نبوت و حکمت تالی تلو یکدیگرند. الهاماتی که گفتیم از قلوب سر میزند یا بر قلوب وارد میشود بر دو گونه است گاهی به صورت حکمت است بیآن که توأم با نبوت باشد گاهی به صورت نبوت است و توأم به حکمت نبی صادق حکیم است اما حکیم صادق نبی نیست. نبی کاذب هم حکیم نیست. همانطور که قلب قوی در نبوت دو حالت از صدق و کذب دارد قلب حکیم نیز دو حالت از ضال و دال دارد. یکی قلبش مورد الهامات حکمت آیات میشود و حکمت او دالة است یعنی دلالت کنندهی به خیر است دیگری قلبش مرکز تسویلات شیطانیه میشود و در حکمت تمرین کرده بالاخره حکمت ضاله از او سر میزند کمترین
اثر از حکمت ضاله اختراع توپ کروپ و گاز خفه کننده است و در معنویات دعوت به اجرای شهوت و هتک نوامیس و ترک وطنخواهی است که پایهی سیاست مدن است و برترین اثر از حکمت داله در طبیعیات کشف ادویهی مفیده و صنعت سیاره و طیاره است و در الهیات دعوت به خداپرستی و اخلاق مرضیه و امثالهاست.
استفاده مردم
بدیهی است نفوس شریره و ظالم و طماع و غارتگر همیشه از حکمت ضاله و نبوت کذبه استفاده مینمایند هر جهانگیر ظالمی میل دارد در کشورش حکمائی عرض اندام کنند که آلات التهابیه را به سر حد کمال رسانیده بالاترین آلات هادمهی بنیان آدمی را اختراع نمایند و همچنین از انبیاء کذبه قدردانی کرده سرا ام جهرا آن را تقویت مینمایند تا به وسیلهی آثار شرارتبار ایشان بساط فریبندگی و جنایت منبسط باشد تفرقهی و نفاق حکمفرما باشد تا به مفاد (فرق تسد) فرق از تفرقهی مردم سیادت ایشان محرز باشد چنانکه نفوذ صالحه پیوسته از حکمت داله و نبی صادق استفاده مینمایند زیرا غرضی ندارند حتی اگر در بارگاه سلطنتی هم جالسند نیت ایشان از سلطنت حفظ و صیانت مردم است و آن گونه نفوس همیشه در دیانت پیرو انبیای صادقاند و اگر هم نخواستند پابند باشند باز به ترجیح بلا مرجح قائل نشده دانی را بر عالی مسلط نمیسازند بر خلاف نفوس جابره که مخصوصا ادانی را با علم به این که اینها پست و زشت عقیدهاند بر اعالی مسلط میسازند سنة الله التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا.