در حیفا سه ماه در نزد افندی ماندم و کمال تقرب را داشتم حیفا هم خلوت بود لیلا و نهارا از حضور استفاده نموده دنیا دنیا مطلب فهمیدم در هر غیبش عیبی یافتم و در هر نبوتش سفاهتی دیدم در هر مزاحش اسراری جستم
و در هر صحبت سیاسیش رموزی ادراک کردم و بالاخره تمام شرایطی که گفتیم باید در مصلح مذهبی یا امور اجتماعی باشد به تمام معنی عکس العمل آن را در عبدالبهاء دیدم در حالتی که دورادور نوع دیگر شنیده بودم و فی الحقیقة تصور میکردم که اگر او حق نیست ملهم نیست غیب دان نیست عالم کامل نیست ولی اقلا اخلاقیاتی که در کلمات خود و پدرش اظهار شده دارا است ولی خدا را گواه میگیرم که اثری از آن اخلاقیات هم در او ندیده همه را معکوس مشاهده نمودم بدین گونه که گفتیم مصلح باید حب جاه و ریاست نداشته باشد بدبختانه عبدالبهاء را از همان وحلهی اولی یک نفر آخوند جاه طلب ریاست پرستی دیدم که هیچ آخوندی را به آن درجه ظاهر ساز و ریاکار و ریاست دوست و مال پرست ندیده بودم.
باری این عبدالبهاست که برای رفتن به عکا بر خر نشسته یکی از مریدان را بر آن داشته که رکاب و زانویش ببوسد و عکاس را واداشته که بدین حالت عکس بردارد! آیا کسی که پدرش در کتابش تقبیل ایادی (بوسیدن دست) را حرام کرده و بالعکس خودش همیشه پای خود را میکشیده تا مریدانش ببوسند و هنوز لحافش را در اطاق مخصوصی گذاشتهاند که مریدان بروند ببوسند و عبدالبهاء هم بر همان رویه همواره پای خود را با پوتین دراز میکرد که مریدان ببوسند به زبان میگفت دست و پا بوسیدن حرام است ولی عملا اگر کسی نمیبوسید مکدر میشد و دامادهای خود را تحریک میکرد که به آن مسافر و مرید سرزنش کنند که تو آداب تشرف را بلد نبوده و بیاحترامی کردی (!) آیا یک همچو آخوند ریاست پرستی قابل هست که او را مصلح امور مذهبی یا اجتماعی در هر دوره ویژه در این دورهی بیداری مردم تصور کنیم؟!