جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ادعای خدایی باب و بهاء – خدا از نظر بابیان و بهائیان

زمان مطالعه: 6 دقیقه

گرچه میرزا ابوالفضل گلپایگانی مبلغ مشهور بهائی در کتاب فرائد و همچنین عباس افندی

در آثار خود سعی کرده اند این مطلب را که باب و بهاء ادعای خدایی داشتند انکار کنند و کلمات و گفته های آنان را به گونه ای توجیه و تفسیر کنند، اما حقیقت این است که اگر کسی مجموع کلمات باب و بهاء را بررسی کند خواهد دید که ادعای خدایی آنها جای انکار و تردید ندارد اینک گوشه هایی از این موارد را مرور می کنیم:

1- علیمحمد باب در نامه خود به یحیی صبح ازل. می نویسد: این نامه ای است از خدای زنده و بر پای دارنده جهان به سوی خدای زنده و بر پا دارنده جهان. بگو همه از خدا آغاز می شوند و همه به سوی او بر می گردند. طبق این بیان هم خود را بر پا دارنده جهان دانسته و هم همین مقام را به یحیی ازل قائل شده است و همچنین آغاز و پایان همه را به سوی خود میداند. 2- در کتاب بیان فارسی در باب اول از واحد اول، باب می گوید همه چیز به این واحد (علیمحمد باب) بر می گردد و هر شیئ به این شیئی واحد (علیمحمد باب) در قیامت بعید نیست بلکه در قیامت بعد آن شیئی واحد است که با آمدن او قیامت آئین باب بر پاخواهد شد چنانکه بعدا در بحث قیامت از نظر باب و بهاء خواهد آمد از نظر ایشان قیامت چیزی جز آمدن پیامبر بعدی نیست یعنی با آمدن هر پیامبری قیامت پیامبر قبلی و امت او بر پا خواهد شد و آن پیامبر بعد هم شعارش این است که من خدا هستم و جز من خدایی نیست و من پروردگار همه پدیده ها می باشم و غیر از من هر چه هست آفریده من است ای مخلوقات من پس مرا پرستش کنید.

3- میرزا حسین علی بهاء نامه های خود را به جای اینکه به اسم خدا شروع کند این گونه آغاز می کرد به نام خودم که غالب بر همه اسماء است و نام خودم که از افق بالا سر زده است. -4 در اول لوح علی (لوحی که در پاسخ شخصی که نام او علی بود نوشته است) میرزا حسینعلی بهاء می گوید: نامه شما در پیشگاه عرش یعنی پیش میرزا بهاء حاضر شد و به جایگاه کسی که هیچ چیز حتی به اندازه سر سوزنی از علم او بیرون نیست رسید و به روئیت خدا یعنی (میرزا حسینعلی بهاء) رسانده شد. جملات او شبیه جمله ای نیست که خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید در سوره یونس آیه 61 و همچنین در سوره سبا آیه 3 در وصف خویش آورده است و اینجا میرزا حسینعلی عین همان جمله هایی را که خداوند در مورد خودش فرموده، در مورد خود به کار برده است.

5- نیز در همان لوح می گوید:

»قل اللهم انک الهان الهین لیوتین الالوهیه من تشاء و لینزعن الالوهیه من تشاء«

اولا از نظر ادبیات عرب، میرزا حسینعلی کلمه را به (الهان و الهین) جمع بسته که کاملا غلط است و دلیل بر بی سوادی اوست و ثانیا از این جمله او به روشنی فهمیده می شود که خدایی هم مثل خیلی چیزها بخشیدنی و پس گرفتنی است که خداوند یک روز آن را به کسی می بخشد و روز دیگر از او پس می گیرد. همچنین در لوح مذکور می نویسد: چون میرزا یحیی (برادر بهاء) دید من پیش دستی کردم و مقام خدایی را برداشته ام و خودم را خدای زنده خوانده ام شتاب زده شد و مقام بالاتر از مقام خدایی به خود بست تا مقام خود را بالاتر از مقام من قرار دهد و نفهمید من بالاترین مقام را ادعا کرده ام چون بالاتر از مقام خدایی مقامی نیست، زیرا هر چه غیر اوست قهرا بنده ذلیل و آفریده او خواهد شد و به دستور او به وجود آمده و به اراده او از نیستی به هستی رسیده پس بالاتر از مقام خدایی مقامی نیست تا کسی برای خود ثابت کند و آن مقام خدایی را هم که بنده برداشته ام.

مسئله ادعای خدایی در این کلمات به اندازه ای روشن است که هیچ اظهار نظری را نمی طلبد. و قضاوت را به شما اهل خرد واگذار می کنیم. هنگامی که این گونه سخنان از جانب میرزا حسینعلی بهاء مطرح شد بعضی از خود بهائیان به این گفته ها اشکال گرفته و به او اعتراض کردند. میرزا در مقام جواب و چاره جوئی نوشت:

باری به یقین دانسته شد که در آن ساحت قدس، جمیع اسماء در صنع واحدند چه آن کینونت قدم در حینی که می فرماید که انا رب الارباب و انا الارض و التراب در آن منظر اکبر، این هر دو در یک رتبه بوده و خواهد بود و پس از چند سطر می نویسد: اگر در این کلمات مبارکه الهیه تفکر کنید ابواب علوم مالانهایه بر وجه قلوب مفتوح شود به شانی که دیگر مضطرب نشوید از اینکه فلان را به اسماء الله نامیده یا به ذات الله و مرآت الله، چه که جمیع اسماء در آن ساحت مساوی ولا فرق بینهما و کل این اسمها طائف حول مظهر نفس قدم بوده و خواهد بود مثل اینکه در حین جمال قدم شجری را به کل اسماء حسنی و صفات علیا موسوم فرمایند: انه لیقدر و لیس لاحدان یعترض علیه لانه هو المختار و ماسواه فی قبضه الاقتدار لا اله الا هو العزیز الجبار.

میرزا حسینعلی خواسته با این عبارات و جملات حرفهای قبلی خود را توجیه کند و همانطور که ملاحظه می کنید معتقد است کسی هم حق اعتراض ندارد. چنین ادعاهایی از هر کسی ممکن است و چگونه می توان ادعایی را بدون دلیل فهم و قبول کرد.

میرزا حسینعلی در کتاب بدیع ص 74 چنین می گوید باب که خود را ذره می گفته یا پست تر از ذره می خوانده یا رب الارباب می نامیده و همچنین به اشخاص می گفته من توام تو منی و مانند اینها، علتش این بوده که همه چیزها در آیینه جمال باب بودند و به هر چیز نگاه می کرد خود را می دید به شانی که چشم مبارک جز بر طلعت مبارک نیفتاد.

آنچه برخی از اهل عرفان می گویند آن است عالم آئینه ذات اقدس حق است و ما به هر چیز نگاه می کنیم خدا را می بینیم اما نشنیده بودیم کسی بگوید بگویید همه چیز آئینه جمال و ذات من است و من به هر چیز نگاه می کنم خودم را می بینم که در عرفان مقامی به نام فنا فی الله صحبت می شود که اگر کسی به این درجه از معرفت برسد دیگر خود را نمی بیند و هرچه می بیند خدا می بیند اما نمی بینیم این مقامی که باب به آن رسیده بود که همه چیزها را آئینه جمال خود می دانسته و در عالم فقط خود را می دیده است، خود بینی است یا خدابینی؟

آیا این سخنان مظهر دعوت به سوی خود نیست و حال آنکه پیامبران همه را به سوی خدا می خوانند.

در کتاب بدیع، میرزا حسینعلی در جواب برادرش میرزا یحیی می نویسد: برخی از مشرکین (یعنی یحیی صبح ازل برادر میرزا حسینعلی) گفتند که این آیات طبق فطرت نیست، سوگند به خدای حق در این هنگام فطرت در شکل و قیافه نوکری با ذلت و خضوع تمام ایستاده و گریه و ناله سر داده است و چنین می گوید وای بر شما ای اسیران زنجیر نادانی سوگند به خدا من که فطرتم با یک کلمه میرزا حسینعلی بهاء آفریده شده ام. آری فطرت بر علیه خود چنین گواهی می دهد ولی این گروه اشرار (میرزا یحیی و طرفدارانش) نمی فهمند. سوگند به خدا فطرت هم افتخار می کند که نسبتی با ما دارد و ما همیشه از او بی نیاز بوده ایم زیرا که او و هر چیز دیگر را به فرمان خود آفریده ایم و این را جز منکر و کفار، کسی انکار نمی کند. براستی منظور حسینعلی از این گفته ها و امثال آن چیست؟

6- میرزا حسینعلی بهاء در یادداشتی به مناسبت روز تولد خود می نویسد: امروز روزی است که در آن زاده شد کسی که نزاده و نه زاده شده است. همه می دانند که جمله لم یلد و لم یولد جمله ایست که خداوند در سوره توحید در وصف خود فرموده است و اینجا میرزا حسینعلی عین این گفته را در مورد خود به کار برده است با این تفاوت که چون بی سواد بوده تناقض گویی کرده است. می گوید امروز روزی است که زاده شد در آن کسی که نزاده و نه زاده شده است. اگر کسی صفتش این است که زاده نشده پس چگونه امروز زاده شده است؟

7- عباس افندی پسر میرزا حسینعلی بهاء در جلد اول کتاب مکاتیب ص 254 این شعر را آورده و آنرا از سروده های پدرش میرزا حسینعلی ذکر می کند: همه خدایان از رشحات فرمانم به خدائی رسیدند، همه پروردگاران از لبریزی حکمم پروردگار شدند.

8- میرزا حسینعلی در کتاب مبین ص 286 می نویسد لا اله الا انا المسجون الفرید ترجمه خدایی جز من زندانی یگانه و تنها نیست. در اینجا در کلمه لا اله الا الله تصرف کرده است و کلمه الله را برداشته و جای آن انا می گذارد و می گوید جز من خدایی نیست البته توجه هم دارید که خدا در زندان است و گرفتار دست دشمنان است.

اینها گوشه هایی است از ادعاهای خدائی باب و عبیر و عنوانی بها را مطرح می کنند. اگر طرفشان مسیحی باشد می گویند رجعت مسیح است و اگر مسلمان شیعه است می گویند رجعت حسینی است و اگر تحصیل کرده است می گویند او نابغه عصر و حکیم و فیلسوف است و اگر از علاقمندان عرفا و صوفیه است می گویند قطب و مرشدی است از همه مرشدان مهمتر. تا اینکه وقتی محرم اسرار شد می فهمد که ادعای حقیقی میرزا حسینعلی ادعای خدایی است و عقیده بهائیان این است که بهاء خالق آسمان و زمین، مرسل رسل و منزل کتب است و اوست که در کوه طور با حضرت موسی سخن گفته است.