بر اثر سفسطه و مغالطه و انتشارات کذبهی بهائیان مرکز عدهای از مردم گمان کردهاند که نگارنده هیچ گونه مرام و مقصدی نداشته و ندارد و من دون اراده روزی چند با بهائیان بوده و ایامی است که از ایشان بریده و اغراض منفعت جویانهای داشته و روا نشده و قلم بر مخالفت کشیده و حتی اسرار مذهبی ایشان را که فاش نموده گمان کنند که فحش است و تهمت چه مشکل است باور کردن این که یک مذهبی این قدر عقائد و عوائد سخیفه ناهنجار در آن باشد اما نگارنده بر این گونه تهمتهای رؤسای بهائی و تصورات
مردمان بیخبر ترتیب اثری نداده.
از مرام اولیهی خود که سی سال در راهش صرف عمر و مال و حال کرده منصرف نگشته انصراف از بهائیت هم متضمن انصراف از مرام اصلی او نبوده و نیست و پیش از آن که عین مرام و ایدآل خود را شرح دهد معروض میدارد که نگارنده در یک خاندان مذهبی پرورش یافته بسیار کسان میدانند که پدرش از علما و صلحای مسلم مسلم و جدش از فقهای اول درجه و جد امی او از خوشنویسان و شعراء و جد مادری اعلایش سلطان ابراهیم ادهم است و طراز شاعر معروف یزد نیز از ارقاب نزدیک او بوده است و به طوری که کرارا گفتهام نه این اظهارات منشأ افتخار من است بلکه اصلا افتخار را امر موهومی میدانم پس اظهار آن مراتب بر سبیل مقدمه و برای پی بردن به مقصود است که دانسته شود تربیت بیت نگارنده تربیت مذهبی بوده که تاکنون نتوانسته است از قید مذهب آزاد شود و تا آخر عمر هم به همین قید مفید خواهد بود ولی استعداد ذاتیم اقتضا داشته که در امر دیانت به حالت جمود و توقف و تقلید و تعصب باقی نمانده با تطورات و تحولات عدیده هم قدم شوم تا به بینم شاهد مقصودم از کجا عرض جمال نماید و طایر منظورم از کدام فضا پر و بال گشاید.
و خلاصه این که بر اثر مجاهدات و سودای حقیقتخواهی یک مسلک تجدد اسلامی در نگارنده ایجاد شد زیرا پس از جلوس بر مسند روحانیت و ریاست اسلامی و تتبع در اخبار و آگاهی از تاریخ اسلام و تطورات آن و مطامله کتب ردیهی مسیحیان و مشاهدهی ترقیات روز افزون ملل و دسیسهی اجانب در تضعیف این دین حنیف و تنزل و انحطاط مسلمین و بالاخص علمای اسلام که خودم هم در لباس ایشان بودم دیدم به قول شاعر
اسلام بذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی ماست
و اگر ما مسلمانان خود را اصلاح کنیم و با تجدد و ترقیات دنیا همراه شویم عیبی باقی نمیماند.
زیرا قرآن که مدرک شناسائی اسلام است تنها کتاب جامعی است که بین تمام کتب سماویه برجسته و قابل تفخیم و تعظیم است و لایق است که مطاع و متبع واقع گردد قرآن مانع و رادع هیچگونه ترقی مادی نیست و دال بر ترقیات اخلاقیه هم هست بر خلاف فروعات طاریه و بدعتهای عارضه و اخبار متزلزله که صحت آنها نامعلوم است ذاتا رادع ترقی مادی است و هادی
به ترقیات اخلاقیه هم نیست و همیشه خصم لدود اصول مفیده را مسکوت گذاشته و روپوش بر آن کشیده فروع لا یغنیه و امور غیر معتبره را به رخ مدعی علیه خود میکشد و ابدا نمیگوید اسلام کتابش محفوظ و متین است و سایر ادیان کتبشان محرف و متزلزل و غیر متین، توراتی که نویسندهی آن یک عده مورخین بودهاند اناجیلی که نگارندهی آن یک عده مسیحیان بودهاند که حتی زمان مسیح را درک ننمودهاند زند اوستا که اصلا معلوم نیست چه بوده و کجا رفته و چه اثر از آن باقی مانده و حتی معلوم نیست زردشتی که این کتاب بدو منسوب است در کدام زمان و از کدام خاندان به وجود آمده و بالاخره معلوم نیست که کلمهی زردشت اسم است یا لقب اسم خاص است یا عام به قسمی که جمعی برآنند که زردشتها متعدده بودهاند و این لفظ به منزله لفظ برهمن است که به رؤسای هنود داده شده و خلاصه این که کتب موجودهی مذاهب هیچ کدام قابل آن نیست که انسان اعتماد نماید و آن را کتاب همان پیغمبری که بدو منسوب است من دون تحریف بداند و به علاوه مندرجات این کتب چیزهای مهمی نیست که قابل توجه و اتکال باشد. احکامی در این کتب تدوین نشده است که مکلفی و رافع حوائج بشر باشد برخلاف قرآن که تنها کتاب کامل و جامع بدون تغییری است که (لا یغادر صغیرة و لا کبیرة احصاها) و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین. دربارهاش مصداق دارد. و اگر چه میدانم معترضین بر این سخن اعتراض نموده و گفتهاند طیاره در کجای قرآن است و مکروب در کدام آیه مذکور است؟ ولی من از آن جا که این گونه اعتراضات را به کرات شنیده و همه را از حنجرهی معاندین اسلام حتی بهائیان که به ظاهر تظاهر به تصدیق قرآن دارند و باطنا الد الخصام قرآن و اسلامند شنیده و جواب گفتهام و اجوبهی شتی نیز در کتب اسلامیه از مصر و هند و خود ایران به قلم بزرگان اسلام درج شده و همه دیدهایم و یقین کردهایم که نام طیاره و امثالها لازم نیست در کتب سماویهی ذکر شود مگر به تأویل و رمز و رموز این امور در قرآن مجید بسیار است و در سایر کتب دینیه هیچ نیست چنان که در قرآن است – و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة و یخلق ما لا تعلمون: یعنی غیر از اسب و استر و الاغ که برای سواری و زینت شماست مرکبی خلق خواهد شد که حالیه شما آن را نمیشناسید یعنی موتور و طیاره لذا در این جا سخن را کوتاه کرده به اصل مقصد خود میپردازم
هر عاقل منصفی که جهل و تعصب دامنگیرش نشده باشد میفهمد که
اگر بناشد انسان دین را برای بشر از اعلی و ادنی، به قول متدینین و برای عوام به قول خواص لازم شمارد چاره ندارد جز این که اعتراف کند که اسلام بهترین ادیان و مذاهب است به شرط این که بسیاری از اخبار و روایات و ادعیه و قصص و مقاتل و معجزات جعلیة و عوائد طاریهی بر اسلام را به دور ریخته و مصداق فاضربوها علی الجدار که نص بیان ائمه است مجری داشته یک مطالعهی منصفانهای در اصل قرآن و سجایای منزل آن بکار برد بیشک در آن جا زانو زده ربقهی اسلامیت را به رقبهی اطاعت افکنده فریاد خواهد کشید که ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم بآمنا الخ.