جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دروغگو حافظه ندارد

زمان مطالعه: 3 دقیقه

توضیح آن که حضرات دو لوح زیر دوشکی دارند یکی فارسی و دیگری عربی که خطابات شدیده در آن دو لوح است و مخاطب آن مجهول است در یکی (ان یا رئیس) خطاب شده و در دیگری (ای نفسی که خود را اعلی الناس دیده) بهائی‏ها می‏گویند مخاطب به این خطابات سلطان عبدالعزیز است! در این دو لوح به قدری از آن رئیس شکایت شده که معلوم است بی‏نهایت از دست او عصبانی بوده‏اند. در این مدت یک نفر نگفت که این الواح و خطابات چیست؟ ولو آنکه زیر دوشکی بوده و جز چشم بعضی از گوسفندان بها (استغفرالله بندگان خدا) چشم احدی بر آن نیفتاده ولی در هر صورت با آن شوکتی که افندی گفته است این الهام و آن عبارت و قورتهای افندی در مقاله سیاح چیست؟ یعنی اگر درباریان اسلامبول به طوری که در مقاله است احترام از (جمال مبارک!) کرده‏اند این شکایات بها چیست؟ و اگر حرفهای بها صحیح است و شکایات او مورد دارد آن فیسهای عباس افندی در مقاله چه مورد دارد؟ در این مقام باید گفت گاهی دروغ پرداز دروغگو را مفتضح می‏کند و این از آن موارد است. اینک شأن و شوکت بها را که در نظر سلطان عثمانی داشته است در طی حکم نفی ایشان از ادرنه که به ترکی صادر شده و ما آن را با زحماتی به دست

آورده و در کتاب تاریخ خودشان هم نگاشته‏ایم تقدیم خوانندگان می‏داریم تا همه سیاست‏های ترکمانی حضرات شناخته شود. سبحان الله که انسان برای فریب دادن مردم و استفاده‏ی غیر مشروع به چه راه‏ها سیر می‏کند؟ ما در جلد اول شرح بیچارگی حضرات را در اسلامبول بیان کردیم تا به درجه‏ای که بنا بود عباس افندی نزد شخص تاجر ایرانی مستخدم باشد و به جهت مفقود شدن کمربند قیمتی او متهم و اخراج شد ولی بهائیان گمان کردند که ما این تهمت را از خود اختراع کرده‏ایم در حالتی که اگر این قضیه تهمت هم باشد به ما راجع نیست و خود بها از آن دفاع کرده در رساله‏ای که موسوم است به رساله ابن‏ذئب و به خوبی معلوم می‏شود که یک چیزی بوده است که او مجبور بر دفاع شده و بر ارباب عقل سلیم مبرهن است که گاهی دفاع ضررش بیشتر از سکوت است چنان که بها برای این‏گونه مدافعات در چند مورد قیافه را باخته و خود را موهون ساخته یکی همین مورد است و یکی هم راجع به ادعای معتمدالدوله فرهاد میرزا که در مجلس علنی به عنوان شرب معنون داشته گفت به ملا علی اکبر و ملا رضا که چگونه شما او را خدا می‏دانید و حال آن که او با من شرب کرده است و در مجالس سری حرف دیگری هم گفته است راجع به ایام صباوت و سادگی ایشان که اغلب ایرانیان آن را شنیده‏اند. خلاصه پس از آن که ملا علی اکبر ایادی و ملا رضای مبلغ از حبس در آمدند و این سخن را به مولای خود راپرت دادند بها قیافه را باخت در عوض مسکوت گذاشتن قلم را به مدافعه کشید و شنیده‏ام در چند لوح ولی آن چه را خودم دیده‏ام در یک لوح می‏گوید – شخصی مثل معتمدالدوله نباید سخن بی‏حقیقت بفرماید من با ایشان فقط دو دفعه ملاقات کرده‏ام یکی در مرغ محله و دیگر در طهران خلاصه شرحی به این مضمون در آن لوح از خود دفاع کرده و به طوری که دیده می‏شود دفاع هم ناقص است زیرا معتمدالدوله تعیین دفعات نکرده بوده است که ایشان بیش از دو دفعه ملاقات را انکار می‏فرمایند. باری به قول یک نفر گفت ما این قدر سخن صحیح داریم که حاجت به بحث در این گونه مسائل نداریم و بهتر است که ترک این گونه مباحث کنیم تا نگویند مقصد آواره دشنام بوده است و بپردازیم به مسائلی که راهی برای دفاع و انکار آنها نسیت. سخن در این بود که سلطان عثمانی و وزرایش نظری که به حضرات داشتند این نظر بود که اینها یک دسته مردمان مفسد شروری هستند که به نام دین و مذهب وسیله نفاق و شقاق را فراهم کرده‏اند و این بود که فقط التزام از

ایشان گرفت که در خاک عثمانی مذهب خود را منتشر نسازند و چون در ادرنه پس از پنج سال باز معلوم شد که سرا به نشر عقائد خود پرداخته و آمد و شد اتباع را اجازه داده‏اند این بود که این حکم در تبعید ایشان صادر شد و ما آن را از کتاب (کفر طور به سی) تألیف رامی بابا به کواکب الدریه نقل کرده اینک از کواکب نقل به این جا می‏نمائیم.