اولین قدمی که در راه مطلوب خویش برداشت قدم مجاهدت و تحقیق بود در کاوش از گفتار و رفتار دیگران چندان که با کشیش ملکم آمریکائی در یزد الفت و مؤانست نمود به طوری که مورد ملامت مریدان خود شد و پروا نکرده دوستی را ادامه داد و مباحث بسیاری به میان آورده بالاخره به قدری سخنان کشیش مذکور را ساده و بیمغز شناخت که عاقبت دل از سخنان او بپرداخت و یقین کرد که شخص دین خواه بهتر از دیانت اسلامی که جامع معقول و منقول و حاوی فروع و اصول و متضمن فلسفه و حکمت و کافل خیر و سعادت است دیانتی را نخواهد جست سپس در مقام فحص از متجددین برآمده اولین قدم در تجسس از حال مرحوم سید جمالالدین اسد آبادی (افغانی) طاب ثراه برآمد.
و هر چند نسبت به آن سید بزرگوار نیکبین شد و دانست که سید در رشتهی اتحاد اسلام و تجدد و قوام آن کار میکند ولی پس از آگاهی بر سیاستمداری او دانست که او برای اسلام و تجدد آن کاری نخواهد ساخت چه گفتیم مصلح مذهبی با مصلح سیاسی دو تا است و به قول مردم با یک دست دو هندوانه
نتوان برداشت خصوصا این دو هندوانه (سیاست و دیانت) که یکی گرد است و دیگری دراز و همان تخالف شکل کافی است برای اسقاط هر دو مجملا یقین کردم که سید مرحوم بیشتر در خط اصلاحات سیاسی است نه مذهبی و اگر در اصلاحات مذهبی هم قدمی بردارد موفق نخواهد شد چنان که مدتها در هند کوشید که بین هندو و مسلمان اصلاح دهد و موفق نگشت ولی نیت او قابل تقدیس است و معلوم میدارد که بر روح سیاست و دیانت هر دو آگاه بوده مجملا پس از چندی سری در کلمات میرزا آقاخان کرمانی بردم و انصافا جز حملهی بر مجلسی و علمای اسلام و انتقاد از بهائی و عباس افندی و گاهی فلسفههای کهنهی یونان و پارهی کلمات که اقتباس است و متأسفانه در معرفی گویندگان هم اهمال شد دیگر چیزی نیافتم و در نتیجه دانستم که او اساسا در فکر اصلاحات مذهبی نبوده ایامی چند در فلسفهی بیان (کتاب باب) چیزها نوشته و وقتی در تمسخر به کتب اخبار کلماتی تلفیق کرده و بالاخره راه اصلاحی نشان نداده زیرا اهلیت نداشته و از کلمات مفرده و مرکبهی او نیز صرف نظر کردم و همواره مایل بودم که مصلح و مجددی را شناخته باشم که حرارات قلبم را فرونشاند تا آن که به امر خوشظاهر و بدباطن بهائی برخورد کردم و این قدم دوم است که باید بگویم چرا آمدم و چرا رفتم؟