پروفسور ادوارد برون خاور شناس انگلیسی، در سال 1328 هجری، مطابق سال 1910 میلادی، کتابی را، در جزو سلسله انتشارات گیب، انتشار داد که بر نخستین صفحه آن چنین نوشته شده بود «کتاب نقطة الکاف در تاریخ باب و وقایع هشت سال اول از تاریخ بابیه تألیف حاجی میرزا جانی کاشانی مقتول در 1268 هجری.» پیش از این که کتاب مزبور در دسترس عموم قرار گیرد، در فهرست آثار بابیه، هرگز کتابی به نام نقطة الکاف شناخته نشده بود.
و کتابی که مشتمل بر سرگذشت حوادث هشت ساله بابیان بود و نسخه هائی از آن در دسترس افراد خاصی دیده می شد به نام معینی خوانده و به نویسنده، مشخص منسوب نمی شد تا اینکه مصلحت و مراعات اولیای امور دولت قاجاریه که در آن کتاب با صفات و الفاظ و دعاهای زشت یاد شده بودند و وجود برخی تفصیلات زیان آور، مانند واقعه بدشت که حتی مورد تقبیح برخی از سران بابیه هم قرار گرفته بود و لزوم حذف یا تلخیص و یا تبدیل و تفصیل آنها از طرف برخی از بابیان، چنین اقتضا می کرد که این کتاب را از برخی مطالب بپیرایند و به جای آنها چیزهای تازه ای که باب روز باشد بگذارند و به همین مناسبت آن را تاریخ جدید نامیدند در مقابل تاریخ قدیم. از قرار معلوم این کار در دهه دوم از قرن سیزدهم هجری صورت گرفت و تاریخ جدید بدین کیفیت ساخته و پرداخته شد و شخصیت نویسنده آن هم برای احباب و اغیار یا دوست و بیگانه شناخته نبود و بنا به نوشته میرزا ابوالفضل (از داعیان بابیه که بعد از تجزیه بابیه به ازلی و بهائی او به بهائیان پیوست) در رساله ای که به نام عزیزالله یهودی مشهدی نوشت و بعدها آن را به نام الکساندر تومانسکی خاورشناس روسی «اسکندریه» نامید میگوید که برخی نویسنده این کتاب تازه را خود میرزا ابوالفضل گلپایگانی و برخی مانکجی هاترایای گجراتی زردشتی می دانستند در صورتی که برخی از بابیان هم آن را به نام شیخ محمد قاینی معروف به نبیل قاینی، تاریخ نبیل می خواندند. اما خود نبیل قاینی در تصحیح و تنقیحی که از این کتاب جدید در سال 1303 قمری کرده و به خط دست خود نوشته و امضای او در آخرش موجود است به نام مؤلف تلخیص ابداً اشاره ای نکرده و در حواشی آن برخی مطالب تازه افزوده است.
تاریخ نبیل قاینی که هفتاد سال پیش از این مورد استفاده مؤلف کتاب حق المبین در همدان قرار گرفته و از آن مطلبی نقل کرده بود، چند سال قبل به سعی بعضی از خیر اندیشان برای یکی از کتابخانه های عمومی ایران خریداری شد.
میرزا ابوالفضل گلپایگانی، میرزا حسین همدانی غیر معروف را مؤلف کتاب می داند و می گوید که به دستور و راهنمائی و احیاناً املای مانکجی زردشتی آن را نوشته است.
در نسخه ای از این کتاب که متعلق به مانکجی بوده و از طهران به هند برده است بیست و پنج سال پیش در کتابخانه مؤسسه کامای بمبئی دیدم که نسخه خود را بدون هیچ گونه توضیح و تفصیلی فقط به نام تاریخ میرازحسین طهرانی (نه همدانی) در پشت صفحه اول نامیده و از چنین اوضاع و احوالی که گلپایگانی نوشته ابداً ذکری نکرده است.
پس تاریخ جدیدی که ملخص کتاب تاریخ قدیم و بی نام و نشان موجود در دست بابیه بود، مانند اصل آن به مؤلف ثابتی نسبت داده نمی شد و مساعی میرزا ابوالفضل بعدها آن را صاحب اسم مؤلفی کرد که برای او حقی جز اجرای طرح نگارش خویش و دستور مانکجی در این معرفی قائل نشده بود و قرینه ارتباط مستقیم این عمل با شخص گلپایگانی در قسمتی که از مناظره ایام محبس میرزا ابوالفضل به اسم و رسم ثبت کرده است به چشم می رسد. در دو نسخه کوچک و بزرگ دیگری که از متن قدیمی اصل تاریخ بابیه دیده و سنجیده ام ابداً نام و نشانی از مؤلف آن در میان نیست و نسخه نسبتاً کامل تر، درست بر منوال همین متنی می باشد که پروفسور برون از روی نسخه اول گئبینو چاپ کرده است، با این تفاوت که رساله نقطة الکاف یا قسمت اول مقدمه اول کتاب را ندارد.
بنابراین پروفسور برون با انتشار این متن برای آن نام مؤلف و عنوان خاصی در مقدمه خود فراهم آورد و اینک شصت و پنج سال است که جز به این عنوان جدید و آن مؤلف منسوب شناخته نمی شود و تاکنون کسی در صدد بر نیامده راجع به این موضوع، از نظر فن کتابشناسی، تحقیقی به عمل آورد بلکه همگنان به صحت این ادعای برون تسلیم شده اند و آنگاه درباره مقدمه برون یا برخی از مطالب محتوای آن اظهار نظری کرده اند.
برون پیش از انتشار این اثر، دو کتاب تاریخی دیگر بابیان و بهائیان را به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ کرده بود. یکی مقاله سیاح که همزمان با تاریخ تلخیص نبیل قاینی از طرف عبدالبهاء”عباس افندی” ملقب به عبدالبها در تلخیص و تنظیم مطالب همان تاریخ جدید تهیه و تنظیم گردیده و هنگام سفر ادوارد برون به عکا به او اهدا شده بود و دیگری ترجمه تاریخ جدید مزبور را از روی متنی که یکی از بابیان در شیراز به برون اهدا کرده بود چاپ کرد و در ذیل این ترجمه متن و ترجمه رساله کوچکی را که میرزا یحیی ازل بنا به درخواست برون درباره همان وقایع نوشته بود بر ترجمه تاریخ جدید و تعلیقات آن افزوده است. در تعقیب انتشار این ترجمه ها و متن مقاله سیاح، برون در صدد بود تاریخ حاجی میرزا جانی را که تاریخ جدید از روی آن تلخیص شده و وی در خلال این کتاب به نام آن آشنائی یافته بود به دست آورد و چاپ کند.
تا آنکه هنگام مراجعه به کتابهای خریداری کتابخانه ملی پاریس از ترکه کونت گوبینو وزیر مختار فرانسه ما بین سالهای 1271-1274 در طهران، به دو نسخه خطی برخورد که یکی مشتمل بر بیان فارسی به ضمیمه رساله ای بود که نویسنده مجموعه در آخرش نوشته بود که به دستور وزیری در 1279 هجری نوشته است. این رساله که مؤلف گمنام آن چنین تصریح می کند «چونکه در ابتدای این کتاب ذکر مقام نقطه بسیار گردید و اصل نوشتن این رساله در باب توحید و ذکر مبدأ و معاد که اصل دین می باشد نوشته می شود لهذا نام این کتاب را نقطة الکاف نمودم.» مؤلف در مورد دیگری از همین رساله موسوم به نقطة الکاف تاریخ تألیف رساله را صریحاً یکهزار و دویست و شصت و هفت هجری می شود و در صورتیکه فاصله بعثت را از هجرت به روایت دیگری سیزده سال بدانیم، سال تألیف آن 1264 می شود. طرز اختام این رساله در نسخه کتابخانه پاریس که مشتمل بر بیان باب هم هست ابداً نقصی و افتادگی نشان نمی دهد بلکه نشان می دهد که اصل رساله از این مقدار تجاوز نمی کرده است.
نسخه دوم که به همین رساله معهود آغاز می شود ولی بعد از آنکه به جمله پایان آن نسخه مستقل میرسد، بدون مناسبت، مطلب رساله را در متن معهود طوری دنبال می کند که این ناسازگاری عبارات پیش و پس برای کسی که قادر به تشخیص اختلاف اسلوب انشاء و تغییر سیاق مطلب نباشد به زحمت آشکار می گردد.
عجب است که مؤلف رساله نقطة الکاف پس از تصریح به منظور خود از تألیف این رساله، در پایان درآمد کتاب می نویسد: «که اول، اسماء و صفات الله می باشد بعد، ذکر توحید و نبوت و ولایت و شیعیان در خطبه شده است و ان شاءالله تعالی تفصیل خطبه را ذکر خواهیم نمود و در یک مقدمه و چهار باب مذکور می شود.«
چنانک ملاحظه می شود در اینجا ابداً براعت استهلال یا اشاره ای به ذکر تاریخ امری وارد نیست و دنباله نقطة الکاف در نسخه کامل به صورت و کیفیت دیگری امتداد میابد. در آنجا که می خواهد زمینه ای برای ظهور دعوت جدید فراهم آورد می نویسد «و الحال که هزار و دویست و هفتاد سال از هجرت رسول الله گذشته…» بدیهی است جمع میان این تاریخ با تاریخی که در آن رساله نقطة الکاف تألیف شده میسر نیست و حداقل سه سال و حداکثر هفت سال تفاوت زمانی دارد.
پروفسور برون مشتاق یافتن تاریخی بوده که تاریخ جدید از روی آن اقتباس و تلخیص شده بود و همین که در پاریس بدین نسخه بی نام و نشان پاریس دست میابد آن را همان کتاب منظور خود پنداشته و بی آنکه بر نسخه کامل نامی یا اشاره ای دال بر اسم کتاب و نام مؤلف بنگرد به اعتبار شباهت حوادث تاریخ جدید با وقایع کتاب نو یافته همین را تاریخ حاجی میرزا جانی مطلوب خود شمرده و از رساله مقدمه، نام نقطة الکاف را برداشته و بر آن افزوده و به چاپ رسانیده است.
ناشر از ناسازگاری دو تاریخ 1277 و 1270 در مقدمه کتاب به اختلاف موجود میان دو متن توجه نیافته بلکه آنرا نوعی مسامحه عددی به حساب آورده است در صورتی که عبارات قبل و بعد به اهمیت موضوع اعداد در نزد مؤلف کتاب اشاره می کند. مسلم است توجه بدین که مرگ حاجی میرزا جانی در سال 1268 هجری رو داده بهترین قرینه است براینکه کاشانی نمی توانسته مؤلف کتابی باشد که در سال 1270 هجری تألیف شده باشد.
در صورتی که ناشر کتاب عبارت «شخصی از اصحاب که به حاجی کاشانی معروف می باشد روایت نموده که من هم همراه بودم» از متن تاریخ را در نظر می گرفت از سیاق بیان مطلب استنباط می کرد که مؤلف تاریخ دیگری جز حاجی کاشانی بوده که کسی جز حاجی میرزا جانی نمی توانسته باشد. به علاوه در آنجا که سخن از توقف دو روزه باب در شهر کاشان می رود و در برخی نسخه ها ی خطی تاریخ جدید، حاجی میرزا جانی را مهماندار او می نویسد در این متن تاریخ ابداً از میزبانی مؤلف یادی نشده و مطلب را خیلی کوتاهتر از آن چیزی آورده است که تاریخ در تاریخ جدید از تاریخ حاجی میرزا جانی نقل کرده اند.
در صفحه 239 این عبارت که می گوید «حقیر مصنف کتاب یک زمانی به خدمت ایشان (میرزا یحیی ازل) رسیدم طفل خوش احوالی به نظرم آمد، بعدها جویای احوال ایشان گردیدم الخ» بعد در بیان سرگذشت میرزا یحیی ازل در راه آمل، در صفحه 242 می گوید: شخصی از اصحاب که به حاجی کاشانی معروف می باشد روایت نموده که من هم همراه بودم و در آن شب ازل پنهان شد…. الخ» این عبارت دلالت صریح دارد که مصنف کتاب غیر از حاجی کاشانی راوی بوده و بعد از دستگیری بها و ازل و حاجی کاشانی در آمل می نویسد:
»جناب اخوی ایشان را تعزیر شرعی نمودند.. ولی جناب ازل و حاجی کاشانی را چوب نزدند، چندی حضرات در حبس بودند و بعد حضرت خداوند رؤف مهربان، هر یک را به وسیله ای مستخلص نمود. بعد از آن واقعه چندی هم در حدود مازندران به سر برده و راجع به سوی بلد خود گردیدند. حاجی کاشانی گوید که من در مازندران چهار ماه قبل از اسیری و بعد از آن، شبانه روز در خدمت آن جناب بودم… الخ«، دنباله عبارت نشان می دهد که حاجی کاشانی ناقل حکایت است نه منصف این کتاب.
منصف کتاب در ذکر ادعای ذبیح قناد و سید بصیر هندی و طی مراتب و مراحل اولیا ادعای این هندی کور موضوع داستان و سیر او در دنباله فتنه بصیر راجع به او چنین می نویسد:
»بعد از آن به ارض کاف تشریف آورده و در منزل جناب نقطة کافی نزول اجلال فرموده نظر به آنکه در ارض نور در خدمت حضرت وحید و جناب بها مدت چهار ماه هم سرور بودند و از شراب محبت یکدیگر سر مست و خرم در آن بساط عیشها نمودند… خلاصه نقطه کافی را گمان آن بود که مقام خودش از آن جناب عالی تر می باشد… خلاصه آنکه اگر چه جناب نقطه کافی بر حسب فضل ظاهری… افضل و اعلم بود… به کلی در حضرت فانی گردیده… با وجود آنکه فتنه ایشان در نهایت شدید بوده مع هذا جناب نقطة کافی یعون الله استقامت در محبت ایشان نمود.«
برون که در مقدمه خود بر این کتاب چاپ شده نقطه کاف را که در رساله نقطة الکاف منضم به دیباچه تاریخ مورد بحث ذکر شده رمز بیانی اسم حاجی میرزا جانی کاشانی می داند، در این مورد از کتاب تاریخ که این نام رمزی در برخورد با سید کور هندی معروف به بصیر تکرار می شود نتوانست به شخصیت نقطه کافی پی ببرد و در فهرست اسماء الرجال آخر کتاب مقابل نقطه کافی علامت (؟) نهاده است در صورتی که ارض کاف را در همان فهرست، کاشان شمرده است.
تصور می کنم قید کلمه جناب در جلو نقطه کافی بهترین دلیل باشد که نویسنده تاریخ، دیگری جز حاجی میرزا جانی نقطه کاف بوده است.
مصنف کتاب در دنبال همین فتنه سید اعمی اشاره ای به صدور مکتوبی از سید باب درباره حادثه بصیرمی کند و می نویسد: «همین که این توقیع صادر گردید اختلاف در بین اصحاب به هم رسیده خصوصاً در ارض صاد جمعی تصدیق نموده و قلیلی محتجب مانده و مدت شش ماه این اختلاف باقی بوده بعد رفع گردید.«
سیاق نقل مطلب نشان دهنده این نکته است که مصنف کتاب چون اصفهانی بود از تأثیر حادثه در آن شهر سخن می گوید و به هر صورت تصنیف این تاریخ از حاجی میرزا جانی کاشانی با نقطة کاف مؤلف رسالة نقطة الکاف نبوده است.
پروفسور برون تنها به دلالت تاریخ جدید طالب دیدن تاریخ حاجی میرزا جانی بوده همین که در کتابخانه ملی پاریس به نسخه ای بی نام و نشان با دیباچه و متن ناسازگار دست یافته آن را تاریخ حاجی میرزا جانی مورد نظر پنداشته است و بیش از انتشار آن چنانکه خود می گوید با میرزا یحیی ازل که در قبرس تحت الحمایه بریتانیا می زیست راجع به کیفیت این کتاب مشورت می کند و ازل هم به طور غیر صریح بدو جواب می دهد «که به قراین باید از حاجی مرفوع شهید بوده، غیر از او کسی تاریخ ننوشته، دیگری در بغداد خیال نوشتن داشت و لابد نام حقیر در آن میان نوشته می شد، بعضی مانع او شدند. حاجی محمد رضا نام از این قبیل اشخاص در این امر بوده اند…» عبارت نشان می دهد که صبح ازل با کیفیت محتویات تاریخ نو یافته و مظنون به تألیف حاجی میرزا جانی هنوز درست مأنوس نبوده بلکه ذهن او پس از چهل سال گذشت روزگار ناگهان متوجه به عمل حاجی محمد رضا نامی از اصفهانیان مقیم بغداد شده است که در سال 1270 همراه تبعیدی های ایران به بغداد رفته بود و می خواست تاریخی بنویسد.
وقتی کتاب تاریخ مجهول کتابخانه پاریس در 1328 به نام نقطة الکاف با آن مقدمه کذائی منتشر شد و در اختیار همگان قرار گرفت میرزا یحیی که هنوز مقیم بندر ماغوسه و در قید حیات بود و مقدمه کتاب هم به طرفداری از او تنظیم یافته بود راجع به اصل کتاب دیگر اظهار نظری مثبت یا منفی نکرد. ولی برادرزاده اش عبدالبهاء که بر برادران خویش غلبه کرده بود موضوع این کتاب تازه چاپ گوئی در نظر او خالی از غرابت نیامده و به میرزا حسن ادیب طالقانی که یکی از ایادی امری او بود دستور می دهد در حدود نطنز و طرق و طار ممکن است نسخه ای از این کتاب بتوان یافت و از او بخواهد کسی را مأمور سفر برای خرید یا استنتاخ کند. این اقدام طالقانی بی نتیجه ماند. زیرا نسخه ای از تاریخ معهود که پیش سید بنائی از مردم طرق و طار وجود داشت صاحب آن بی آنکه به نام آن آشنا باشد حاضر نشد با هیچ قیمتی به دست دیگری بسپارد و در نتیجه، اقدام ادیب که به وسیله یکی از دوستان اردستانی او به مرحله اجرا در آمد بی نتیجه ماند.
عبدالبهاء که خود در اصالت وجود چنین نسخه ای گوئی اطمینان خاطر نداشت بعد از آن میرزا ابوالفضل گلپایگانی را که سلسله جنبان واقعی تألیف تاریخ جدید از روی تاریخ گمنام قدیم و عبارات مقدمه کتاب تازه چاپ و برخی مطالب دیگر آن نماینده میزان دخالت و تصرف او در این اثری بوده که برون را به فکر تاریخ حاجی میرزا جانی افکنده و چنین متنی را به چاپ رسانیده بود بر آن گماشت که بر مقدمه فارسی کتاب ردی بنویسد. میرزا ابوالفضل کتاب تألیف کشف الغطا را بنیاد نهاد و در ضمن تدوین و چاپ آن خود مرد و کار را ناقص گذارد و دیگری آن را تعقیب کرد تا آنکه کتاب در عشق آباد مقارن زمان ورود قشون انگلیس به فلسطین از چاپ ممتاز با صحافی فرنگی در تعداد قابل ملاحظه ای بیرون آمده بود.
گوئی مصلحت تازه چنین اقتضا کرد که دستور سوختن آن از عکا صادر شود و هزارها نسخه چاپی از کشف الغطا در یک روز نابود گشت. چند نسخه ای که در عشق آباد به دست برخی افراد مهاجر رسیده و از خطر سوختن جان به در برده بود بعدها با مهاجرین عشق آباد به ایران رسید.
مرگ میرزا ابوالفضل که طراح اصلی تاریخ جدید بود مسلم است که مانع بزرگی در راه انجام هدف بانی تألیف کشف الغطا گذارد و به فرض اینکه او هم نمی مرد و کتاب را به نحو دل خواهی تدوین می کرد به طور قطع معلوم نبود که از عهده سلب تأثیر عمل غافلگیرانه برون بر می آید.
اخیراً آقای حسن بالیوزی بوشهری از گویندگان سابق بخش فارسی بی بی سی لندن کتابی به نام «برون و بهائی ها» در لندن به زبان انگلیسی نوشته و در آن راجع به انتشار الکاف نکته ای را ذکر کرده است.
بالیوزی می نویسد که عبدالبهاء، در لوحی یا نامه ای که به یکی از ایادی امر می نویسد از این کتاب چنین یاد می کند «که حاجی میرزا جانی فصلی چند که به طور اختصار در تاریخ این آئین نوشته بود در تصرف آقا محمد رضا برادر زاده ذبیح بود و احتمال می رفت که آنها به خط دست خود حاجی میرزا جانی باشد.«
با مقایسه مدلول این مکتوب یا لوح با نامه جوابیه عموی او، ازل، که قبل از تحریر این مکتوب در مقدمه نقطة الکاف نو ظهور به چاپ رسیده بود، می توان دریافت که وجود چنین اثری برای عمو و برادر زاده که هر دو در سال 1270 هجری در بغداد می زیسته اند و شاهد فعالیتهای همفکران و هم عقیده های دیگر خود بوده اند قدری دور از قبول کامل ذهن بوده است و دل هر دو می خواسته است که آن را به حاجی محمد رضا یا آقا محمد رضا نامی مربوط سازند با این تفاوت که صبح ازل حاجی محمد رضا را تاجر اصفهانی و عبدالبهاء آقا محمد رضا را برادرزاده ذبیح معرفی می کند ولی معلوم نمی دارد که او برادرزاده حاجی اسمعیل ذبیح کاشانی برادر حاجی میرزا جانی است و یا برادرزاده سید اسمعیل ذبیح اصفهانی بوده که در بغداد کشته شد و برادر زاده ای هم با خود در آنجا همراه نداشت.
غرض، انتساب این کتاب به حاجی میرزا جانی بطور مسلم نتیجه استنباط و فعالیت تبلیغاتی پروفسور ادوارد برون بوده و طرفین دعوای جانشینی باب در موقع انتشارش با اطمینان خاطر این نسبت را تلقی نمی کرده اند.
اینکه پروفسور برون انتقال نسخه کامل را از ایران به فرانسه در سال 1279 هجری نوشته روی خود نسخه چنین تاریخی دیده نمیشود بلکه تاریخ تحریر رساله نقطة الکاف که ضمیمه بیان فارسی در کتابخانه ملی پاریس است سال 1279 می باشد. از طرف دیگر معلوم نیست که این نسخه ها در چه تاریخی بدست گوبینو در تهران یا پاریس رسیده است چه در کتاب «فلسفه و مذاهب» از آنها یادی نمی کند. پس تصور اینکه او در سال 1274 هنگام خاتمه مأموریت تهران این یک نسخه بازمانده از نسخه های حاجی میرزا جانی را به اروپا برده باشد قدری دور از قبول نظر تحقیق میرسد.
بر خلاف آنچه تصور می شد نسخه های این کتاب تاریخی که به خطا یا صواب منسوب به حاجی میرزا جانی شده با وجود تلخیص و حذف برخی مطالب که با حسن ارتباط سیاسی با قاجاریه و مقاصد خاصی سازگار نبوده است کاملاً از میان نرفته بلکه نسخه هائی از آن باقی مانده بود:
نسخه نطنز که بعدها در 1300 شمسی به طهران منتقل شده بود و پنجاه سال پیش به دست حاجی محمد حسین فتحی تاجر اصفهانی افتاده بود و نتوانست به وعده خود وفا کند و آن را برای مطابقه با نسخه چاپی در اختیار من قرار دهد.
نسخه دیگری که دکتر سعید خان کردستانی در کتابخانه خصوصی خود داشت گویا مورد تصرف قلم صاحبنظری قبل از انتقالش به دکتر قرا گرفته بود و به عقیده مالکش این نسخه نسبت به متن چاپی پروفسور برون مزیتی نداشت.
متأسفانه در سال 1315 شمسی که دکتر سعید خان مدتی طولانی در بستر بیماری افتاده بود نوکر آشوری او که از روی فهرست دستی دکتر به رموز دال بر اهمیت نسخه های خطی کتابخانه او پی برده بود همه نسخه های ممتاز را ربود و از طهران گریخت و دیگر اثری از او بدست نیامد و از جمله کتاب تاریخ بابیه خطی که دکتر بر آن نام حاجی میرزا جانی را نوشته بود به سرقت رفت.
یکی از فضلای کرمانی که چند نسخه از تاریخ جدید در اختیار دارد چند سال پیش آنها را بر من عرضه داشت. در میان آنها به قسمتی از اصل این تاریخ که فعلاً به حاجی میرزا جانی منسوب شده است پی بردم که در بعضی موارد قدری ملخص تر بود ولی از نام تألیف و مؤلف نشانی نداشت و قسمت اول وقایع آن افتاده بود.
چند سال پیش یکی از آقایان نطنزی مقیم طهران نسخه ای از این کتاب را که یافته بود بر من عرضه داشت. در میان آنها به قسمتی از اصل این تاریخ که فعلاً به حاجی میرزا جانی منسوب شده است پی بردم که در بعضی موارد قدری ملخص تر بود ولی از نام تألیف و مؤلف نشانی نداشت و قسمت اول وقایع آن افتاده بود.
چند سال پیش یکی از آقایان نطنزی مقیم طهران نسخه ای از این کتاب را که یافته بود بر من عرضه کرد و صاحبش آن را هنگام نشر کتاب با نسخه چاپ برون مطابقه کرده بود. این نسخه از روی نسخه دیگری در اوایل صده چهاردهم هجری نوشته شده بود که چیزی از اول آن افتادگی داشت و با توقیعی در صفحه 87 نسخه چاپی آغاز می شد ولی ناسخ این نسخه به نقصان قبلی اصل پی نبرده و آن را به صورت کامل در تحریر خود آغاز کرده بود.
میرزا ابوالفضل می گوید به او جواب دادم که تاریخی از حاجی میرزا جانی کاشانی در دست احباب هست. این کتاب را به دست آور و وقایع را از آن و تاریخ سنین را از ناسخ التواریخ روضة الصفا نقل نما سپس میرزا ابوالفضل می افزاید که مانکجی نگذاشت که میرزا حسین آن تاریخ را بدان گونه که گلپایگانی گفته بود بنویسد. میرزا ابوالفضل بطور کلی با این معرفی و بیان کیفیت تألیف کتاب اعتبار را از روی نسخه های تاریخ جدید که در دست مردم است بر می دارد و می گوید تنها نسخه ای از آن قابل اعتبار است که به خط مؤلف باشد و در این مورد هم خود فراموش می کند که قبلاً شخص مؤلف را همچون آلتی بی اراده در دست مانکجی زردتی معرفی کرده است.
از این قسمت می توان دریافت که میرزا حسین همدانی گمنام، به فرض قبول اظهارات میرزا ابوالفضل، قبلاً از وجود تاریخی به نام حاجی میرزا جانی کاشانی بی خبر بوده و این داعی گلپایگانی بوده که او را به وجود چنین اثری دلالت کرده است.
در این صورت لازم می آمده که مؤلف تاریخ جدید در مقدمه کتاب خود از این بابت اشاره ای در میا ن آورد و با آنکه مانکجی در پشت نسخه ای که از آن برای خود فراهم آورده بود و فعلاً جزو کتابهای دیگرش در بمبئی موجود است و عکسهائی از آن در طهران یافت می شود، از آن توصیفی مناسب بکند در صورتی که ابداً به ارتباط خود با مؤلف و موضوع تألیف کوچکترین اشاره ای ندارد و در پشت نسخه ملکی خویش تنها نام «تاریخ میرزا حسین طهرانی» نوشته است که شبهه همدانی بودن مؤلف را هم ضعیف می سازد.
چون منظور از طرح این بحث فقط پژوهشی در مورد کتاب نقطة الکاف چاپ برون بود، از عطف توجه به تاریخ جدید و ضمائم و حواشی آن که خود موضوعی قابل بحث بیشتراست صرف نظر می کند و اینک به تلخیص اصل موضوع می پردازد.
از آنچه به طور مجمل گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که:
1- نسخه اصلی که اساس چاپ پروفسور برون قرار گرفته ابداً دارای اسم مؤلف و عنوان تألیف و تاریخ تحریر و تاریخ انتقال به پاریس نیست.
2- رساله ای که در دنباله بیان نوشته شده و تاریخ تحریر 1279 دارد بنا بدانچه در متن رساله معهود است نامش نقطة الکاف و موضوعش کلامی است نه تاریخی.
3- اتصال این رساله به تاریخ قدیم بابیه در ضمن تحریر نسخه دوم صورت تحریر یافته و کاتب بدون توجه به نقطه ارتباط و اتصال و انفصال آن ها را به هم پیوسته است.
4- تاریخ تألیف رساله نقطة الکاف 1264 یا 1267 و تاریخ تألیف مقدمه تاریخ قدیم 1270 هجری است.
5- در تاریخ 1270 هجری که سال تألیف تاریخ است حاجی میرزا جانی کاشانی در حیات نبوده بلکه دو سال از مرگ او می گذشته است.
6- در متن کتاب چیزی که دلالت بر رابطه میان حاجی میرزا جانی و کتاب باشد به چشم نمی رسد به خصوص که در حوادث مربوط به قلعه طبرسی حاجی کاشانی را از راویان خبر معرفی می کند.
7- دو نفر از قدمای بابیه که موقع انتشار کتاب از طرف پروفسور برون، هنوز در قید حیات و پیشوای دو دسته مخالف یکدیگر بودند و هنگام تبعید دسته جمعی از ایران به بغداد و اقامت در آن شهر میان بابیان واجد شخصیت بوده اند تقریباً خود را با چنین اثری مأنوس نشان نداده اند.
8- کسی که در بغداد به سال 1270 کتاب تاریخ نوشته محمد رضا نام اصفهانی بود نه حاجی میرزا جانی که سرنوشت کتاب او درست شناخته نیست.
9- کسی که نام تاریخ حاجی میرزا جانی را نخستین بار بر زبان مؤلف تاریخ جدید نهاده میرزا ابوالفضل گلپایگانی بوده که اثر فکر و قلم او در تاریخ جدید به چشم می رسد.
10- در آثار مختلف مانکجی هاترایا چیزی که دخالت او را در کار تدوین تاریخ جدید بنماید دیده نمی شود.
11- کتاب تاریخ قدیم بابیه که در هیچ موردی با اسم مؤلف همراه نبوده بر خلاف تصور پروفسور برون هرگز از میان نرفته بود و تاکنون بر وجود چهار نسخه از آن پی برده ایم. که دو نسخه آن هنوز در طهران پیش افراد کتابدوستی وجود دارد.
12- نسبت این کتاب به حاجی میرزا جانی در این صورت تلفیقی، کار پروفسور برون بوده است.
13- نقطة الکاف نام رساله ای در موضوعات کلامی بوده است که به سبب غیر معلومی به اول کتاب تاریخ بی نام بابیه ملحق شده است.
14- تلخیص تاریخ بابیه گمنام به صورت تاریخ جدید قبل از تفرقه بابیان به دو دسته ازلی و بهائی صورت گرفته و در نسخه های متعدد از آن که دست تصرف جدیدی در آنها به کار نرفته از هر دو برادر نوری یعنی میرزا یحیی و میرزا حسینعلی نیکو یاد می کند و سبب تلخیص کتاب گویا چیز دیگری جز تصور برن بوده است.
15- عبارت مقدمه نقطة الکاف چاپی چنانکه از خود مرحوم شیخ محمد خان قزوینی شنیدم کار آن مرحوم ولی جمع آوری اسناد و مدارک مربوط کار پروفسور برون و در حقیقت عملی مشترک بوده است.