جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سؤال و جواب با مشهدی باقر قزوینی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

س – چه کاره‏ای ج – دیزی پز س – عیال داری ج – ده سال است مرده است س – چند سال است به طهران آمده‏ای ج – بعد از شش ماه که شاه به تخت نشست آمده‏ام س – در این مدت با کی آشنا بودی ج – خیلی از مردم مرا می‏شناسند از قبیل مجید ماست‏بند و رجب باب و صفر کوربقال س – برای چه تو را گرفته‏اند ج – به جهت بابی بودن س – مگر می‏دانستند تو بابی هستی ج – من بابی نبودم که بدانند س – از کجا ثابت کنیم تو بابی نیستی ج – هر طوری که می‏دانید س – پس چرا این نسبت را به من نمی‏دهند و به تو می‏دهند ج – به واسطه اینکه دو سال قبل برادرم از اسلامبول آمد گفتند بابی است مرا هم گرفتند که بابی هستی س – برادرت باکی در

این مدت آشنا بود ج – او از مادر ما سوا بود متصل در مکاره و ارسیه بود س – به تو حرفی نمی‏زد ج – مردم می‏گفتند برادرت بابی است من به او گفتم انکار داشت می‏گفت من رفتم چیزی نفهمیدم س – تو خودت چند وقت است داخل سلسله بابیه هستی و متابعت میرزا حسین علی را می‏کنی ج – من هیچ میرزا حسین علی را ندیده‏ام و متابعت نمی‏کنم س – چطور اعتقاد کنم که تو متابعت نمی‏کنی ج – به این قسم که من می‏گویم بر پدر میرزا حسین علی و خودش و دینش لعنت و بر آن کسی لعنت که متابعت او را می‏کند و توی بیان ناحقش آتش گرفت