در این جا ممکن است شبههی عارض شنونده و خواننده شده بگوید اینها سخنان اتباع و افراد است و ممکن است زنی برای فیض و فوز خویش این سخنان را ساخته و گفته باشد و یا مبلغی که گرد بیابانها گشته و از هر لذتی دور مانده این ترهات را به گوش مردمان سادهلوح خوانده باشد یا فرضا او یک مزاحی کرده و بعضی شهوتپرستان یا ساده لوحان هزل او را جد گرفته باشند لذا دفعا لهذه الشبهه عرض میکنم نه تنها مبلغین آن گونه استدلالات را به طور شوخی و جدی کردهاند تا ما این احتمال را بدهیم بلکه ما به گوش خود هزاران از این قبیل شوخیهای آمیخته به جدی از عبدالبهاء شنیده و جدی آن را عملا در این چند ساله از ولی امرش شوقی دیده و شنیده و هر احتمالی مرتفع شده اساس مذهب بها را بر اعمال و اخلاقی تشخیص دادهایم که در تمام دنیا نزد همه ملل مذموم است حتی از تأویلات جمع شمس و قمر زیاده استقراب نکردهایم که از تأویل جمع قمر با قمر و بی نهایت حیرت و وحشت و دهشت برای ما حاصل گشته است چه اول به طبیعت نزدیک و ثانی از غریزت دور است.
پس برای نمونه حکایت ذیل را که شاید صد نفر در تهران شنیده و اطلاع دارند ذکر مینمائیم و صدها نظیر آن را مسکوت میگذاریم.