جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استنطاقنامه از بابیها

زمان مطالعه: 10 دقیقه

نسخه نفیس و مهم استنطاق از بابی‏ها که در سنه هزار و سیصد قمری هجری در زمانی که مرحوم کامران میرزا وزیر جنگ و حکمران تهران بوده در نظمیه به وسیله میرزا حسن حان مستنطق به عمل آمده این نسخه را میرزا مهدی منشی اداره نظمیه از روی اوراق رسمی یومیه حاوی اطلاعات بسیار مهم و ممتنع است من جمله استنطاقی است که از میرزا ابوالفضل گلپایگانی مبلغ معروف و صاحب کتاب فرائد به عمل آمده و حاکی از تلون اوست که در اینجا از سید علی محمد شیرازی جسته و صریحا لعنت نموده است و همچنین طرز فکر و سوابق احوال و اتصال سیاسی بقیه را روشن می‏کند.

اسامی اشخاصی که در این مجلد از آنها استنطاق شده به شرح زیر است:

1- حاجی سید علی اکبر معروف به حاجی سید مهدی یزدی‏

2- ملا علی اکبر شهمیرزادی‏

3- میرزا محمد رضا یزدی‏

4- میرزا ابوالفضل گلپایگانی‏

5- آمحمد جعفر خاتم ساز شیرازی

6- کربلائی مهدی طهرانی‏

7- بابا حسین

8- حیدر علی بیک کردبچه‏

9- میرزا زین‏العابدین درویش‏

10- مرتضی قالب تراش قمی‏

11- سید اسدالله ارسی دوز قمی‏

12- ابوالقاسم اصفهانی عطار

13- ملااحمد کاشانی

14- محمد حسین پینه دوز اصفهانی‏

15- مشهدی باقر قزوینی‏

16- استاد حسن بناکاشی‏

17- ابراهیم خان‏

18- استاد حسین کاشی دباغ‏

19- استاد حسین نعلبند کاشی‏

20- ملامحمد عطار

21- سید علی ارسی دوز کاشی

22- مشهدی حسین عطار قزوینی‏

23- میرزا حبیب الله کاشانی‏

24- مشهدی نصرالله تنباکو فروش جهرمی‏

25- حاجی آقا کاشی قهوه‏چی‏

این عده به جز دو سه نفر که باسواد و علم بوده و محرم خارجی داشته یا به هوای ریاست و استفاده‏های مادی و معنوی بوده‏اند بقیه همه از عوام کالانعام‏اند گر چه دو سه نفر هم از صفت انعام انعام داشته‏اند که از راه حق منحرف و بدین روش و دین باطل گرویده‏اند.

اسکندریه و طنطه و زقایق باشد و دو سال در هندوستان سه چهار سال در اسلامبول و حلب و دیار بکر و ماردین و سویرک و ارفه و موصل و تکریت و بصره و کود و اماره

س – در بلاد ایران چقدر بوده‏اید ج – تا بیست سال که طفل بودم س – در ایام سیاحت چند سال در ایران آمدید ج – یک سال یا چهارده ماه یا پانزده ماه س – در این مدت کسب یدی می‏کردید یا تجارت ج – بلی بعضی اوقات کسب می‏کردم س – کسب یدی یا تجارت ج – داد و ستد خرازی فروش شال فروش همه جور کسب می‏کردم س – چند وقت است به طهران

آمده‏اید ج – دو ماه است س – از کجا آمده‏اید ج – از روسیه س – چند وقت در روسیه بودید ج – ظاهرا دو سه ماه یا چهار ماه س – به چه خیال به روسیه رفته بودی ج – از اسلامبول آمده بودم به روسیه س – در اسلامبول چه می‏کردید تفصیلاتی را که گفتم س – اینجا که آمده بودید دیگر برای چه آمدید ج – والده دارم آمدم او را ببینم اینجا که رسیدم دیدم هوا سرد است ماندم س – از قراری که ما شنیده‏ایم توقیع از شخص بزرگی آورده‏اید ج – به جهت کی س – به جهت سلسله‏ی بابیه ج – خیر چاپارخانه دولتی زیاد است من چرا س – شما به عکا نرفته‏اید ج – چرا رفته‏ام و حضرات را هم دیده‏ام س – چه دیدید ج – چه می‏خواهید ببینم چه طالبید که من بگویم س – از ظهور حسینی و قائم و دلیلی که آنها می‏آورند به صدق قول خودشان ج – دلیلی که آنها می‏آورند یا دلیلی که من موقن باشم س – دلیلی که قبول عامه داشته باشد ج – هیچ دلیلی قبولیت کل عالم را ندارد اگر می‏داشت این مذاهب مختلفه در عالم نبود س – شخصی که اظهار امری می‏کند باید دلیلی بیاورد و به آن دلیل اثبات حقیت خودش را بکند ج – از من می‏پرسید که من ادعائی ندارم اگر از مدعی می‏پرسید بروید از خودش بپرسید س – ما چون شما را آدم بی‏غرض دانستیم و می‏دانیم و شما هم فرمودید که من در عکا رفته‏ام و حضرات را دیده‏ام می‏خواهم از شما بپرسم که آنها حرفشان چیست در مذهب هم که بخلی نیست چه ضرر دارد که شما دیده‏اید و ما ندیده‏ایم از برای ما صحبت کنید ج – راستی را حقیقت حالشان بر من معلوم نشد س – من از حقیقت حالشان نپرسیدم زیرا که حقیقت امر را جز خدا نمی‏داند ج – از قراری که شنیده‏ام کتب آنها به دست دولت و به دست وزراء و به دست شما آمده کتب را ملاحظه کنید من از عهده تقریر ایشان برنمی‏آیم س – لا اعتبار فی القرطاس ما می‏خواهیم از زبان شما چیزی بشنویم شاید دشمنان این طایفه کتابی نوشته باشند و به دست دولت داده و انتشار بدهند ج – الحمدلله دولت ما معتبر است نسخه از او بردارند و بفرستند از خود او استفسار کنند س – ما کار به مطلب دولت نداریم حرف از خودمان می‏زنیم و مقصودمان است که چیزی بفهمیم شاید ما هم مجاهد باشیم چه ضرر دارد که شما هادی ما باشید ج – این اقل الساداة این ایام مذاکرات مذهبی و عقاید قلبی را جایز نمی‏داند چرا که بعضی اهل غرض امر مذهبی را داخل به امورات دولتی کرده‏اند و در این هنگام محض اطمینان خاطر اولیای دولت مذاکرات مذهبی تکلیف این اقل الساداة

نیست با آن که تا حال سی سال است که از این طایفه نفس بر خلاف دولت کشیده نشده و آه مظلومیت خودشان را بلند نکشیده‏اند که مبادا دولت مکدر شود س – ما هم این گفتگو استنطاق را محض این می‏کنیم که رفع شبهه شود والا اگر شما حالا از این مقوله صحبت بکنید شاید باز به بعضی از اغراض حمل بشود ج – این اقل السادات با اینکه خود اقدام کردم به پای خود به باب حکومت آمدم با وجود این عجب است که باز شما همچو گمان کرده‏اید که در من غرض است چه غرضی غرض با که غرض با چه الحمدلله که عمر بیشترش گذشته است و آخر عمر است چه غرضی چرا س – شما به پای خود مگر جز برای رفع شبهه به حکومت آمده‏اید و الله رفع شبهه نخواهد شد مگر به گفتگوی و مطلب فهمیده نخواهد شد مگر به مذاکره ج – بنده به جهت رفع شبهه و فتنه و فساد حکومتی از خود و اقران خود به باب حکومت آمده‏ام رفع شبهه حکومتی که شد رفع شبهه مذهبی می‏شود س – به چه قسم شما می‏خواهید رفع شبهه حکومتی بکنید ج – اگر حکومت اذن می‏دهد من در باب حکومت مدتی می‏مانم تا معلوم شود که ما اهل فتنه و فساد نیستیم یا اینکه از امثال خودم هر که را بخواهند یک نفر یا دو نفر یا بیشتر یا کمتر در حکومت می‏گذاریم و از تمام سرایر امور خودمان به حکومت اطلاع می‏دهیم مشروط بر اینکه حکومت هم ما را حفظ کند امر عقاید مذهبی و قلبی را نفسا بعد نفس شرائطی که در ورق علیحده نوشته می‏شود هر کس می‏خواهد مکالمه مذهبی بکند به تصدیق چند نفر خارجی از اهل ملت دیگر تا حقیقت مذهب کشف شود اصل مقصود همین است س – بنده با شما از طرف دولت حرف می‏زنم و به شخص شما هم اطمینان می‏دهم پیش خود با شما گفتگو نمی‏کنم شخص من به این آیه بقرآن مجید مؤمنم که درباره قوم یهود می‏فرماید ضربت علیهم الذله و المسکنه و می‏بینم که این شخص بزرگوار در هزار و سیصد سال قبل این کلمه را گفته (مقصود حضرت رسول است) و هنوز ذلت یهود در تزاید است در تمام کره ارض و بعد از آن که ایمان به حضرت رسول آوردم و یقین حاصل شد از برای من که می‏فرماید من کنت مولاه فهذا علی مولاه فرموده اوست تعبدا اوصیای او را تا قائم منتظر قبول کردم و بعد از آن که این مطلب را قبول کردم اقوال آن حضرت در باب علاماتی که در باب ظهور فرمودید قبول کردم و شما که می‏گوئید حضرت حجت ظاهر شده به چه دلیل می‏فرمائید ج – این ذلیل به جمیع آیات قرآنیه و به جمیع ما جاء به النبی مؤمنم و حال حاضر را از این جایز نمی‏دانم و اگر

کسی از علماء با این فانی سخنی داشته باشد در محضر جمعی از منصفین صحبت بدارند س – ما خودمان حالا می‏خواهیم گفتگو بکنیم کار به منصف و غیر منصف و دیگران نداریم یک جزئی از آنچه را که می‏خواهید در حضور منصفین بگوئید به بنده هم اظهاری بکنید شاید بنده هم چیزی بدانم و بفهمم ج – بنده شما را از منصفین می‏دانم ولیکن از شما متوقعم که مطالب دینتان را با این اختلال حالی که از برای این فقیر هست به دیگری رجوع کنید و از دیگری استفسار نمائید س – شرائطی را که می‏خواستید ذکر کنید بفرمائید تا رفع شبهه شود. ج – اولا معلوم است که ما از دولت اطمینان کامل می‏خواهیم که ما را حفظ کند ثانیا شرط مکالمه این است که به مغالطه نگذرد به قدر نیم ساعت متکلم صحبت نماید و مخاطب ساکت باشد بعد از آنکه سوال او تمام شود او جواب بگوید و یکی آن که طرف سؤال و جواب نفسی نباشد که من ملاحظه شأن و احترامات کنم و از او خائف باشم و چند نفر که به کلی خارج و عاری از این قانونند مصدق نشوند و از سفرای خارجه در صحبت عقلیه و نقلیه و کتب قبلیه و بعدیه و شرط دیگر آن که متکلم با مخاطب بدون مداخله غیر ثانیه دو به دو صحبت کنند س – خود شما مدعی اثبات مطلبید یا دیگری را می‏فرمائید ج – این عبدا بدا مدعی مطلبی نیستم ولیکن تدافع هر گونه تهمتی را از خود در هر مجمعی به این شروط می‏کنم که در عقاید اقل السادات فسادی نیست و الا خود مدعی نیستم اگر بودم خود رجوع می‏کردم س – بنده عرض نمی‏کنم که شما خود مدعی هستید و چنین مجلس هم فقط از برای یک نفر شما بر پا نمی‏شود مگر اینکه بخواهید خودتان به نفس نفیس رفع بعضی شبهات و اثبات حقیت بابیه را بکنید ج – این ذلیل سی سال است سیاحم و از بعضی دیانت‏ها خوب مطلعم مخصوص از دیانت بابی ولی در مقام اثبات این طایفه نیستم مگر آنچه را که می‏دانم می‏گویم س – شما که خودتان به باب حکومت می‏آئید از برای رفع شبهه اگر در این سلسله نیستید با آنکه کسی شما را نخواسته بود چرا می‏آمدید و الان اگر از این طایفه نیستید آدم عاقل این کار را نمی‏کند که شروط قرار بدهد و سفرا را حاضر کند محض اینکه مطلب دیگران را بگوید ج – بلی بنده خود به پای خود آمده‏ام نه به اراده خود شنیدم که حضرت والا استفساری از این ذلیل فرموده بنده از این جهت به حکومت آمدم ابدا مدعی این مطالبات نیستم که سیاح را با این گونه مطالب چکار س – حضرت والا به چه جهت استفسار

شما می‏فرمود و حال اینکه شما می‏گوئید من مرد سیاحی هستم ج – عجب است از شما که این مطلب از بنده سؤال می‏کنید خوب بود از حضرت والا سؤال نمائید حال آن که از بنده سؤال می‏کنید آنچه به خیالم رسیده این است چون بنده نظر به زمستان و برودت هوا یکی دو ماه در اینجا توقف کردم گمانم آن که شاید بعضی حکایت سیاحتیه را که ذکر کرده‏ام به بعضی از اهل غرض حکایت کرده باشند و آنها گمان کرده‏اند که این اقل السادات را خیال منبر و محراب است از این جهت بعضی لباسها بر او پوشانیده بحضرت والا عرض کرده‏اند با اینکه حین حرکت بنده بود توقف نمودم به خدمت حضرت والا شرفیاب شدم تا این که شخص حاضر را گمانها در حقش نبافند و به حضرت والا معروض ندارند و امنای دولت را به شبهات گوناگون خاطرشان را مشوش نسازند و نگذارند به آبادی مملکت و رفاهیت رعیت بپردازند س – شما با این همه فرمایشات می‏خواهید بگوئید که معتقد نیستید به اینکه حضرت قائم ع ظهور کرده است ج – این ذلیل را از شما این گونه سؤالات توقع نبود گویا حدیث مشهور در نظر نداشتید که می‏فرماید لو علم اباذر ما فی قلب سلمان کفره او قتله آیا تکلیف این فانی است که سرایر قلب خود را معروض دارم از خود شما انصاف می‏طلبم بعد از آن که می‏گویم بما جاء به النبی موقنم دیگر این سؤالات تکلیف نیست س – شما می‏فرمائید که من نظر به برودت هوا در زمستان یکی دو ماه در اینجا توقف کردم که شاید بعضی حکایت سیاحتیه را ذکر کرده‏ام بعضی شنیده‏اند و به بعضی از اهل غرض حکایت کرده‏اند و آنها را گمان اینکه شاید اقل السادات را خیال منبر و محراب است به این واسطه آمده‏ام رفع شبهه نمایم بنده هم غرضی از این سؤال نداشتم ج – آنچه در استنطاق اول ذکر شد مجددا ذکر می‏کنید اولا بدانید نه اینکه بگویم حکما این طور بوده همچو گمان شد چه که شنیده شد جناب ملا محمد رضای همدانی (اوصله الله الی جزائیه فی الدنیا و الاخره) در بالای منبر از هر فرقه و طایفه بد می‏گوید و لعن می‏کند من جمله این اقل را نسبت‏ها داده و منصب‏ها از برای این فانی برقرار نموده با آنکه مرا ندیده و حرفی از من استماع نکرده است س – شما در این موقع عارضید یا معروض ج – این ذلیل نه عارضم و نه معروض در این مقام بلکه محض خاطر حکومت آمده‏ام که از من راضی باشند و رفع اشتباه شود س – شما به چه نوع رفع شبهه می‏کنید تا به آن نوع حکومت ساکت شود ج – به همان نوع که عرض کردم هر قدر

حکومت بخواهد توقف می‏کنم تا ثابت شود و اگر طریقه دیگر می‏دانید آن طور عمل می‏کنم و اگر میل حکومت به رفتن بنده بوده است که بنده خیال رفتن را داشتم مسافرم نه مجاور س – اگر شما تا به قیامت اینجا بمانید باز امر مخفی و رفع شبهه هم نمی‏شود مگر آنچه را از شما سئوال می‏کنند یا انکار یا اقرار مطابق سؤال جواب بدهید ج – از شما سؤال می‏کنم آیا حکومت باید سرایر و عقاید رعایا را سؤال نماید یا انتظام مملکت و رفاهیت رعیت ملحوظ فرماید س – چون بنای عقاید سلسله بابیه از روز اول بر فساد بوده از این جهت می‏خواهند سؤال کنند که آیا شما از آن سلسله هستید یا خیر ج – خیر این بنده از اهل سلسله عقاید فساد نیستم س – من غرضم این است که این طایفه بنایشان این است شما خودتان را مفسد نمی‏دانید یا این طایفه را ج – من خود را که مفسد نمی‏دانم و با بعضی از این حضرات که در اراضی روم ملاقات شد آنها را هم مفسد نمی‏دانم دیگر اگر مشتبه شده العلم عند الله س – ما بعین شورش این طایفه را دیدیم شما اگر از این طایفه نیستید انصاف می‏دهید که شورش کردند و بنای آنها بر فساد است و اگر هم داخل در این سلسله هستید و کتمان می‏کنید عقاید آنها را آن هم امری است علیحده ج – بنده از ابتدای این شورشها اطلاعی ندارم مدتی از قبل تا حال در صفحات عثمانی بعضی کلمات اینها را دیده‏ام جمیع بر متابعت حکومت و طلب رضای حکومت و موافق رأی حکومت است س – عقاید اینها را صحیح و درست فهمیده‏اید یا خیر ج – بعضی مناجات‏ها دیده‏ام از این حضرات در ممالک روم من جمله مناجات مختصری در حق قبله عالم دیده‏ام که دعا کرده‏اند اگر مقتضی بدانند مناجات را عرض کنم و در همین جا تست کنید س – آن مناجات چیست

ج – هو المقتدر علی ما یشاء باسمه المهیمن علی الاسماء یا الهی الرحمن و المقتدر علی الامکان اسئلک بنفسک بان تحفظ السلطان ثم اسئلک بان لا تنظر الیه و جریرات من سبقه فی الملک بل الی بحر جودک و سماء فضلک و شمس الطافک ای رب کفه عنه اکف السوء بالید التی جعلتها فوق ایادی خلقک انک انت المقتدر المتعالی العلی الحکیم استدعا آن که اگر بخواهند این مناجات را تفسیر نمایند به اهل غرض وا نگذارند تفسیری از خود بنده بخواهند س – مفسرین از قرار گفته

شما ملاهای ما هستند و آنها هم نباید غرضی داشته باشند ج – مقصود از اهل غرض علمای اعلام نبودند ولیکن اهل غرض نفوسی هستند که خودشان را به علما موسوم می‏دهند س – از کتب و بیان بابیها چیزی در دست شما هست یا خیر ج – نزد بنده چیزی از کتب آنها نیست ولی شنیده‏ام که به دست حکومت خیلی افتاده است س – چون آخر استنطاق است و باید آخر استنطاق را به اسم خودتان امضا کنید ثانیا مذاکره می‏کنم آیا شما حاضرید از برای اینکه اگر دولت مجلسی منعقد بکند به شروطی که خواسته‏اید اثبات حقیقت این معنی کنید یا خیر ج – این فانی مکرر در همین استنطاق عرض کرده‏ام مثبت مذهبی نیستم ولیکن به شروط مذکوره آنچه از عقاید حضرات خبر داشته باشم می‏گویم س – این لازم به انعقاد مجلس و شروط نیست من قبل از آن که شروع به نوشتن استنطاق بشود از خود شما سؤال کردم که شما معتقد نیستید به ظهور حضرت قائم فرمودید معتقدم به اینکه ظهور کرده و حالا این نوع اشکالات است که می‏آورید ج – این نوع مکالمات مغرضانه است از دولت مستنطق دیگری را راجی و مستدعیم س – شما خود می‏دانید که من غرضی ندارم و آنچه را که من می‏گویم از دو لب شما شنیده‏ام اگر دروغ می‏گویم بگوئید دروغ می‏گوئی ج – اصل همین بیان شما عین غرض است و الله الذی لا اله الا هو که اصل اعتقاد و سرایر خود را نگفته‏ام س – یعنی در استنطاق یا غیر استنطاق ج – چه در استنطاق و چه در غیر استنطاق بحق وحده لا شریک له که سر خود را در باب مذهب به شما و غیر شما نگفته‏ام س – من سؤال از سرایر مذهبی شما نکردم از همین دو کلمه سؤال کردم که عرض کردم حال اگر نسبت دروغ به من می‏دهید بدهید نقلی ندارد از همین تقریرارت شما معلوم می‏شود لازم نیست به تصریح ج – حاشا و کلا نسبت دروغ به شما و احدی نداده‏ام و نمی‏دهم ولیکن به شما مشتبه شده است و آنچه می‏فرمائید و در استنطاق است همان است که گفته‏ام.

محل امضای سید علی اکبر معروف به حاجی سید مهدی یزدی