از موقع بهائی شدن وزیر همایون تا اقامت در طهران دو سه سالی طول کشید در آن دو سه سال نگارنده در کاشان و عراق و اصفهان و همدان و کرمانشاه در گردش بود و بزرگترین مانعم در بازگشت و انتقاد از بهائیت بیخبری از اروپا و گسیختهگی رشتهی امور ایران بود و منتهز فرصت بودم تا در سال 1338 هجری که عبدالبهاء به من نوشت در طهران استعداد غریبی پیدا شده همهی بزرگان و رجال طالب شدهاند که از امر مبارک! خبر گیرند و مبلغین طهران از عهده بر نمیآیند زیرا آنان که دارای اهمیت بودند مردند و آنان که در حیاتند واجد حیثیتی نیستند و شما باید مرکز اقامت خود را طهران قرار دهید با اینکه میدانستم این اغراقها که در لوح است اکثرش بیمایه و بیپایه است یعنی حاجی امین و باقراف برای خودنمائی چیزهائی به او نوشتهاند و او هم بعضی را در جهل باور کرده و بعضی را از روی تجاهل قبول نموده و امیدواری میدهد که شاید آن دروغها راست در آید چه این آقا همان است که 25 سال پیش از این مقدمه مینوشت که طهران به شهادت امین عالمی دیگر دارد چنان که اصل آن لوح را خواندید. با همهی اینها در جواب افندی نوشتم که دعوتی از طرف احبای طهران نشده لذا فوری به باقراف نوشت که از حضرت آواره دعوت نمائید و باقراف به وسیله یک مراسلهی شخصی و یک مراسلهی محفلی مرا به طهران دعوت نمود در ابتدای ورودم به طهران همه مجالس مهمشان در تحت کنترل من در آمد و نالهی جگر خراش فاضل شیرازی (بوعلی سینا بابیه) و احمد یزدانی و یکی دو نفر دیگر بلند شد که ای وادیناه محافل مهم را مانند محفل ارسطو و محفل ذبیح و باقراف از ما گرفتند و به حضرت آواره دادند. پس از اندک زمانی دو
مجلس درس پسرانه یکی در منزل باقراف و دیگری در منزل سید شهاب پیشکارش برقرار مجلس دخترانه و زنانه نیز در منزل اسحق حقیقی کرمانشاهی برقرار گشت که عکس آنها را در جلد اول درج کردیم. اما از رجال و بزرگانی که آقا در لوحش وعده میداد هر چه در طهران انتظار کشیدیم اثری نیافتیم. فقط از چند نفر وزرای معزول و بیکار با پشت هم اندازیهای باقراف ملاقات کردیم که اتفاقا آنها هم یا مخالفت میکردند در ضمن صحبت چنانکه شرح سخنهای مخالفت آمیز مرحوم سپهسالار را قبلا نگاشتهایم و یا موافقتی ننموده با تبسمهای مسخره آمیز که شأن مردمان سیاسی است برگذار مینمودند ولی انصافا این را باید بگویم که از تذبذب آن گونه منتظر الوزرارههای دورهی قاجاریه خیلی ضرر به مصالح ایران و اسلام وارد شده و اگر آن گونه آقایان این گونه سخنان را مطلقا به محضر خود نمیپذیرفتند بهائیت تا این درجه نیز نمو ننموده تولید امید در دلهای ناپاک این اغنام نمینمود چنانکه در این دوره که آن گونه سوء سیاستها اعمال نمیشود امور نیز رو به بهبودی است و امید است اگر در گوشه و کنار باز یکی دو نفر از آن اشخاص در حکومتهای کوچک و بزرگ وجود دارند و بر حسب عادات آن ادوار نفاقهائی مرتکب میشوند کمکم پی به مقصود پرده تغییر حالت دهند وگرنه قطعا معرفی خواهند شد و دستشان از کارهای دولتی کوتاه خواهد گشت