جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ظهور بهائیت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

از میان انصار باب، دو برادر به نام‏های میرزا حسین علی و یحیی نور، جایگاه ویژه‏ای داشتند و باب آنان را در فهم‏ عقیده بابیت از دیگران متمایز می‏دانست. پس از اعدام باب، اصحاب او گرد آمدند و یحیی را به زعامت خود برگزیدند؛ اما او به برادرش حسین علی اشاره کرد و او با کنار زدن رقبا، زعامت مطلق بابیه را به عهده گرفت؛ اما پیروان این فرقه جعلی، معتقدند که باب خود زمانی که در قلعه ماکو حبس ‏شده بود، او را به خلافت خود برگزید و گفت: «حسین خلیفه‏ اوست» و او را به «بهاء» ملقب کرد و برادرش یحیی را به یحیی ازل که او هم طرفدارانی یافت که ازلی‏ها نام گرفتند. ازلی‏ها معتقد بودند که یحیی ازل خلیفه باب است؛ اما این گروه به مرور زمان منقرض شدند و این فرقه که تا پیش از این بابیه نام داشت، در ادامه «بهائیه» نام گرفت.

میرزا حسین علی بهاء و دو تن از یارانش به سیاه چال ‏افکنده شدند و چهار ماه در آن به سر بردند. در این زمان بهاء کم کم اعلام کرد که بر او وحی می‏شود، پس از مدتی‏ حکومت ناصرالدین شاه آنان را به عراق تبعید کرد. بهاء در 8 آوریل 1853 م به بغداد رسید. اقامت بهاء در بغداد موجب ‏فتنه انگیزی شد. پس از گرویدن عده‏ای از عراقی‏ها به وی، علمای عراق به دولت عثمانی که در آن زمان عراق هم از مناطق تحت سلطه این دولت بود، شکایت بردند و تلگراف‏های متعددی به استانبول فرستادند. این شکایات ‏مؤثر واقع شد و بهائیان آماده سفر شدند. بهاء در مدت کوتاهی به باغ نجیب پاشا در «رصافه» منتقل شد و دوازده روز در این باغ به سر برد و در روز 21 آوریل 1863 اعلام کرد که منظور عبارت «آن کسی که خدا او را ظاهر می‏کند» در کتاب‏های باب، خود اوست و باب به دنیا نیامد، مگر برای بشارت ظهور او (بهاء(، چنان که یوحنا تنها برای بشارت تولد مسیح (علیه السلام) به دنیا آمد.

سپس بهاء به همراه برادرش یحیی و دیگر یارانش به‏ استانبول کوچید. در استانبول میان این دو برادر نزاعی در گرفت و دولت عثمانی برای خلاصی از زحمت آنان، بهاء را به عکا و یحیی ازل را به قبرس تبعید کرد و یحیی پس از این ‏برای همیشه از دور خارج شد.

در زندان عکا، بهاء ادعا کرد که او دین تازه‏ای آورده و روح‏ خدا در او حلول یافته است. وی برای اینکه پس از خود، یاران و پیروانش دچار تفرقه نشوند، ولایت عهدی خود را به فرزندش «عباس افندی» و پس از او به فرزند دومش «میرزا محمد علی» سپرد و در عکا مرد و در روز 28 مه 1892 در همان شهر دفن شد. پس از وی عباس افندی ملقب به‏ عبدالبهاء خلیفه بهائیان شد و از هیچ تلاشی برای ارتقای ‏سطح آموزشی و علمی پیروان خود و فرزندانشان فرو گذار نکرد. وی کوشید تا کسانی را که استعداد ادامه تحصیل داشتند، به دانشگاه امریکایی بیروت بفرستد. دولت انگلیس در آوریل 1920 م طی مراسمی که در باغ حاکم نظامی حیفا برگزار شد، به او نشان امپراتوری داد و پس از آن عبدالبهاء به ‏اروپا و امریکا سفر کرد و با مقامات سیاسی و متخصصان علوم اجتماعی دیدار کرد. برخی سیاستمداران او را – که حکم ‏به لغو جهاد داده بود – مبلغ و منادی صلح پنداشتند و به ترویج دعوت او و تبلیغ افکارش کمک کردند.

عبدالبهاء وصیت پدرش را که پس از او برادرش محمد علی را خلیفه خود قرار داده بود، نقض کرد و صلاح دید که خلافت را به نوه خود، شوقی افندی ربانی بسپارد و او در 28 نوامبر 1921 به زعامت بهائیان رسید. شوقی افندی دانش آموخته دانشگاه امریکایی بیروت بود که بعدها به دانشکده‏ بالیول در آکسفورد رفت و به ولی امر الله ملقب شد و شماری از بزرگان بهائیان را به عنوان ایادی امر الله برگزید. وی در 4 نوامبر 1957 مرد. ایادی روز نهم مرگ او گرد هم آمدند و نه تن را از میان خود برای اداره امور بهائیان، تا زمان تأسیس‏ بیت العدل برگزیدند. بیت العدل در سال 1963 م تأسیس شد.