جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سؤال و جواب با استاد حسن بناء

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

س – عیال داری ج – بلی س – چند تا اولاد داری ج – سه دختر دارم س – کجائی هستی ج – کاشانی س – اسم پدرت چیست ج – آقا عبدالکریم عطار در کاشان فوت شده است س – چند وقت است داخل سلسله بابیه شده‏ای ج – هیچ وقت نشده‏ام س – از میرزا حسین علی بها چه شنیده‏ای ج – هیچ نشنیده‏ام س – او را خوب می‏دانی یا بد ج – من نمی‏شناسم او را س – سبب اینکه می‏گویند بابی هستی چیست ج – من آمدم در منزل میرزا زین‏العابدین درویش که جراح هم هست چشمم را معالجه کنم به این اسم او را گرفتند آوردند من هم همراه او آمدم تا توی دیوانخانه حضرت والا مرا هم گرفتند س – تو خودت از مذاهب بابیه اطلاع نداری که چه می‏گویند ج – خیر س – میرزا زین‏العابدین بابی است به تو حرفی نزده است ج – به من چیزی نگفت س – تو حالا به عقیده‏ی خودت طایفه بابی و سلسله بیانی و میرزا حسین علی بها را خوب می‏دانی یا بد ج – من بد می‏دانم س – به چه دلیل بد می‏دانی و ما هم بدانیم که تو اینها را بد می‏دانی ج – هر کس همچو چیزی را می‏گوید هزار بار لعنت خدا بر او و بر همین میرزا حسین علی بها که اعتقاد بر او دارد س – پس چرا در حضور حضرت والا لعن نکردی ج – من تا به حال با یک فراش تکلم نکرده‏ام و با یک پلیس هم کلام نشده‏ام یک مرتبه مرا به حضور پسر پادشاه بیاورند در صورتی که من زبان نداشتم و از گرسنگی و سرما حالت خود را نمی‏فهمیدم چگونه قدرت تکلم می‏داشتم این بود هر چه پرسیدند نتوانستم جواب بدهم.