خوانندگان گرامی به خاطر دارند که «خاتمیت بر محور رسول اکرم» به بیان دانشمندان مسلمان را گفت و گو می کردیم. از محضر مبارک عزیزان اجازه می خواهم تا این بحث را ادامه دهم.
هر چند شیخ احمد احسایی ندانسته و ناخواسته و سید کاظم رشتی دانسته و خواسته، در عقاید شیعه بدعت هایی نهادند و موجبات بروز و ظهور بابیه شدند، اما به هر صورت آنان از شیعیان به شمار می آیند و به ویژه از آن جا که مورد تأیید بهاءالله هستند و او از آن ها به بزرگی یاد کرده است، لازم می دانیم نظر آن دو را هم بیاوریم. ولی پیش از آن، بیاناتی از بهاءالله در عظمت مقام این دو می آوریم و آن گاه منظر آنان را در باب خاتمیت ذکر می کنیم.
دوستان عزیز مستحضرند که یکی از بزرگ ترین و مهم ترین کتاب های استدلالی بهائیان که در نگاه آنان منزلتی بس والا دارد، کتاب ایقان نوشته ی جناب بهاءالله است. ایشان در این کتاب و نیز در دیگر آثارش، ضمن آن که عموما و نوعا به دانشمندان شیعه حملات زیادی کرده است و حتی آنان را با القابی چون: ابن الذئب [=گرگ زاده]، رقشاء [=مار خوش خط و خال و گزنده]، خشب مسنده [=چوب خشکی که به دیوار تکیه داده]، همج رعاع [=پشه ی بی ارزش]، خراطین الارض [=کرم های میان لجن زار]، کلاب [=سگ ها]، و نیز خر لنگ و خفاش و مردار و کلاغ و زاغ و تراب [=خاک بی ارزش] و حیوان درنده و سامری فریب دهنده و از این قبیل، نام برده و مصداق کامل وحدت عالم انسانی را پیاده کرده است، ولی نسبت به این دو، یعنی شیخ احمد و سید کاظم اظهار ارادت بسیاری کرده و با تعابیری که حکایت از تعظیم زیاد آنان دارد، از ایشان یاد کرده است. از جمله در همین کتاب ایقان، از آن دو به نورین نیرین [=دو نور پرتو افکن] یاد می کند با عبارت قدس الله تربتهما [=خداوند خاک گورشان را مقدس دارد] در تعظیم آنان تاکید می کند. افزون بر این، جناب اشراق خاوری مبلغ مشهور بهایی، در کتاب رحیق مختوم [=شراب سر به مهر، این نام برگرفته از آیه ی قرآن است.] در جلد دوم صفحه ی 648 از لوحی که بهاءالله برای شخصی به نام احمد نازل کرده است، چنین نقل می کند:
از صدر اسلام، اکثری در بحر اوهام و ظنون مستغرق؛ بعد از خاتم الانبیاء و ائمه طاهرین دو نفس به حق واصل و بطراز آگاهی مزین، مرحوم شیخ و سید علیهما بهاءالله الابهی. انتهی.
به این ترتیب جناب بهاءالله مدعی می شود که هزاران هزار دانشمند مسلمان از آغاز اسلام در دریای وهم و گمان غرق بوده اند و پس از پیامبر [که با لقب خاتم الانبیاء از ایشان یاد می کند] و امامان پاک، دو نفر به حق رسیده اند و به لباس آگاهی زینت یافته اند که همان شیخ احمد و سید کاظم باشند.
هم چنین جناب بهاءالله در کتاب دیگرش به نام اقتدارات (صفحه ی 210) از شیخ احمد چنین یاد می کند:
الشیخ الاجل الافضل ظهر الاسلام و کعبه ی الانام الشیخ الاحمد الاحسائی الذی کان سراج العلم بین العالمین.
شیخ والا مقام، برترین دانشمند، پشتیبان اسلام، کعبه ی آمال مردمان، کسی که چراغ دانش در میان جهانیان است.
اینک بخوانید نظر شیخ و سید را در باب خاتمیت:
– شیخ احمد احسایی در تمامی نوشته های خود به این که حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبر خداست، تأکید اکید دارد و هم اینک نیز از هر یک از پیروان ایشان در این باره پرسش کنید، بی تردید همان را می گوید که تمامی شیعیان مبتنی بر آیات قرآن و روایات پیامبر می گویند. به هر روی به بیان دو نمونه از سخنان شیخ احمد درباره ی خاتمیت می پردازیم:
1- ایشان در کتاب جوامع الکلم جلد دوم ص 7 به استناد آیه ی چهلم سوره ی احزاب و حدیث معروف منزلت، چنین می گوید:
»حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران است و پس از او هرگز پیامبری نخواهد آمد زیرا خداوند درباره ی ایشان فرموده است: ولکن رسول الله و خاتم النبیین… و پیامبر اکرم خود نیز فرموده است: لا نبی بعدی. پس فرمایش آن حضرت حق است و باید بپذیریم و بنابراین عقیده ی ما این است که پس از آن حضرت پیامبری نیست و او خاتم رسولان است.»
2- و نیز در همان کتاب جوامع الکلم جلد دوم، صفحه ی 247 در رساله ی سلطانیه چنین می گوید:
این که پیامبر اسلام خاتم پیامبران است، عمده ترین دلیل بر برتری پیامبر به دیگر پیامبران است بدان که این امر از جمله ادله در برتری آن حضرت است. زیرا آن عزیز همان گونه که در بعثت فرجام پیامبران است، در آفرینش انوار، نخستین آنان است.
– سید کاظم رشتی نیز در وصیت نامه اش – که در آغاز کتاب مجموعة الرسائل آمده است – در بیان اعتقاداتش چنین می گوید:
»وصیت من آن است که شهادت می دهم… محمد بن عبدالله بنده و فرستاده ی خداست. تمام شرایع منسوخ شده اند، به جز اسلام که تا روز قیامت باقی خواهد بود…»
و باز در همان مجموعة الرسائل، چنین می گوید: (مجموعة الرسائل ـ ص 281 رساله ملاحسینعلی ـ ترجمه و تلخیص(.
دنیا، هر اندازه هم که رو به گسترش نهد و ترقی کند، باز هم در دائره ی پیامبری حضرت رسول اکرم است؛ زیرا زنجیره ی پیامبری پیامبران پیشین به وجود مبارک آن عزیز گسسته گشته است. پس از بعثت آن حضرت دیگر به هیچ روی شایسته نیست که کسی پیامبر شود و هر کس که پس از آن حضرت بیاید، باید پیرو او باشد و محال است پس از ایشان نبوت، که رتبه ی مستقلی است، به وجود آید.
و بالاخره در همان مجموعه ی الرسائل صفحه ی 147 در رساله عزیه عباراتی می گوید که ترجمه اش این است:
اجماع تمامی مسلمانان، به صورت قطعی و ضروری، بر آن است که نبوت و پیامبری به بعثت رسول گرامی اسلام پایان یافته است و تا پایان روزگار، هر کس که مکلف به تکلیف شود، باید زیر پرچم پیامبر به سر ببرد.
به این ترتیب بحث «خاتمیت بر محور پیامبر» به بیان دانشمندان شیعه را به پایان می بریم.