در اقدس حد زناء را نه مثقال طلا قرار داده بدون اینکه ذکری از باکره یا غیر باکره و محصنه و غیر محصنه شده باشد و چون اقدس بنا به خواهش نفوس نازل شده میتوان گفت نظریهی خود شارع بر این بوده که
حدی برای زنا قرار ندهد و چون فضولها تقاضای حدود کردهاند لهذا یک جزای نقدی که آن هم به نفع عائله خودش تمام میشود قرار داده است زیرا نتیجه این است که مثلا شخص هزار دفعه با زن شوهر دار و دختران باکره و ثیبه زنا کرد تا مکشوف نشده است که حدی بر آن قرار نمیگیرد و چون یک دفعه اتفاقا مکشوف شد نه مثقال به دلالان محبت یعنی زمامداران امر بهاء بدهد قضیه خاتمه مییابد چه که مرجع همهی این امور و جزا و جرائم بیت العدل موهوم است و رئیس لا یعزل ابدی بیت العدل هم همیشه یک نفر از عائله عباس افندی است و اما حکم سرقت را به قرار دادن علامت و داغ در جبین سارق تحدید کرده ولی این نکته مضحک است که آن خدای غیبگو و غیبدان و خالق و ما یکون و کان فراموش نموده است حدود و احکام خود را و در سؤال و جواب که از حد زنا و لواط و سرقت سؤال کردهاند آن را به بیت العدل راجع داشته است و این است عینا نص سؤال و جواب:
سؤال – از حد زنا و لواط و سارق و مقادیر آن – جواب مقادیر حد به بیت العدل راجع است.
عجبا آیا حق ندارد بهاء که اتباع خود را اغنام خطاب کند؟ و آیا ما گناه داریم که همه جا گوسفندشان میخوانیم؟ اگر گوسفند نبودند بایست در این مدت یک نفر متذکر شده باشد که خدائی که یک دفعه مقدار حد زنا را در کتاب اقدس بتسعة مثقال من الذهب تعیین کرده است و حد سارق را به جعل اثر و علامتی در جبین او تجدید کرده و تعلیل به آن نموده است که لئلا یقبله مدن الله و لواط را به عنوان نستحیی ان نذکر حکم الغلمان لاحد گذاشته چه شده است که در این جا میگوید مقادیر حد آنها به بیت العدل راجع است؟ آیا تسعة مثقال من الذهب تعیین مقدار نیست؟ بالجمله در کمال وضوح است که در موقع سؤال و نگارش جواب یا به حال طبیعی نبوده با مراجعهی به کتاب خودش نکرده و فراموش کرده بوده که در آنجا تعیین مقدار شده است یا خدعهی در نظر داشته که مثلا راهی برای آیندگان از فامیلش باز باشد که اگر خواستند نه را نوزده کنند یا حد لواط و سارق را هم جزای نقدی قرار دهند راهشان باز باشد چه که میدانند گوسفندان را کافی است که همین قدر یک کلمهی از الواح و آثار نشانشان دهی و هرگز در صدد تحقیق و تعمق و تطبیق مطالب نیستند و اگر هم باشند نخواهند یافت و نخواهند فهمید زیرا پردهی اوهام چشم و گوششان را فراگرفته و کر و کورشان ساخته
است صم بکم عمی فهم لا یعقلون.
رحمة الله علی من قال
خانهی فرعون را شیطان شبی
حلقه بر در زد که دارم مطلبی
گفت فرعون ای فلان تو کیستی
آدمی یا جن و یا گو نیستی
گرد شیطان بادی از مقعد رها
گفت بادا این بریش آن خدا
کو نداند در برون خانه کیست
حلقه بر در میزند از بهر چیست