س – پسر کی هستی ج – مرحوم استاد تقی کاشی نعلبند س – دکانت کجاست ج – دروازه حضرت عبدالعظیم س – چند سال است داخل سلسله بابیه شدهاید ج – من داخل اینها نشدهام س – بابی نیستی ج – خیر س – بابی میگوئی نیستم اینها را خوب میدانی یا بد ج – من سر درنیاوردم چه میدانم اینها بد هستند یا خوب س – هر کس شیعهی اثنا عشری باشد این طایفه را بد میداند تو بد میدانی یا خیر ج – البته من شیعه اثنی عشری هستم و به دین پدرم باقی میباشم س – من که شیعهی اثنی عشری هستم هم این طایفه را لعن میکنم و هم بد میدانم ج – من هم که شیعه اثنی عشری هستم عقیدهام همین است س – اسم میرزا حسین علی را شنیدهای ج – نشنیدهام س – در این چند روزی که در اینجا بودی هیچ نشنیدی ج – ما حرفی نزدیم که بشنویم س – شخص او را لعنت میکنی یا خیر ج – من که نمیشناسم که لعنت کنم من آن کسی را لعنت میکنم که بر خانواده نبوت اعتقاد ندارد س – شبها در کجا جمع بودید و با کی صحبت میداشتید و با کی مراوده داشتی ج – با هیچ کس مراوده نداشتم س – این عقاید را کی به تو آموخت ج – پدرم آموخته س – اهل شریعت اینها را بد میدانند کافر و ملعون
میدانند ج – من چه میدانم اگر هستند هستند من که سوادی ندارم شاگرد نعلبند هستم