جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تربیت اولاد (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

یکی از مطالبی که وسیله‏ی دست مبلغین شده این است که بهاء در کتاب اقدس حکم به تربیت و تعلیم داده است – این را با یک آب و تابی بیان می‏کنند که گوی قبل از او احدی این کلمه را نگفته و بعد از او احدی نخواهد گفت و بالاخره معارف دنیا را همین کلمه تأمین کرده و می‏کند و اکنون لازم است که عمیقانه نظر کنیم و ببینم چه صورتی دارد.

اولا – دعوت به تعلیم و تربیت اولاد چندین هزار سال است در جامعه‏ی بشر رایج است و اغلب بزرگان در این مقام سخن گفته‏اند.

ثانیا – بیانات بهاء در این مقام از تمام گویندگان ناقص‏تر است زیرا به جای اینکه دعوت معلوم مفید جامعی نماید بالعکس به قرائت کتب خودش دعوت نموده است در آنجا که می‏گوید «علموا ذریاتکم ما نزل من سماء العظمة» و در جای دیگر می‏گوید «من یقرء آیة من آیاتی لخیر له من ان یقرء کتب الاولین و الاخرین«! و گذشته از اینکه این یک ادعای بی‏معنی و خارج از منطق است که خواندن یک آیه از کتاب او بهتر از قرائت کتب اولین و آخرین باشد به علاوه ثابت می‏کند که در آنجائی که امر به تعلیم و تربیت داده مقصودش خیر عموم و اجرای معارف نبوده است بلکه قصدش نفوذ و اجرای خزعبلات خودش بوده فضلا از اینکه در مقام تعلیم و تربیت هم خط را مقدم بر هر چیز شمرده و دعوت به خط و علم کرده و چون خودش و پدرش بر اثر خط یعنی خوش نویسی و انشاء نان خورده‏اند خط را بزرگترین عامل معارف پنداشته در حالتی که خط لباس علم است و خوبی و بدی آن هم در این دوره قابل اهمیت نیست. مجملا برخلاف تصور بهائیان بلکه برخلاف تصور همه‏ی مردم که گمان کرده‏اند بهاء و اهل بهاء معارف خواه و طالب ترقی هستند عملا ثابت شده است که بیش از خواندن و نوشتن الواح و آیات بهاء طالب معارف نبوده و نیستند و چند مدرسه که در طهران و همدان و

کاشان باز کرده‏اند اولا عامل عمده آن شخص خودم بوده‏ام «آواره» که در هر جا چه زحمتها کشیده و چه نصیحت‏ها کرده و چه تدبیرات و مساعی به کار برده تا وجوهی گرد کرده و مدرسه‏ی برایشان تجاوز کرده باشد و قدمی چند با معارف عمومی همراه شده باشند از توفیق جبری و فشار ملت و دولت بوده و هموراه مایل بوده و هستند که آزادانه اطفال خود را فقط به ترهات بهاء و عبدالبهاء آشنا سازند و هنوز در پرده خفا در مدارسشان و اگر در مدارس ممکن نشد در منزلشان شبها و روزهای تعطیل به درس الواح و کتب بهاء (به اسم درس اخلاق) مشغول بوده و هستند و حتی در فرستادن اطفال به مدارس مسلمین و پروتستان و یهود و زردشتیان گناهی بزرگ می‏شمارند و از طرف رئیسشان ممنوع شده‏اند خصوصا در فرستادن اطفال به مدارس اسلامی و مدارس پروتستان و اما تأسیس مدارس خودشانی فقط از همین نقطه نظر بوده است که مبادا کلماتی خارج از بهائیت به گوش اطفالشان بخورد و آن کلمات منطقی باشد و در ایشان اثر کرده از حالت گوسفندی بیرون آیند و نیز عملا و روحا میل ندارند که جوانان و اطفال بهائی به اروپا برای تحصیل یا سیاحت سفر کنند و این نه برای آن است که مبادا اخلاقشان خراب شود زیرا اگر اروپا مضیع اخلاق است چرا خودشان یعنی رؤسای بهائی زن و دختر و اطفال خود را بدانجا فرستاده هزاران سیئات اخلاق و اعمال را که دیده و شنیده‏ایم به ارمغان می‏آورند؟ بلکه فقط برای این است که مبادا چشم و گوششان باز شود و دروغهائی که سالها شنیده‏اند مکشوف گردد و از قید اطاعت ایشان بیرون بروند و من به تجربه دانسته‏اند که این فکرشان صحیح است و کمتر کسی است که به اروپا برود و در آنجا هم چشمش باز باشد و با تحقیق همراز و دمساز شود و معهذا کمتر عقیده در خود نگهدارد.

مثلا من خودم سالها می‏شنیدم که عبدالبهاء در اروپا کارها کرده و نفوذها به روز داده و چون به اروپا رفتم دیدم ابدا از این سخنان خبری نیست و در میان چهار صد ملیون مردم اروپا صد نفر بهائی بلکه سی نفر هم پیدا نمی‏شود و آنها هم که می‏گویند بهائی هستند بر روی اصول و مسلکی است و یا خاج گردنشان یک کلمات اخلاقی با بهائیان مشرق مبادله می‏نمایند بلکه خرج مجلسشان هم از کیسه ما ایرانیان بدبخت است و حتی روی عکسهای کروپ را که از آمریک و اروپ آمده شناختم و دانستم که عبدالبهاء 4 نفر

بهائی را وا می‏داشت تا چهل نفر دوست و آشنای خودشان را بیاورند و

بدون اینکه بدانند مقصود چیست عکس بردارند چنانکه من خودم هم مجری کرده‏ام برای اثبات مطلب اینک عکسی که دیده می‏شود بنده در وسط نشسته‏ام در لندن گرفته شده در حالتی که سه چهار نفر از این جمعیت به اسم می‏گویند بهائی هستیم و بقیه از اسم هم بی‏خبرند.

تنها کسی را که در اروپا دیدم جدا در مقام ترویج بهائیت است دکتر اسلمونت اسکاتلندی بود که یک کتابی هم به انگلیسی نوشته و اگر من باور کنم که او فقط فکر مذهبی دارد اقلا می‏توانم بگویم که به کلی از اساس بهائیت بی‏خبر است چنانکه خودش در آن کتاب از من تشکر کرده است که اغلاط کتاب او را اصلاح کرده‏ام و با وجود این به قدری آن کتاب خراب است که اصلاح پذیر نیست و در اواخر این کتاب عکس مرا با همان دکتر خواهید دید و اینک مجلس لندن را تماشا کنید که یک ربع آن به اسم بهائی و باقی بی‏خبرند.