پوشیده نیست که مطالب مفاوضات بر دو قسم است قسمی راجع به تاویل آیات تورات و انجیل است و قسمی دیگر راجع به عقائد اشاعره و وحدت وجودی و تناسخی و امثالهم که کلمات مجمله از ایشان در مفاوضات به صورت تزلزل و تمجمج بیان شده گاهی طردا للباب بعضی از آن کلمات مورد اثبات و گاهی
در محل نفی در آمده هر جا خواسته است رد کند از عهده بر نیامده و هر جا خواسته است اثبات کند طوری آن را بیان نموده است که گویا مخترع این سخن خود اوست و باز هم خوشبختانه از عهده اثبات آن بر نیامده است مثلا شرحی مینویسد در القاء موازین اربعه – عقل و نقل و حسن و الهام – و ما را در این سفسطههای آقا دو نظر است.
(نظر اول)
اینکه این سخن بافتهی فکر و بافتهی وجدان ایشان نیست و اساس این حرف از اشاعره است نه بدین قسم که این آقا به طور حتم از عدم لیاقت و میزانیت آنها سخن گفته است و به علاوه عباس افندی تا این درجه هم متصرف و مستنبط نبوده و مخترع این فکر یعنی اختراع اینکه این حرف را از اشاعره باید اقتباس کرد میرزا ابوالفضل بوده که قبل از نشر کتاب مفاوضات او در کتاب فرائد خود این مطلب را بیان نموده است پس عباس افندی مقتبس از میرزا ابولفضل و میرزا ابوالفضل مقتبس از اشاعره است.
(نظر ثانی)
اینکه چون میرزا ابوالفضل مطالعات خود را در امر باب و بها به انجام رسانید دید این همه عیوبی که اهل علم و منطق و حکمت و فلسفه در کلام و آیات و احکام و اشارات و اعمال و استدلال بها و بهائیان جستهاند به هیچ قمسی اصلاح و مرتفع نمیشود مگر اینکه ماندن بیرهون حکیم یونانی مطلقا به وجود برهان قائل نشویم و یا مانند اشاعره اسلام موازین اربعه را از کار بیندازیم لهذا ثبت کرد به اینکه ادراک حس ناقص است به دلیل اینکه شعلهی جواله را دایرهی از آتش تشخیص میدهد و سراب را آب میانگارد – و نتیجه این میشود که اگر مثلا کسی به چشم خود دید که آقای شوقی افندی با پسر میرزا باقر خان شیرازی اذان صبحی وارد حمام خصوصی بیروت شدند و از قفاشان رفته باز به دیده خود دید (مالارات عین) و خواست آنچه را دیده است باز گوید بگویند حسن در محسوسات خطا میکند و شما به اشتباه دیدهاید یا اگر شخصی شرح سلیمانیه و بغداد بها را که با دراویش مأنوس و اسمش درویش محمد بوده و قلیان حشیش استعمال مینموده به گوش خود از عبدالبها شنید فوری بگویند حس تو خطا کرده است و محسوسات میزان ادارک و معرفت اشیاء نتوانند شد یا آنکه اگر کسی به عقل خود دریافت که تعلیمات عبدالبها و الغاء وطن خواهی برای اغفال ایرانی و استفادهی اجانب است فوری به او
بگویند عقل خطا کار است: به دلیل اینکه مدرکات و معقولات سابقین مورد انتقاد لاحقین شده است و خطای عقول آنان ثابت گشته و اگر کسی بگوید مثلا عقل قبول نمیکند که جسد باب را در آن موقع انقلاب کسی از تبریز به تهران نقل داده باشد و احدی مطلع نشده باشد و پس از پنجاه سال به حیفا رفته باشد و در هیچ گمرکی کمتر. تعرض و تفتیش به عمل نیامده و قضیه مستور مانده باشد و بالاخره امام زادهی حیفا مصنوعی است نه حقیقی – فوری بگویند عقل میزان برای ادارک مطالب نیست و اگر بگوید که فلان قضیه را از فلان شخص صحیح القول شنیدم و فلان حکایت را از نزدیکترین اعضای فامیلی بها و عبدالبها استماع کردم فلان صحابهی خاص چنین گفت و فلان مقرب چنان روایت کرد و جواب دهند که نقل میزان مستقل نیست و به مفاد (الخبر یحتمل الصدق و الکذب) نمیتوان بر اقوال اعتماد کرد ولو آنکه به مقام تواتر رسیده باشد! و اگر کسی گوید به الهام که در مقامی هم میتوان به وجدان تعبیرش کرد دریافتهام که مثلا میرزا بها مظهر شیطان است نه رحمن (چنانکه یک نویسندهی انگلیسی گفته است) فورا بگویند که الهام مدرک معرفت اشیاء نیست زیرا مردد است بین الهامات رحمانیه و تسویلات شیطانیه.
خلاصه بر روی این اصول میرزا ابوالفضل که در آن وقت کار کن صمیمی حضرات بود این مسئله را که از متخذ از افکار اشاعره است در کتاب فرائد مطرح کرد و عبدالبها هم برای مقصد خود بینهایت موافق یافته کامش به طوری از این طرح شیرین شد که ننگ اقتباس را هم بر خود گذراده آن را مشروحتر در کتاب مفاوضات تکرار نمود و در خاتمه این را هم اضافه کرد که میزان خطاناپذیر تأییدات روح القدس است و این حرف به این مهملی را در بوتهی ابهام گذاشت و گذشت و مریدان هم نفهمیدند چه گفت و مغالطه به کجا کشید! و بالاخره غافل ماند از اینکه راه ابطال این قول دو کلمه بیشتر نیست و آن این است که پرسیده شود آقای عبدالبها شما خود خطا و نقص این موازین اربعه را به چه مدارک و میزانی دریافتهاید؟ علیکم بالجواب.
و چون عبدالبهاء از دینا رفته اینک از جانشین او شوقی افندی میپرسیم آقای غصن ممتاز و ولی امر الله که میخواهید در این قرن علم و تمدن مردم گوسفند بی اراده شما باشند و همین که یک نفر از شما صرف نظر کرد شما این همه طعن و لعن و استهزاء و ایذایش میکنید همین یک کلمه را جواب گوئید با اینکه شاید سؤال ما را هم نفهمید تا برسیم به اینکه به جوابش قادر باشید
یا نه) آری تکرار میکنم که نفهمیدید چه گفتم – گفتم اگر موازین اربعه در معرفت اشیاء هم ناقص و ناتمامند خود عبدالبها با چه میزان همین مسئله نقص و ناتمامی موازین را شناخته است؟ها یادم آمد که راه مغالطه شما را هم ببندم که نگوئید او فقط به همان میزان روح القدس این را تشخیص داده فراموش نکنید که اینجا آن مغالطه هم راه ندارد گفتیم پیش از او میرزا ابوالفضل و پیش از میرزا ابوالفضل اشاعره این را درک کردهاند و گفتهاند پس باید بگوئید که آنها با چه میزان خطای موازین اربعه را یافته و ذکره کردهاند؟ (1).
1) در این موقع که این کتاب در زیر چاپ سیم است یازده سال از تاریخ پرسشهای متن گذشته و پاسخی از جانب جناب شوقی و دیگر از اساتین امر نرسیده و هر کس دیگر هم هر چه پرسیده بلا جواب مانده مانند پرسشهای جزیرهی پرچم زیرا شوقی و مبلغین او اهل منطق و استدلال نیستند و جز مال الله منظوری از نگهداری امر ندارند!!.