حاج میرزا جانی کاشانی در کتاب نقطة الکاف ـ صفحه 82 از نسخهی مطبوعهی لیدن از بلاد هلند ـ می گوید: «ایمان به حضرت خداوند در چهار رکن تمام گردید:
رکن اول: توحید به گفتن لا إله إلا الله.
رکن ثانی: نبوت به اقرار به محمد رسول الله و خاتم النبیین و کتابه حق.
رکن ثالث: ولایت بأن علیا ـ علیه السلام ـ و أحد عشر ذریته أوصیاء رسول الله و امنائه فی ملکه.
رکن رابع: اذعان بأن الأبواب الأربع المنصوص و المخصوص من قبل الإمام ـ علیه السلام ـ حق و امنائه و حفاظ علی دینه»
این بود عبارت او که بعینها نقل می شود با اغلاط آن به حسب قواعد عملیه ـ والبته کسی که کتاب آسمانی او بیان باشد، درغلط نوشتن معذور، بلکه باید در نزد هم کیشان خود مأجور باشد ـ ومراد او به «أبواب أربع امام» ـ چنانچه قبل از این عبارت تصریح شده به آن ـ حسین بن روح و سه نایب خاص دیگر ـ رضوان الله علیهم ـ می باشد که در ایام غیبت صغری سفراء آن حضرت بودند و این نیابت به اصطلاح این کاتب، خاصه و نصی است و نیابت زمان غیبت کبری عامه و آ؟اری، چنانچه در صفحهی 91 بیان کرده.
و أیضا در صفحهی 52 از کتاب مزبور می گوید: «پس به دلیل عقل، چهار چیز بر پیغمبر لازم است: اول: آن که ادعاء محال نکند، مثل شریک باری تعالی، بلکه ادعاء امکان (1) (نماید، مثل پیغمبری ولی ادعایش در خود زمان باشد نه این که من الله نسخ آن ادعا رسیده باشد مثل ادعاء ختم پیغمبری و ثبوت آن و بعد از ثبوت دیگر ادعای آن جایز نیست«.
ونیز در صفخهی 53 می گوید: «از این جا بود که حضرت پیغمبر آخر الزمان ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ من بعد از آن که چهل سال از عمر شریف او گذشته، مبعوث به امر رسالت شدند و سر آن که قبل از چهل سالگی مبعوث نگردیدند آن بود که چون که آن سید امکان، نقطهی ختم نبوت بوده و لهذا بایست سیر آن تمام، و ظهورش تام باشد«.
وتعبیر از آن حضرت به لفظ «ختمی مرتبت» در این کتاب بسیار است؛ چنانچه در صفحهی 32 و غیرها.
و مخفی نماند که حاجی میرزا جانی مزبور، از قدمای بابیه و اصحاب جناب آقا میرزا علی محمد می باشد. ودر طبقهی میرزا یحیی ازل و میرزا حسین علی بهاء و سید یحیی دارابی و شیخ قرة العین و شیخ علی ترشیزی ملقب به جناب عظیم و غیرهم است و با اکثر آن طبقه،مصاحب و موافق؛ و خود و دو برادر او، وقتی جناب باب را از اصفهان به ماکو می بردند، دو شبانه روز در کاشان ضیافت شایانی از او نمودند؛ ودر غالب وقایع بابیه حاضر، بلکه شریک بوده تا آن که دو سال بعد از قتل باب ـ که سنهی 1268 است ـ در تهران، با عده ای از هم عقیدهای خود کشته شد. وکتاب مذکور، قدیمترین کتب این طایفه، ودارای وقایع مهمهی آنهااست و مع ذالک فرقهی بهائیه را،بار سنگینی بر دل است از این کتاب؛ و کمال جد وجهد را در اتلاف نسخه های این کتاب نمودند. (2).
1) »ممکن«، نسخه بدل.
2) »به جهت این که در این کتاب نصّ صریح باب را بر وصایت و ولایت ازل و فرستادن نوشته جات و مهر و قلمدان را نزد وی، و امر به نوشتن هشت واحد بیان را نقل نموده و قصهی خواب مادر بهاء را در حق او ایّام طفولیت او از خود بهاء نقل کرده و این مطالب تمام برخلاف معتقد بهائیان،بلکه هدم اساس مذهب انهاست؛ لهذا به حدّی سعی و کوشش در اعدام کتاب نمودند که نزدیک شد که اثری از آن باقی نماند، لکن از باب اتفاق نسخهی ای از آن به دست سفیر فرانسه در ایران افتاد و به اروپا نقل نمود و من بعد به اهتمام مستشرق مشهور، ادوارد برون انگلیسی طبع و نسخ آن در عالم منتشر شد و بر قوّت ازلیّه بر بهائیّه، وبر قوّت اسلام بر بابیه بابی مفتوح شد که چاره بردار نیست و عجب آن که ـ علی المنقول ـ هنوز در صدد جمع نسخ و اعدام آن هستند غافل از آن که: اتسع الخرق علی الراقع«، منه. [حاشیهی نسخه].