جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اقامت دو ساله‏ی من در طهران

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از موقع بهائی شدن وزیر همایون تا اقامت در طهران دو سه سالی طول کشید در آن دو سه سال نگارنده در کاشان و عراق و اصفهان و همدان و کرمانشاه در گردش بود و بزرگترین مانعم در بازگشت و انتقاد از بهائیت بی‏خبری از اروپا و گسیخته‏گی رشته‏ی امور ایران بود و منتهز فرصت بودم تا در سال 1338 هجری که عبدالبهاء به من نوشت در طهران استعداد غریبی پیدا شده همه‏ی بزرگان و رجال طالب شده‏اند که از امر مبارک! خبر گیرند و مبلغین طهران از عهده بر نمی‏آیند زیرا آنان که دارای اهمیت بودند مردند و آنان که در حیاتند واجد حیثیتی نیستند و شما باید مرکز اقامت خود را طهران قرار دهید با اینکه می‏دانستم این اغراقها که در لوح است اکثرش بی‏مایه و بی‏پایه است یعنی حاجی امین و باقراف برای خودنمائی چیزهائی به او نوشته‏اند و او هم بعضی را در جهل باور کرده و بعضی را از روی تجاهل قبول نموده و امیدواری می‏دهد که شاید آن دروغها راست در آید چه این آقا همان است که 25 سال پیش از این مقدمه می‏نوشت که طهران به شهادت امین عالمی دیگر دارد چنان که اصل آن لوح را خواندید. با همه‏ی اینها در جواب افندی نوشتم که دعوتی از طرف احبای طهران نشده لذا فوری به باقراف نوشت که از حضرت آواره دعوت نمائید و باقراف به وسیله یک مراسله‏ی شخصی و یک مراسله‏ی محفلی مرا به طهران دعوت نمود در ابتدای ورودم به طهران همه مجالس مهمشان در تحت کنترل من در آمد و ناله‏ی جگر خراش فاضل شیرازی (بوعلی سینا بابیه) و احمد یزدانی و یکی دو نفر دیگر بلند شد که ای وادیناه محافل مهم را مانند محفل ارسطو و محفل ذبیح و باقراف از ما گرفتند و به حضرت آواره دادند. پس از اندک زمانی دو

مجلس درس پسرانه یکی در منزل باقراف و دیگری در منزل سید شهاب پیشکارش برقرار مجلس دخترانه و زنانه نیز در منزل اسحق حقیقی کرمانشاهی برقرار گشت که عکس آنها را در جلد اول درج کردیم. اما از رجال و بزرگانی که آقا در لوحش وعده می‏داد هر چه در طهران انتظار کشیدیم اثری نیافتیم. فقط از چند نفر وزرای معزول و بی‏کار با پشت هم اندازیهای باقراف ملاقات کردیم که اتفاقا آنها هم یا مخالفت می‏کردند در ضمن صحبت چنانکه شرح سخنهای مخالفت آمیز مرحوم سپهسالار را قبلا نگاشته‏ایم و یا موافقتی ننموده با تبسمهای مسخره آمیز که شأن مردمان سیاسی است برگذار می‏نمودند ولی انصافا این را باید بگویم که از تذبذب آن گونه منتظر الوزراره‏های دوره‏ی قاجاریه خیلی ضرر به مصالح ایران و اسلام وارد شده و اگر آن گونه آقایان این گونه سخنان را مطلقا به محضر خود نمی‏پذیرفتند بهائیت تا این درجه نیز نمو ننموده تولید امید در دلهای ناپاک این اغنام نمی‏نمود چنانکه در این دوره که آن گونه سوء سیاستها اعمال نمی‏شود امور نیز رو به بهبودی است و امید است اگر در گوشه و کنار باز یکی دو نفر از آن اشخاص در حکومتهای کوچک و بزرگ وجود دارند و بر حسب عادات آن ادوار نفاقهائی مرتکب می‏شوند کم‏کم پی به مقصود پرده تغییر حالت دهند وگرنه قطعا معرفی خواهند شد و دستشان از کارهای دولتی کوتاه خواهد گشت