تمام کتب سماویه و بالاخص قرآن مجید دارای محکمات و متشابهاتاند چنانکه در سوره آل عمران میفرمایند (هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ ما تشابه منه (الایة) محکمات آنانند که معانی آنها متکی به ظاهر است سماء یعنی آسمان. ارض یعنی زمین. شمس یعنی آفتاب. قمر یعنی ماه. جنت یعنی بهشت. (محل مکافات اعمال نیک) جهنم یعنی دوزخ (مرکز مجازات اعمال زشت) الله یعنی خدائی که موجد کائنات است عبد یعنی بنده مخلوق یعنی آفریده خدا خالق یعنی آفریننده و قس علی هذا مثلا این آیه از محکمات است که در همان سوره آلعمران میفرماید (ما کان لیشر ان یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوة ثم یقول اللناس کونوا عبادا لی من دون الله (الایة)
نباید آن بشری که خدا وی را کتاب و حکم و نبوت داده باشد به مردم بگوید که بندگان باشید مرا بدون خدا! (انتهی)
اگر بهائیان به قرآن معتقد باشند همین یک آیه محکم را که قابل هیچگونه تعبیری نیست کافی خواهند شمرد برای بطلان بهاء چه او در اغلب کلمات خود خاصه در کلمات مکنونه عربی و فارسی و لوح حاج میرزا احمد کرمانی و بسیار دیگر خطاب به اغنام خود کرده میگوید (ای بندگان من) و نسبت بندگی خدا را از ایشان برداشته و به خود نسبت داده حتی در کلمات مکنونه میگوید ای فرزند کنیز من و بیشتر زنان را آن یا امتی (ای کنیز من) خطاب نموده و در اقدس
و مبین و الواح دیگر در مواقع کثیره آن یا عبادی خطاب کرده (1) در حالتیکه خدا در قرآن در آیه مذکوره تصریح فرموده که اگر کسی دارای حکمت و نبوت باشد خطاب (ای بندگان من) نمیکند پس همین یک آیه کافی است برای اینکه بدانیم بهاء دارای نبوت حتی حکمت هم نیست و دلیل فلسفی آن هم روشن است آن کس که بر اسرار خلفت آگاه است میداند که انسان اعلی و اجل از آن است که بندهی انسانی دیگر شود و اسرار کون اعظم از آن است که کسی اظهار اطلاع و احاطهی از آن نماید.
اما متشابهات آیاتی هستند که معانی آنها پوشیده و محتاج به تعبیر و تأویل است و به نص کریمه (لا یعلم تأویمه الا الله و الراسخون فی العلم) عالم به تأویل آن گونه آیات فقط خدا (نه میرزا خدا) و راسخین در علم باید باشد (نه ثابتین بر جهل) و اگر کسی خود را راسخ در علم شمرد اول باید مقام عصمت و علم خود را ثابت سازد سپس به تأویل پردازد و گرنه لازم آید که هر فاسق جاهل به صرف ادعا آیات الهیه را که وسیلهی حفظ حدود و حقوق بشر است مطابق میل و هوای خود تأویل نماید هرج و مرج و مفسدت تولید شود و تریاقی که معطی حیات بود به سمی که بادی ممات است مبدل گردد.
مثلا این آیات بی شبهه از متشابهات است (یسئل ایان یوم القیمة فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر یقول الانسان یومئذ این المفر) ظاهر معنی این است که سئوال میکند چه زمان است روز قیامت پس آن هنگام است که دیده را برق بزند و ماه را خسوف فرا گیرد و آفتاب و ماه با هم جمع شوند آن وقت انسان خواهد گفت امروز گریزگاه کجاست؟
ولی باطن این آیات مستور و استعارات آن جز بر اهلش (خدا و راسخ در علم) بر کسی مکشوف نیست و چندان محل حاجت هم نیست بلکه به حکمت نزدیکتر است که سر این آیات مستور باشد تا ثمرهی تنذیر و تبشیری که نتیجهی ارسال رسل و وسیلهی صیانت مردم است (از اخلاق ذمیمه» حاصل گردد و از این است که پیروان متشابهات را خدا از اهل زیغه
و ریبه شمرده است (مانند بهائیان)
حال ببینیم بها و بهائیان چه کرده و چه گفتهاند و چه خدمتی به اخلاق و عقائد بشر کردهاند؟ از ابتدا بهاء دری از تأویلات قبیحهی رکیکه بر روی اغنام خود گشوده است که هر قدر مفاسد اخلاق از ایشان ظاهر شده و بشود نتیجهی آن تأویلات بارده است و چون این در باز شد مبلغین او نیز خود را ذیحق برای توسعهی آنگونه تأویلات دانسته کتبا و شفاها هر چه خواستهاند دامنهی آن گونه تعبیرات و تأویلات را وسعت داده
در مرتبهی سوم افراد قوم هم هر یک به فراخور فهم و استعداد خود حاشیه بر آن زیاد کرده و کار به جائی کشیده شده است که هر حمال بقال بهائی و هر بچه و کودک و آقا بزرگ و خانم کوچک هم مأول و مفسر شده و هر مزخرف و لاطائلی به زبانش آمده به هم بافته و تحویل امثال و اقران خود داده و چون اکثریت توده را جهال و بیسوادانی تشکیل میدهند که بر حسب طبیعت بشری هر چه به هوی و هوس نزدیکتر است میپذیرند لذا چند هزار نفر در این بساط پر مضرت زیست نموده آن اساس به این خرابی را نگاه داشته نمیخواهند دست از آن برداند بلکه به توسعهی آن امید دارند حال جلوگیری از تبلیغات آنها به نام صیانت اخلاقی آیا وظیفهی کیست و آیا باید به عملیات آنها خاتمه داد یا نه حرف دیگری است و ما از زمینه توضیحات خود دورتر نمیرویم.
بدیهی است قارئین محترم میل دارند به نوع تأویلات حضرات پی برند که مثلا آیه و جمع الشمس و القمر را چگونه تأویل مینمایند و آیا موافق عقل و قابل قبول است یا نه؟
1) آنهای زائده که در نمکدان اشاره شده همین (آن) هاست که از دهان بها بیرون آمده و تماما غلط و بیمعنی است.