جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حدیث لوح فاطمه زهرا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم – به نام خداوند بخشنده مهربان هذا کتاب من الله العزیز الحکیم این کتاب و نوشته‏ای است از جانب خداوند توانای دانا لمحمد نبیه و نوره و سفیره و حجابه و دلیله» به سوی محمد آن محمدی که هادی و سفیر و دلیل یعنی راهنمای مردمان است از جانب او نزل به روح‏الامین من عند رب العالمین» این نوشته را روح‏الامین (جبرئیل) از جانب خداوند برای (محمد) آورده «عظم یا محمد اسمائی و اشکر آلائی و لا تجحد نعمائی» ای محمد نامهای مرا به بزرگی یاد کن و در برابر نعمتهای من سپاسگذار – و انکار نعمتهای ظاهری من را منما «انی انا الله لا الله الا انا» به درستی که منم خدای یکتای بی‏همتا «قاصم الجبارین و مدیل المظلومین و دیان الدین» منم درهم‏شکننده ستم‏کنندگان و یاری‏کننده مظلومان و پاداش‏دهنده روز جزا لا الله الا انا فمن رجا غیر فضلی او خاف غیر عدلی

عذبته عذابا لا اعذبه أحدا من العالمین – به درستی که منم خدا و معبودی که غیر از من احدی استحقاق پرستش ندارد پس هر کس که امید او و نظر او به غیر از من باشد یا اینکه از عدل من ترسناک نباشد عذابی کنم او را که احدی از عالمیان را به آن عذاب معذب نکرده باشم فایای فاعبد و علی فتوکل تنها مرا ستایش و پرستش نما و بر من توکل کن «انی لم ابعث نبیا فاکملت ایامه و انقضت نبوته الا جعلت له وصیا» به درستی که من مبعوث نکردم پیغمبری را مگر اینکه بعد از انقضاء نبوتش دارای وصی و جانشین بوده یعنی برای او جانشین معین کردم «و انی فضلتک علی کل الانبیاء و فضلت وصیک علی الاوصیاء» به درستی که من برتری دادم تو را بر تمام پیغمبران و نیز برتری دادم وصی و جانشین تو را بر تمام اوصیاء) و اکرمتک بسبطیک و شبلیک حسن و حسین و گرامی داشته‏ام تو را به دو بچه و دوشیزه‏زاده و دو دخترزاده تو که حسن و حسین بوده باشند فجعلت حسنا معدن عملی بعد انقضاء مدة ابیه» و قرار دادم حضرت امام حسن را خزینه علم خودم بعد از ختم مدت امامت پدر بزرگوار او علی بن ابیطالب ع

»و جعلت حسینا خازن وحیی و اکرمته بالشهاده و ختمت له بالسعاده فهو افضل من استشهد و ارفع

الشهداء درجة جعلت کلمتی التامه عنده و جحتی البالغه معه بعترته اثیب و اعاقب) خداوند تصریح به امامت حضرت خامس اصحاب کساء به این قسم می‏نماید – که قرار دادم حسین ع را خزینه‏دار وحی خود و گرامی داشتم حسین را به واسطه شهادت (اشاره به شهادت اوست در کربلا) و سعادت را به نام او ختم کردم پس او از تمام شهداء درجه و مقامش زیادتر خواهد بود حسین است که کلمه تامه من با اوست حسین است که حجت بالغه من با اوست به واسطه عترت اوست که ثواب و عقاب می‏دهم یعنی حضرت حسین بن علی ع و عترت او میزان ثواب و عقابند هر کس ولایت این خانواده را قبول کرد و از اطاعت ایشان سرپیچی ننمود خداوند به او ثواب خواهد داد و هر کس مخالفت از ایشان کرد خداوند عقابش کند و به جهنمش فرستد اولهم سیدالعابدین و زین اولیائی الماضین و انبه شبیه جده المحمود محمد الباقر لعلمی و المعدن لحکمتی» عترت حسین ایشان کیانند که منصب امامت دارند؟ خداوند می‏شمارد؛ اول آنها آقای عبادت‏کنندگان و زینت دوستان گذشتگان (علی بن الحسین) سپس فرزند دلبند آن جناب که شبیه به جدش محمد ص بود نام مبارکش (محمد لقبش باقر) می‏باشد «سیهلک المرتابون فی جعفر الراد علیه کالراد علی حق القول منی لا کر من مثوی جعفر و لا سرنه فی اشاعه و

انصاره و اولیائه» معین می‏فرماید امامت امام ششم حضرت جعفر بن محمد را چنین فرماید – زود است که به هلاکت افتند کسانی که شک آوردند در امامت حضرت صادق هر کس بر آن حضرت ایراد وارد سازد مانند این است که به من که خدای جهانم ایراد گرفته، آنچه بگویم راست است هر آینه گرامی می‏دارم جایگاه حضرت صادق (جعفر بن محمد ع) را، مسرور می‏سازم او را به واسطه دوستان و یارانش اتیحت (1) بعده بموسی فتنة حندس لان خیط فرضی لا ینقطع و حجتی لا یخفی و ان اولیائی یسقون الکاس الا و فی و من جحد واحدا منهم فقد جحد نعمتی و من غیر آیة من کتابی فقد افتری علی» نص برخلافت و امامت حضرت موسی بن جعفر فرماید مقدر شده و امر گردیده که بعد از حضرت صادق پسر او حضرت موسی وصی پیغمبر باشد با اینکه زمان حضرت موسی بن جعفر تاریک و ظلمانی است زیرا که حجت من از روی زمین قطع نخواهد شد و رشته فرض من منقطع نخواهد گردید به درستی که اولیاء من سیراب گردیده می‏شوند بجام لبریز بلاء من، هر کس که انکار یک نفر از ایشان را بنماید انکار نعمت مرا کرده و کسی که کتاب مرا تحریف کند و تغییر دهد بر من افترا بسته است

ویل للمفترین الجاهدین عند انقضاء مدة موسی عبدی حبیبی و خیرتی فی خلقی ولی و ناصری و من اضع علیه اعیاء النبوه و امتحنته بالاضطلاع بها یقتله عفریت مستکبر یدفن فی المدینة اللتی بناها العبد (1) الصالح الی جنب شر خلقی


1) اتیحت هو بصیغة المجهول من الاتاحه بمعنی التقدیر و الا نزال ای قدرت له و انزلت و حندس ای مظلمه «گنج گوهر«.