جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

معجزه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

چهارمین دلیل گلپایگانی معجزه است. همه پیامبران برای اثبات ادعای خود معجزه دارند.

همان طور که پیامبر اسلام (ص) نیز قرآن معجزه اصلی ایشان است ولی معجزات دیگری نیز داشته اند که در تاریخ ثبت شده است. باب و بها هم یک معجزه خود را همان آیات موجود در کتابهایشان می دانند که ما قبلاً درباره آنها صحبت کردیم. اما در اینجا منظور گلپایگانی ازمعجزه، غیر از آیات و چیزی اضافه برآنهاست.

گلپایگانی درصدد است که با تمام استادی خود در تحریف مطالب و دست و پا کردن دلایل مختلف برای اثبات ادعای باب و بهاء به معجزه نیز تمسک کند، اما چون باب و بهاء چیزی در بساط نداشتند که گلپایگانی سر و شکلی به آنها بدهد، در تنگنا قرار گرفته و نتوانسته معجزه ای برای آنها پیدا کند و لذا سراسر فصل کتاب را به لفاظی و عبارت پردازی تمام کرده بدون آنکه معجزه ای ذکر کرده باشد.

او در این فصل دچار مشکل اساسی شده است، زیرا از طرفی وقوع معجزات از انبیاء بر حق امری واضح و غیرقابل انکار است و از طرف دیگر هم با این مسئله مواجه بوده که باب و بهاء معجزه ای نداشتند. او برای حل این مشکل گاهی به طور کلی و صریح معجزات انبیا را انکار می کند و می گوید لزومی ندارد که پیامبر معجزه ارائه کند تا کسی انتظار وقوع معجزه از باب و بهاء داشته باشد.

اما گاهی هم می گوید «انبیاء و مرسلین، مظاهر قدرت الهیه و مطالع جمیع صفات و اسماء حضرت احدیت بر هر چیز به اذن الله قادر و بر عوالم تکوین به اراده الله توانا و مقتدر» یا می گوید: «اهل بهاء منکر معجزات حضرت خاتم الانبیا نیستند بل کلام ما در این است که معجزات دلالت مستقله بر اثبات صدق ادعای نبوت دارد و حضرت رسول در اثبات نبوت خود به معجزات استدلال نفرموده اند» و یا می گوید احادیثی که دلالت دارد بر اینکه از آن حضرت معجزه ظهور یافت بدون اقتراح و طلب کفار، البته حق است و موافق است با قرآن و ما به آن مؤمنیم. خلاصه اینکه گلپایگانی تمامی این فصل را با همین مباحث و عبارت پردازی پر کرده و هیچ نشانی حتی از یک معجزه باب و بهاء به دست نداده و در آخر فصل هم می گوید: اما معجزات باب و بهاء و براهین روشن الهی و خبردادن از اموری که در آینده واقع می شوند (اخبار غیبی) و در الواح مقدس به آنها تصریح شده است عدد آنها بیشتر از آن است که قابل شمارش باشد در این کتاب مختصر. پس هر کس می خواهد این معجزات را بداند و از آنها آگاهی یابد پس بایستی آنها را از جاهایی که احتمال ذکر این معجزات در آنها هست و از مدارک این معجزات پیدا کند. می بینید که بعد از چهل صفحه بحث، در آخر هم به جای ذکر معجزه باب و بهاء طالبان را به محل خود که معلوم نیست این محل در کجاست ارجاع می دهد.