شوقی افندی در ماه رمضان 1314 هجری از ضیائیه خانم دختر بزرگ عبدالبهاء متولد شده و با داشتن ماه و سال و تقویم مخصوصی که اشاره شد تاکنون نتوانستهاند روز ولادت او را در میان شهور و سنین بهائی پیدا کنند لذا به همان شهر رمضان اسلامی و سال هجری قناعت کردهاند شوقی افندی از قد و قامت و چشم و صورت وجها من الوجوه شباهت به پدرش میرزا هادی شیرازی ندارد و از هر حیث خصوصا از چشم شباهت کامل به بهاء و عبدالبهاء دارد سرمایه بهاء و عبدالبهاء فقط همان چشم فتان بود که ادباء آن را توصیف کردهاند و مخصوصا چشم بها عو عبدالبهاء مطابق این شعر عرب بود (بیت)
عیون عن السحر المبین تبین
تا آنجا که میگوید مراض
صحاح ناعسات یواقط الخ
ناعسات چشم نیم خواب را گویند و اگر در چشم بهاء از روی عکسی که در فلسفه نیکو طبع شده و سیاه قلم عریانی که در این کتاب است نظر کنید
معنی ناعسات را مییابید اما آیا این چشم کافی است برای خدائی او؟ ابدا زیرا هزاران دختر عرب و پسر عجم با چنین چشمی دیده شده و دارای هیچ خصوصیت دیگر نبودهاند مانند بهاء و عبدالبهاء فقط تفاوت در این است که کسان دیگر چشم ناعس خود را باعث بدبختی مردم نساختند و اینان ساختند و از این رو چشمهای اینان را باید گفت اگر از آب تهی است به آتش فتنه پر است.
و بیآب خطاب نمود.
مجملا شوقی وارث چشم و صورت و قد و قامت عبدالبهاء است نه میرزا هادی و این سخنی است که ما در ایام معاشرت با بیان میگفتیم و لذت میبردند ولی امروز قطعا از این حرف عصبی شده تصورات دیگر خواهند کرد و حال آنکه مقصد آن روز و امروز ما یکی بوده و هست.
مجملا منبع اطلاعات مرحوم ابن اصدق ایادی که بر اثر همین حرفها قدری منفور حضرات بود میگفت والده شوقی افندی اطمینان داشت که پدرش عباس این فرزند دلبند را محروم نمیگذارد و چند دفعه خواهش کرد که در حق او وصیت نامهی بنویسد ولی افندی به آن مدارکی که قبلا به دست مریدان و مبلغین خود داده بود و با نصوص صریحهی پدرش نمیتوانست خواهش این دختر را مجرا دارد و به دفع الوقت گذرانید از طرفی هم میترسید که میدانی برای برادرش غصن اکبر باز شود و با آن وصیت و کتاب عهد صریح بهاء الله که غصن اکبر را بعد از اعظم منصوص کرده جولانی کند و لهذا هر روز گوشزد مریدان میکرد که میرزا محمدعلی غصن اکبر از امر بهاء مرتد و منحرف است و دربارهی او امیدی نداشته باشید.
با آن کینهی شدیدی که میرزا عباس با برادر و برادر زادگانش داشت این زمینه را خوب درست کرده و امر را به تمامه بر مریدان مشتبه ساخته بود که گویا میرزا عباس خودش معتقد و برادرش بیاعتقاد به بهاء است در حالتی که هر دو به یک قسم به او معتقد بوده و پدر خود را یکسان شناخته بودند و هر دو میدانستند این خدا برای کدام خدا کار میکند.
اما ما در شوقی چون طفرهی پدر را دید مطابق ابن اصدق و چند تن دیگر از اقارب خودشان نشست به مشق الواح و شبیهنویسی به خط پدر و این یکی از فنون این عائله بوده و هست که بر اثر نان مفت و بیکاری دایما مشق الواحنویسی و انشاء و شبیهنویسی میکنند چنانچه دوازده سال
بهاء به مشق آیات مشغول بوده تا از حیث خطر انشاء مانند سید باب چیز بنویسد و چه بسا الواح و توقعیات باب را که بر ضرر خودشان بود محو کردند و چه بسیار الواح و آثار جعلیه که به خط و قریحهی خود انشاء و تحریر و منتشر کردند و بر بابیان به نام باب تحمیل نمودند نیز بعد از بهاء عبدالبها این کار را نسبت به الواح پدرش انجام داد و حتی بعضی از الواح پدرش را به بهانهی این که در مرکز لازم است طلبید و محو کرد و بعضی دیگر ساخت و به خرج اغنام داد و شوقی افندی هم از روز فوت عباس افندی تاکنون مشغول همین کار است و هر روز مینویسد به ایران که الواح اصل را (آنها که به خط عبدالبها است) بفرستید باید در مرکز باشد و از آن جمله یک موقعی که چهل لوح اصل در آن بوده و حتی از جنبهی مادی صدها تومان قیمت دارد به سبب تزییناتی که شده از مال شخص من دزدیده شده که مدارک تاریخی دارد و عجالتا او تصریح اسم سارق و واسطهی آن که یکی از زردشتیان است خودداری میکنم و اگر به دست نیاید شاید به عدلیه مراجعه کنم.
و یکی از اشخاص که چندی در این کار شبیهنویسی بوده میرزا حبیب الله عین الملک است که در ابتدا منشی عباس افندی بود و همین که افندی دید خط او به قدری به خط خودش شبیه شده که نمیتوان تشخیص داد بر او غضب کرد و او را از خود دور ساخت و پدرش آقا محمد رضا قناد شیرازی واسطه شد تا گفتند توبهاش را قبول کردهایم و نیز منشی دیگرش میرزا فیض الله صبحی است که سه سال منشی بود و تعمد بر شبیهنویسی میکرد و این ایام از آنها رو گردان شده حکایتها از تقلبات عباس افندی و عائلهاش نقل میکند و شاید بیش از هزار نفر در طهرانند که در مجالس عدیده آن حکایات را از صبحی شنیدهاند خلاصه او نیز خطش بر اثر شبیهنویسی به خط میرزا عباس شبیه است و نیز منشیان حضور که از آن جمله پسرهای زین المقربین یعنی شیخ زینالعابدین نجف آبادی باشند هم شبیه مینویسند هم شبیه انشاء میکنند چندان که تا مدتی پس از مرگ الواح صادره به انشاء ایشان بود و امضای خواهر افندی ورقهی علیاء و هنوز هم نصف منشاءآت از ایشان است به امضای شوقی افندی و نیز شبیهنویسی بهائیان به خط مخالفین خود را از امور حتمیه است برای احتیاط خلاصه مادر شوقی افندی نشست به شبیهنویسی و در اواخر ایام چنان شده بود که احدی خط او و پدرش عباس را امتیاز نمیداد مگر اینکه خودداری داشت از اینکه خطش به دست
همه کس بیفتد یعنی مینوشت و میشست چنانکه جدش بهاء را گفتند چرا این آیات که بر شما در بغداد نازل میشود به شط میریزید گفت این هم از فیوضات سماویه است که سهم و نصیب ماهیان دجله است