پوشیده نماند چون در اواخر ایام به طوری که اشاره شد بهاء با مأمورین خارجه آشنا شده و بعضی سخنان تازه شنیده آنها را داخل مبادی خود کرده بود و یا مأمور شده بود که داخل سازند کم کم فرزندانش هم هوای توسعهی این دائره وهمیه بر سرشان افتاده از آن جمله میرزا محمدعلی غصن اکبر که بر خلاف اظهارات عباسیان پیشقدم و در خط و سواد بر همهی اولاد بهاء مقدم بود و چنان که خطش در کتاب خط و خطاطان درج شده او خوشنویسی کمنظیر بوده و هست و در انشاء عربی و فارسی مطابق معارف بهائیه رتبه فوق تمام مراتب منتسبین بهاء دریافته بود هوای اختراع خط جدید بر سرش افتاد خصوصا پس از آنکه بهاء شنیده بود که دکتر زمین هوف خط و زبان اسپرانتو اختراع کرده و افکار بعضی از غربیان بر این محور دور میزند که خط و لغت عمومی ترویج نمایند و بهاء نیز از او تقلید کرده چند کلمه راجع به خط و زبان عمومی سخن گفته و در میان اتباعش وانمود نموده که گویا این سخن بدع و تازه و از کلمات الهامیهی خاصهی امر بهاء است در آن حال پسرش غصن اکبر نیز هوس اختراع بر سر گرفته که محض افناء و اضمحلال آثار پر افتخار شرق خط تازهی بسازد که اگر پیشرفت کرد به این وسیله نزد دشمنان قرآن و اسلام بادی بیروت اندازد و پس از مدتها فکر و شاید تبادل افکار با سایر برادران و اعمام خود و مبلغین و مقربین درگاه بهاء بالاخره الفبای ذیل را اختراع و به درگاه بهاء تقدیم ساخت و چندان میرزا خدا منجذب او شده که اجازه داد در کتاب مبین و اقدسش که در بمبئی به خط احمد علی تبریزی چاپ شده دو سه کلمه درج کنند تا ببینند چه اثری میبخشد و آن عبارت است از همان امضای احمدعلی که بدان خط ممضی گشته و کتاب مطبوع با همان امضاء موجود است و این را مانند خیلی از الواح و آثار نمیتوانند پس از بروز افتضاح محو نمایند اینک ما صورت آن خط را به التمام با همان امضای مطبوع در کتاب مبین که نمونهی این خط عجیب است درج میکنیم
تابر مقدار مشعر بهاء و فرزندانش آگاه گردید اینک عکس او را ببینید و احمدعلی تبریزی امضای کاتب کتاب مبین است که به خط تازه با اجازه بهاء در سنه 1308 هجری در بمبئی به طبع رسیده!
خط بدیع
چون سخن بدین پایه کشید بد نیست اساسا در خصوص تغییر خط کلمهی چند برای انتباه مردمان دل آگاه بنگاریم. از دیر گاهان فکر و نظر اجانب متوجه این نقطه شده است که در میان هر قوم و ملتی مادام که خط و زبان ایشان به جای خود باشد و تصرفاتی در آن به کار نرود ممکن نیست آنها را به تمام معنی منحل در مقاصد و تابع آراء خود ساخت لذا شروع به تبلیغات در این موضوع کرده در هر مملکت از ممالک شرقیه به نوعی این تبلیغات را مجری داشته از افراد همان ملت مردمان ساده بیخبر و با زیرک بیعلاقه به وطن و ملیت بر تبلیغات برانگیخته این مقصود را به عنوان آنکه خط شما فلان عیب را دارد و زبان شما فلان نقص را حائز است گوشزد و ابلاغ نموده حتی المقدور به تبدیل آن کوشیده و میکوشند تا مندرجا مردم آن بوم و بر اصول مذهبی خود را اولاد مفاخر ادبی خویش را ثانیا و مبانی تاریخی خود را ثانیا از دست داده مانند طقل نوزاد که دستش از همه چیز تهی است خود را به دامن ایشان همهی مردم شرق را اطفال سبق خوان خود ساخته در حقشان پدری کنند و مادری نمایند یا دایهی مهربانش از مادر و قیم
قویم از پدر گشته ایشان را به استعباد خویش دلالت نموده ولی مطلق اهل شرق گردند!
بدیهی است از این که گفتهاند (گروهی این گروهی آن پسندند) این نغمه در گوش اهالی دو صدای متضاد و در آهنگ متباین ظاهر ساخته گروهی چندان خشک شده که حتی کمتر نقصی را هم در خط شرقی معترف نشده گفتهاند خطی است در کمال اختصار و زیبائی به قسمی که اگر بخواهیم فرضا یک کتاب شاهنامه را از خط شرقی مبدل به خط غربی سازیم اقلا هر یک جلد آن در پنج جلد جواهد گنجید و اگر ایراد دارند بر اینکه کلمات متشابهه در خط شرقی است که فرضا گردد و گردو گرد را که به تغییر فتحه و ضمه و کسره معانی ثلاثه پیدا میکند آن را به یک صورت نوشتن موجب اشکال فهم خواننده است جواب این است که در هر خط و لغتی نظایر گرد و گرد موجود است و قراین در همه زبان و خطی حکم فرماست و بسالغات که باید به قرینه فهمید و با فرض این که در سایر خطوط و السنه کمتر و در خطوط و السنه شرقی بیشتر باشد این نقیصه را که با آن کمال قصر و کوتاهی و جمع بودن خط و زیبائی آن بسنجیم جبران شده ربحی نیز حاصل میگردد و در فهم اطفال هم فرقی ندارد هزاران سال است اطفال این خط را یاد گرفتهاند و باز هم یاد خواهند گرفت و دیر و زود یاد گرفتن اطفال تابع براعت و بلادت ایشان است و این براعت در اطفال غرب نیز موجود و بالاخره در خط غربی هم به جزئی کم و زیادی همین نقص و کمال دیده میشود و این موضوع آن قدر مهم نیست و در درجه سود زیانش تا آن حد نیست که لازم باشد مأثر ملل غرب جایگیر آن شده خسارات لاتعد و لا تحصی از راههای غیر مستقیم که مبلغین در نظر گرفتهاند عاید شرق گردد خلاصه علاقمندان به خط قدیم زیاد است به استثنای آن کس که خط را به صورت کوفی برگردانیده و هیچ طرفداری ندارد باقی مردم از خط خود که حافظ آثار ادبی و مذهبی ایشان است کمال رضایت داشته و دارند بعضی دیگر به تبلیغات خویش و بیگانه چندان طراوات یافتهاند که از تری درست نقطه مقابل واقع شدهاند
دسته اول چنان به خط شرق و بدبین گشتهاند که گویا اصلا به عنوان خطی که واقع حوائج باشد نشناخته از هر حسنی که در آن بوده چشم پوشیده و هر عیبی هم که در آن نبوده گوشزد نموده هر روز یکی به تحریک اجانب از
گوشهی سر بر کشیده و الفبای جدید اختراع نموده و در بعضی نقاط نسبت متینتر و به فلسفه نزدیکتر و به قلم اشخاص مهمتر و در بعضی جهات خالی از متانت و فلسفه بروز کرده و به قلم ادانی خلق سر زده و (این رشته سر دراز دارد) حال در اینجا چیزی که محل حاجت ماست راجع به اصل مطلب نیست زیرا در این که بعضی عیوب در خط ما هست محل شبهه نیست و در این که رفع این عیوب کار هر شخصی بیفکر یا با فکر و بالاخره کار شخصی نیست و کار اکادمی قانونی است آن هم شبه نیست در این هم که اگر روزی بعضی تغییرات بخواهد در خط پیدا شود جمیع جهات و اطراف کار را باید ملاحظه کرد شک نیست یعنی طوری باید باشد که حتی یک کلمه از آثار تاریخی و ادبی محو نشود و تغییر نکند و معنی دیگر نبخشید و بالاخره مآثر و مفاخر ملی زایل نگردد.
اما چیزی که راجع ببحت کنونی ملت و این مقدمات همه برای استنتاج آن نتیجه است این است که همه و همهی معتقدین به تغییر خط عقیدهشان فرع این اصل است که در خط شرقی اعراب موجود نیست و اعراب مستثنی از خط است و به این واسطه خواندن آن مشکل است و بالنتیجه تغییر خط را فقط برای پیدایش اعراب و به اصطلاح فرنگیها تنظیم ویل و کنسن یا حروف با صدا و بیصدا لازم دانستهاند تا حاجت به اعراب که در خط شرقی علائم فوق خط است نیفتد و در این صورت ترک املاء هم یکی از ملاکهای خط تازه میشود که بالاخره صاد و سین و تائی کسی نشناسد و ضاد و ذال و زاء و ظائی در میان نباشد – باز نمیخواهیم بگوئیم این نوع تغییر مستلزم تغییر لغت میشود و سبب میشود که نصف لغات متداوله فارسی و عربی محجور و متروک و یا از معنی خود منحرف و غیر مفهم بماند و در نتیجه نصف کتب و آثار و فارسی از مذهبی – ادبی فاسد و نصف دیگر هم بالتبع متدرجا بینتیجه بماند – این سخن بر جای خود ولی اصلا حرف مادر رتبه ادراک بهاء و بهاء زادگان است که از نوع اختراع ایشان ثابت میشود که حتی فلسفه و مقصود از تغییر خط را ندانسته و یا دانسته و حتی بدترین صورتهائی که هیچ کودک سبق خوان نپسندد در آوردهاند که انسان متحیر میماند چه تصور نماید زیرا اگر حمل بر عدم ادراکشان کند خود موجب تحیر است که با این مشاعر و مدارک دانیه چگونه توانستهاند جمعی را ولو هزار نفر باشد افسار کنند و اگر حمل بر ادراک ایشان و تعمدشان بر افساد
و تضییع آثار مهمه ملی نماید باز موجب حیرت است که آخر غرض رانی و بازی کردن با مقدرات یک ملت بلکه عموم ملی مشرق تا این درجه چرا؟ آری اگر خطی اختراع کرده بود که محظورات اعرابی از آن مرتفع شده و برای قرائت آسانتر و یا مختصر ترویا مشکلات املائی آن برداشته شده بود ولو آنکه نواقصی از جهات دیگر داشت میگفتیم باری به هر جهت. ولی با این صورتی که ملاحظه میفرمائید جز اینکه یک حروف. کوچک ظریف را مبدل به حروف بد شکل دراز کرده از اعراب فقط جزم و تشدید و همزه را به صورتهای عجیبه در آورده و (ه ة) را حروف علیحده تصور نموده و یک (احمدعلی تبریزی) را به قسمی که ملاحظه میفرمائید در یک سطر طولانی جا داده بیآنکه ویل و کنسنی داشته باشد و معلوم شود که همزهی احمد مفتوح است یا مضموم یا مکسور و بیآنکه حل مشکلی در همزه و عین کرده باشد و چارهی برای املاء اندیشیده باشد دیگر چه هنری کرده گویا گمان نموده که پیدا کردن اشکال مختلفه و انتقال دادن از شکلی به شکل دیگر کار مهمی است و فقط به صرف این که از چپ به راست نوشته میشود دیگر تمام معایب خط رفع شد و از این رو مذهب بهاء عالمگیر خواهد شد – که او یک همچو خط بیفلسفه زشت رسوائی اختراع کرده است!!
اکنون گوشزد مینمائیم که بیشبهه این اعتراض چون به گوش بهائیان رسید خواهند گفت که این اختراع منسوب به برادر عبدالبها است که ناقض است و از امر بهاء مردود و مطرود است و بالاخره از فرط بیخبری به هزار عذر تشبت خواهند جست و حتی ممکن است بگویند چون معرض و ناقض بوده چنین امری کهن خارج از تأیید است از او سر زده! پس ملتفت باشید که اگر گوسفندی مبادرت به این سخن نمود باید بیدارش کرد که اولا ارتداد او از دین بهاء ثابت نیست بلکه ارتداد عباس افندی و اتباعش ثابتتر است که هزاران تغییر در امر بهاء داده و از نص کتاب عهد گذاشتهاند ثانیا امضاء کننده یک امری مانند نویسنده و گوینده و اختراع کننده آن است. اگر وزیری چیزی نوشت و به امضای شاه رساند و بعد آن مطلب برخلاف دانش و مصالح بیرون آمد نمیتوان گفت خبط فقط از وزیر است بلکه شاه هم در آن اقلا شرکت دارد خود بهائیان میگویند در زمان بهاء هیچ کتاب بیاجازه او طبع نمیشد و حتی یک حرف و کلمه بینظر او در آن کم یا زیاد نمیگشت و اگر غیر از این باشد باید گفت اصلا بهاء کتاب ندارد و اهل
بهاء هر چه بگویند و عمل کنند خودسرانه است در این صورت به قول خودشان ولو دروغ بگویند و حشو و زوائد زیاد در امر بهاء باشد بدیهی است که امضای احمدعلی به خط بدیعی که مخترع آن غصن اکبر است.
مانند این است که از زیر قلم خود بها در آمده باشد بلکه میتوان یقین کرد که بهاء دلخوش از این اختراع بوده چندان که در لوحی میگوید اگر مصادر امور بخواهند خط تازهی اختراع شده موجود است و مرادش همین خط عجیب است که آن را امر داده است در کتاب خودش مسطور نموده مسطوره به دست دادهاند و حتی اگر غصن اکبر سر اطاعت نزد برادرش عباس افندی فرود آورده بود و بیشبهه او هم چندان خطش را ترویج میکرد که حالیه مانند اسامی شهر البهاء و شهر العظمة و شهر القول که اسامی ماههای بهائی است و همه ساله تقویم بر این اسامی مینگارند و شاید تمام جدول آن را در این کتاب ببینید خط بدیع هم معمول به بین اهل بهاء بود و به آن افتخار میکردند نهایت این که افندی بر اثر بغض و کینهی با برادر خود خطش را ترویج نکرد ولی بر اثر این که پدرش آن را ترویج نموده بود جرئت هم نکرد مذمتی از آن بکند و فقط مسکوت گذاشت و حتی با آشنائی عباس و عباسیان یقین دارم که اگر این خط اندکی مقبول نظر ارباب نظر میشد آن را به خود نسبت میداد و باز هم ترویج میکرد چه از این قبیل (فکر وا کفروا) هالا تعد و لا تحصی انجام داده است ولی چون دید مقبول نظر هیچ طفلی نشد مسکوت نهاد و اگر کسی میپرسید سر این چه بود که بهاء الله این خط را امضاء کردند در جواب طفره میزد – این بود شرح اختراع خط که بهاء همه جا میگوید خوب است خط بدیعی اختراع و لغت جدیدی ابتکار شود و در مدارس عالم ترویج نمایند و در هر جائی به اختراع آن افتخار مینماید! اکنون این عقبه را هم ترک نموده عقبهی ششم را که متضمن آثار فصاحت بار شوقی است در ضمن قدم 19 خواهیم شناخت.