاری می خواندند، برآشفتند و به آنان حمله کردند (امانت، ص 328(. به این ترتیب بدشتیان پراکنده شدند و سران بابی گریختند.
قدوس به بارفروش گریخت و قرةالعین و میرزا حسینعلی نوری به نور رفتند (همانجا) ماجرای بدشت، که تا اندازه ای معرف دیدگاهها و اهداف سران بابی بود، در رویگردانی علاقه مندان و چه بسا گروندگان به باب از این جریان، و نیز در اقدامات حکومت نسبت به بابیان تأثیر قطعی داشت.