و اما ادعای نقطویت ـ که مرتبهی سوم از دعاوی باب است ـ پس آنچه فعلا به نظر دارم آن که در زمان سلطنت مرحوم شاه عباس اول، مذهب نقطویة، شیوع پیدا نمود؛ اول رئیس آن ها استاد خسرو قزوینی بود ومن بعد، استاد یوسفی واز علماء آن ها بود شیخ ابوالفضل بن مبارک که نزد محمد اکبر، پادشاه هند بسیار مقرب بود و از منشوری که به اسم میر سید احمد کاشی نوشته، معلوم شد که پادشاه مرقوم را گمراه کرده بود و میر سید احمد کاشی، اعلم آنها بود که شاه عباس با شمشمیر، به دست خود او را دو نیم نمود. و به موجب نقل صاحب «تاریخ عالم آرا» ظاهر شد که در ممالک محروسه این طبقه زیاد شده بودند و به بلاد هند سرایت نموده، و شریف آملی که جامع کمالات و حامل مقالات مزخرفه واز اکابر این طایفه بود از بیم فقهاء، فرار به هند نمود و حضرت پادشاه و امراء واعیان (؟! مشاوره(مریدانه با او سلوک می نمودند» و آنچه از تعلیمات آنها فعلا در نظر دارم، قریب به تعلیمات بابیه است از تناسخ و انکار معاد، که هردو، دو رکن معظم مذهب آنهاست.