جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قیامت از نظر باب و بهاء

زمان مطالعه: 5 دقیقه

باب در کتاب بیان می گوید: قیامت عبارت است از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان به

هر اسم تا زمان غروب آن. مثلا از روز بعثت عیسی تا روز عروج قیامت موسی بود و از روز بعثت رسول الله تا روز عروج او قیامت عیسی و از روز ظهور شجره بیان (یعنی علیمحمد باب) تا زمان غروب او، قیامت رسول الله است هر کس که بر شریعت قرآن ناجی است تا قیامت یعنی ساعت دو و یازده دقیقه گذشته از غروب روز چهارم ماه جمادی الاولی سال 1260 هجری که ساعت اظهار امر نقطه بیان بوده است روز قیامت آمد و رفت و نا اهلان خبردار نشدند. بهشت عبارتست از نفی یعنی عدم ایمان به نقطه ظهور و انکار او و مراد از برزخ، فاصله بین دو ظهور است.

باب منکر قیامت و بعثت به معنایی است که در قرآن صراحتاً می گوید: کسی که از قبر برانگیخته نمی شود و کسی از جهان پس از مرگ اطلاعی ندارد او همه آیات قیامت و بهشت و دوزخ و مانند آن را به آمدن پیامبر بعدی و قبول کردن و یا نپذیرفتن دعوت او و امثال آن تاویل می کند او می گوید: منظور از بعثت برانگیخته شدن مردگان این است که مثلا من می گویم ملا حسین بشرویه ای (همان علی ابن ابی طالب است) علی بن ابی طالب مبعوث می شود. یا می گویم فلان کس (مثلا ابوذر) به من ایمان آورده این (مثلا ملا محمد علی بارفروشی) ابوذر می شود. اگر گفتم این فنجان که پیش من است همان فنجان یا استکانی است که پیش پیامبر بوده این فنجان همان استکان می شود. گاهی هم در همان کتاب می گوید: مقصود از بهشت منم و درهای بهشت آنهائی هستند که به من ایمان آورده اند منظور از نعمت های بهشتی احکامی است که من آورده ام مثلا فلان چیز برای شما حلال و جایز است چون اگر من می گفتم حرام و ممنوع است آن چیز بر شما حرام می شد و شما نمی توانستید از آن استفاده کنید پس اینکه من گفتم حلال است و شما می توانید استفاده کنید این نعمتی است که از طرف من به شما رسیده است.

چنین سخنان جسورانه و گستاخانه ای درباره ارزش ها و مفاهیم دینی و تطبیق آن بر خود، چیزی جز خودخواهی و سبک انگاری دین نیست. دین با چارچوب مشخصی که دارد هر تفسیری را بر نمی تابد و اگر غیر از این باشد دیگر دین نخواهد بود بلکه آن مجموعه خودخواهی های اشخاص خواهد شد که دین را ملعبه خویش قرار می دهند. در اینجا نمونه هائی از کلمات باب و بهاء را درباره قیامت مرور می کنیم تا شاهدی بر کج روی های این گروه باشد:

باب در کتاب بیان، باب شانزدهم واحد دوم می گوید: تاکنون جز مظاهر خداوند، کسی معنای بهشت و دوزخ و جنت و نار را نفهمیده و حقیقت بهشت این است که در علم خدا هیچ جنتی بزرگتر از این نیست که خداوند ظهور فرماید با آمدن پیامبران. چنانکه انبیا در هر دوره جنت آن دوره بوده اند تا نوبت رسید به پیغمبر اکرم. در دوره قرآن جنتی بزرگتر از پیامبر اکرم و پس از او امیرالمومنین (ع) و پس از او ائمه اطهار تا برسد به حرف میم (منظور حضرت مهدی عج) است که نام ایشان محمد است نبوده و نیستند. بعد که دوره بیان آغاز شد و این دوره در حقیقت همان آخرت دوره فرقان (قرآن) است جنتی در علم خدا بزرگتر از نقطه بیان یعنی علیمحمد باب نیست و چون در دوره بعد من یظهره الله ظهور نماید که آخرت همان نقطه بیان است جنتی عظیم تر از من یظهره الله نخواهد بود خداوند از برای هر جنتی که ظهور به پیغمبر است نوزده باب قرار داده چنانچه در دوره بیان، حروف حی 18 نفرند (منظور این است که از نظر حساب ابجدی، کلمه حی معادل 18 در می آید که مراد باب 18 نفر از شیخیه هستند که در زمان حیات باب به او گرویدند.) با خود نقطه بیان می شوند 19 نفر. در دوره قرآن پوشیدن حریر برای مردها حرام است ولی در دوره بیان حلال شده این نعمت و عطیه این جنت است … و اگر کسی در جنت است همه تملکات و متعلقات او هم در جنت است زیرا جنت امرش این است که منسوب الی الله باشد و اگر چیزی منسوب به مومن شد منتسب الی الله است چنانچه این حجره تاریک من است که در و پنجره هم ندارد چون منسوب به من است از اعلی غرف رضوان است و همه ذرات او می گویند انی انا الله لا اله الا انا رب کل شیء و آن حجراتی که دشمنان من ساکنند از مراحل جهنم است هر چند کاخ رفیع باشد. این سخنان فردی که هیچ دلیلی بر ادعای خود ندارد، چیزی جز هذیان گوئی تلقی نمی شود در یک چنان ادعای نبوت و قانونگذاری، خلق بهشت و جهنم و انتساب خود و طرفداران به بهشت و مخالفان به جهنم چیزی جز یک خودخواهی جاهلانه می تواند قلمداد شود؟ میرزا حسینعلی بها نیز درباره قیامت چیزی به گفته های باب اضافه نکرده است و همان حرفهای باب را قبول دارد او در کتاب بدیع ص 338 مدعای باب را درباره قیامت تکرار می کند و آیات بهشت و جهنم را بر آمدن خود و طرفدارانش تفسیر می کند. اما در اینجا تناقضی آشکار به چشم می خورد، زیرا بنا بر ادعای باب قیامت پیامبر اکرم با ظهور او آغاز شده بود پس باید قیامت باب هم با ظهور بها آغاز می شد و باید بگوید او قیامت بابیان را بر پا کرده است چون قیامت مسلمانان و قرآن و پیامبر آنان به ادعای او با آمدن علیمحمد باب برپا شده و گذشته و تمام شده است و دیگر معنا ندارد آیات قرآن که درباره قیامت و علائم آن نازل شده بر میرزا حسینعلی تطبیق شود. مسئله دیگری که در اینجا لازم است به آن بپردازیم این است که اگر باب و بهاء به استناد به ظاهر به آیات قرآنی می خواهند قیامت را برخود تطبیق دهند باید چاره ای در تفسیر همه نشانه های قیامت می کردند. از نظر قرآن در قیامت:

1- به اعمال همه افراد رسیدگی می شود و از کوچکترین اعمال آنها سئوال می شود (سوره زلزال 5 و 6)

2- به هنگام برپا شدن قیامت، ستارگان و خورشید فرو افتد (سوره تکویر 1 و 2)

3- روز وحشتناک و بزرگی که همه کره زمین را زیر و رو می کند و کوهها را مانند پنبه زده شده و آب روان می کند (قارعه 3 و 4 و 5)

4- مردگان زنده می شوند و از قبر بیرون می آیند (انفطار 4) و خلق اولین و آخرین گرد هم جمع می شوند (یس 53)

5- انسانهای نیکوکار در قیامت پاداش خود را می گیرند و از نعمت های خداوند برخوردار می شوند و به بهشت جایی که قصر، حور العین درختان و میوه های تمام نشدنی دارد و نهر شیر در باغ های آن جاری است وارد می شوند.)سوره محمد 15)

6- در قیامت، کافران و مشرکان و بدکاران نیز به سزای اعمال خود می رسند و به جهنم جایی که آتش بسیار گرم و سوزان دارد و اهل آن به انواع عذابها دچارند وارد می شوند (سوره فاطر 36)

7- آسمان و زمین به آسمان و زمینی غیر از این تبدیل می شوند (سوره ابراهیم 48(.

اینها فقط نمونه کوچکی از آیات و نشانه هایی است که برای قیامت در قرآن کریم ذکر شد و علاوه بر آنها آیه و علامت های دیگر هم آمده است و چگونه می توان با وجود این آیات، گفته های باب و بها را در مورد بر پا شدن قیامت و ظاهر شدن تمامی نشانه های آن قبول کرد. چگونه می توان با نادیده گرفتن ظواهر الفاظ، تفسیری از جانب خود بر بعضی از آیات تحمیل کرد و مجموعه آنها را نادیده گرفت. بر فرض قبول بعضی از این تاویلات، چگونه همه آیات مربوط به قیامت بر پندارهای باب و بهاء قابل صدقند؟ پس آنچه مسلم است سخن از یک رای و تفسیر درباره آیات قرآنی نیست بلکه سخن از نسبت و افترا به قرآن و به طور اعم دین است سخن از پیدایش گروهی لاابالی است که عده ای جاهل را به سوی خود می خوانند.