به چه جهت ما بین تمام این صداها ی مختلفه که در تمام ازمنه در اطراف عالم بلند شد از زمان صاحب شریعت مطهره تا حال، فقط صوت جناب باب را لبیک گفتند، و هرچه ادعا نمود تصدیق نمودند، وآنچه گفت پذیرفتند، وسوای آن را رد نمودند و تکذیب کردند و حال آنکه آنچه بدان متمسک شوند، در تصدیق باب در حق بسیاری از این مدعیان، به وجه اتم و اکمل، موجود است؟
توضیح آنکه این طایفه برای فریب عوام بیچاره، چیزی ندارند جز:
1 ـ آیات بیان و مانند آن
گاه به مجرد این آیات اکتفاء می نمایند؛
و گاه عدم معارضهی آن را ضمیمهی آن کنند؛
و گاه به عدم ردع (1) الهی ـ به خیال خود ـ جبران نقض دلیل نمایند.
2 ـ دلیل تقریر
دلیل علیلی که آن را «دلیل تقریر» گذاشته اند.
3 ـ برخی تأویلات بی جا
پاره ای تأویلات بارده در آیات قرآن و متشابهات اخبار و مجعولات آنها.
4 ـ تمسک قدما
نفوذ و شدت تمسک قدمای آنها به این مذهب.
وما به فضل خداوند بیان هر یک از این چهار مغالطه را نموده تا نگویند علمای اسلام، اطلاع ازمطالب ما ندارند؛ و جواب آن را به طریق واضح و عامی فهم بیان نمائیم تا نگویند از جواب عاجزند.
[جواب]
[واینک] جواب از آنچه آنرا آیات می نامند.
[ا ـ آیات بیان]:
چنانچه گذشت اعظم حجت های این طایفه برای اثبات مذهب خود، عبارات ملفقهی (2) جنابان باب و بهاء است؛ و عمدهی ادلهی خود را همین عبارات می دانند. (3) بلکه این دو نفر، در ایام خود به همین متمسک بودند؛ چنانچه میرزا ابو الفضل [گلپایگانی] ـ در صفحهی 35 از کتاب خود ـ می گوید: «بر صغیر و کبیر معلوم است که حضرت باب اعظم و نقطهی اولی، در مدت هفت سال، و جمال اقدس ابهی تقریبا چهل سال به همین برهان آیات متمسک بودند و به همین دلیل بر إعلاء امر الله، قیام می نمودند«.
الحال به توفیق خداوند، وجود این قبیل آیات را نزد مدعیان کاذبین سابق، بیان خواهیم نمود و بعد از آن اجمالی از شرح این آیات و فضائح آن، خواهیم نگاشت.
[الف:اگر گویند:]
پس اگر اکتفاء به مجرد این آیات نمایند و همین که فقراتی ـ ولو بی معنی و غلط ـ نسبت به وحی داده شود و تصدیق آن را لازم دانند و مدعی آنرا، بدون هیچ حجتی و برهانی صادق شمرند.
[گوئیم:]
گذشت که مسیلمه و سجاح و غیر آنها از دروغ گویان، دارای آیات بودند ـ چنانچه در مقدمهی سؤال گذشت ـ و معلوم شد که آیات آنها از هیچ جهت طرف نسبت نبود با آنچه این جنابان آنرا آیات خود قرار دادند، پس چرا آنها را تصدیق نکردند؟
واگر عدم معارضهی آنرا منضم به آن نمایند و گویند کسی با این آیات معارضه نکرد و این دلیل عجز است از معارضه؛ گوئیم:
اولا:
با آیات مسیلمه وامثال او هم تا حال نشنیدیم کسی معارضه نموده باشد؛
و ثانیا:
این مطلب، دروغ واضح است که ناشی از عناد یا عدم اطلاع است؛ چه در زمان خود باب ودر حضور او با آیات او معارضه نمودند. چنانچه حاجی میرزا جانی در صفحهی 130 کتاب نقطة الکاف در طی مجلس او در تبریز با ولیعهد مرحوم ناصر الدین شاه و تمسک به ایات معارضهی ارسلان خان و بافتن او آیاتی در مقابل آیات باب نقل نموده و من بعد هم مرحوم حسینقلی جدید الاسلام و غیر اوبه عنوان الزام این طایفه عباراتی تلفیق نموده و عده ای از آنها به طبع رسیده و نسخ آن منتشر [شده] است.
بلی اهل علم و ادب، کمتر در این مقام بر آمدند و لکن نه به جهت عجز، بلکه از جهت عدم اعتناء و این که مقام خود را بلندتر از آن دانستند که عبارات مغلوط بی معنا بگویند و خود را مورد مسخرهی اهل کمال سازند چه اهل علم وحکمت با مثل فارابی معلم اول، و ابوعلی شیخ الرئیس مقابله نمایند و اهل فصاحت و بلاغت با امثال حریری و بدیع الزمان معارضه کنند لهذا هیچیک از آنها پیرامون معارضه با این آیات نگشتند و این میدان را برای جولان عوام خالی گذاشتند.
شخصی از اهل علم و فضل این عصر، روزی از باب مزاح، در خیال معارضه با آیات بیان و بهم آوردن عباراتی به همان طرز افتاد و سعی کامل نمود که عباراتی خالی از معنا و ربط، و شامل لحن و غلط بسازد. و بعد از مدتی گفت: «یا سبز قبل علی و یا قلی بعد نبیل مالکما و نقطة البیان کم عنها تعرضان یا أهل الإیقان أین الیقین و یا خولی البستان أین الکمثری و الیقطین…» ودر مقابل فقرات جناب بهاء مثل قول ایشان در کتاب اشراقات: «یا حیدر قبل علی إنا نذکر من سمی بآقا بابا إن شاء الله مؤید شود» و امثال آن فقراتی به هم انداخته که خجالت از اهل کمال مانع از نقل آنست و لکن مع التأسف بعد از اتمام معلوم شد که به مقصود نرسیده و عبارات دارای معنی و موصوف به صحت و مطابق قواعد عربیت و فصاحت است و شامل چند نکتهی بدیعی است و ابدا شباهت به آن آیات ندارد، جز در الفاظ «سبز قبل علی» و «قلی بعد نبیل» که این قبیل تعبیر أبوالهول از مختصات این آیات و از اعظم مضحکات مبکیات است و من بعد اعتراف به عجز اهل علم از این معارضه نمودم و صدور این قبیل آیات را مختص به جنابان باب و بهاء و عوام الناس دانستم.
1) ردع: منع، نهی، باز داشتن.
2) ملفّق: در هم تنیده و بهم پیچیده.
3) »بلکه دلیل این طایفه منحصر است به همین آیات، چنانچه حاجی مرقوم [در] مواضع کثیره، تصریح به آن نموده اند.» منه.