بنام خداوند بیمانند
بر ارباب بصیرت و خبرت پوشیده نیست که هشتاد سال است مملکت ایران مبتلا به یک دسیسهی هفت رنگی شده که صورة در لباس مذهب جلوه کرده و باطنا بر اساس خیانت وطنی تأسیس و به اسم مذهب بابی و بهائی ایران و اهل آن را دچار مشگلات بسیار نموده و مینماید: و تاکنون حقائق آن بر اکثر خلق مستور مانده هر کسی در اطراف آن تصوری نموده و پیروان این مذهب هم یا از روی جهل و سهو یا بر اثر منافع خویش عمدا نعلهای واژگونه بر سمند مقصود زده هر روز یک دسته از خزعبلات و لاطائلات را در جامعه انتشار داده مردم متعصب ایران را به هیجان انداخته معدودی را در دام قتل و غارت افکنده و فوری این را غنیمت شمرده فریاد مظلومیت کشیده عموم ایرانیان را به توحش متهم و مصادر امور را دچار محظور ساخته به هیچ قسم هم نمیخواهند که به این دسیسههای هفت رنگ و خدعه و نیرنگ خود خاتمه داده ملک و ملت را به حال خود گذارند و قدمی در راه اصلاح و خیر بردارند!
با اینکه در عین استتار و پنهان کاری حضرات باز مردمان هشیار گاهی از آثار پی به مؤثر و از شهود پی به غیب مقصود برده و احیانا از کتب و رسائل ایشان که به دست آمده از طرفی بطلان عقائد مذهبی ایشان را از روی علم و منطق تشخیص داده و از طرفی در زیر پرده کلمات مقاصد خائنانه ایشان را یافته و قلم بر رد ایشان و کشف مقاصد خفیهشان کشیدهاند ولی تأثیری که باید و شاید از آن کتب ردیه ظاهر نشده بلکه گاهی هم بالعکس نتیجه داده است و علت عمده این بوده و هست که اولا آگاهی و اطلاعات تامه بر مرام و مقصد یک قوم خاصه قومی که اسارشان در زیر پرده خفا مستور است موکول به حشر و معاشرت تامه و نه تنها معاشرت بلکه موقوف بر محرمیت و حتی ورود در کارهای اساسی و حل و عقد امور آن قوم است و ثانیا بعد از معاشرت و محرمیت
باز شرط است که متأثر از تظاهرات ایشان نشده محبتهای ساختگی ایشان سبب انحراف او از مقاصد اولیه نشود و با هر استفاده و لذتی که در بین ایشان حاصل کرده باشد باز قلم را از بیان حقیقت ولو پس از بیست سال باشد باز ندارد و بالاخره او آکل باشد نه مأکول و فاعل باشد نه مفعول. ثالثا با همه این احوال شرط عمده کار یافتن حقیقت است از روی یقین نه حدس و تخمین و جستن مدارک است به قدر مقدور و نشر و اشاعه آن در بین جمهور متأسفانه کسانیکه تاکنون قلم بر رد حضرات وکشف حقائق ایشان کشیدهاند دارای این شرایط نبوده مگر عده قلیلی که بعضی از شرایط را تا حدی دارا شده ولی بسر حد کمال نرسانیده بر احاطهی تامه صبر نیاوردهاند و در وسط کار اقدام به ابراز مطلب نمودهاند.
این است که مشاهده میشود بهائیان در مقابل تمام کتب و رسائلی که به عقیده من تمامش در محل خود صحیح است و تزلزل آنها در تعبیرات جزئیه است و این گونه تزلزل در هر سخن و بیانی موجود و در استدلالات خود بهائیان بیشتر و قویتر موجود است با وجود این بر اثر تزلزلات در تعبیر کلام بهانه به دست گرفته گفته و میگویند که نویسنده فلان کتاب بیاطلاع بوده و گویندهی فلان کلام مغرض کاشف فلان مقصد طماع بوده و واقف بر فلان مطلب مبغض در حالیکه هیچ شبهه ندارد که هر کس هر چه را نگاشته از روی وجدان بوده است و اگر تمامش را نتوان صحیح شمرد چنانکه گفتیم این حالت در همهی کتب و رسائل و در رسائل بهائیان بیش از همه موجود است و هنوز کتابی نوشته نشده که جمیع مسائلش مورد قبول همهی عقول و افهام باشد و بالاخره کتب ردیه و تاریخیه که بر اهل بهاء نوشته شده پس از معاشرت با ایشان بیشتر معلوم میشود که اکثریت آن کتب بر صحت است. اما رافع بهانهی بهائیان نشده این بهانه راهمواره دستاویز کرده میگویند این شخص وارد در این جمع نبوده و از حقایق بیخبر است.
سالها است این بنده را آرزو بوده که شخصی پیدا شود که فی الحقیقة بهائی بلکه از مبلغین کامل بهائیان باشد و حب جاه و مال و حرص و شهوت او را مانع از بیان حقیقت نشده به جامعهی بشری باز گردد و مردم را از حقائق و اسرار و تناقضات ادعا و بیان و عقائد و اعمال و سرائر امور و رفتارشان خبردار نموده تباینات و تصنعات و ساخت و سازهای بیحقیقت را که پی
برده بیپرده بیان نماید. اما صاحب یک همچو وجدانی دیده نمیشد. بلی از ابتدای بروز داعیه باب و بهاء تاکنون عدهی کثیری که در این کتاب بعضا اشاره خواهد شد از این امر برگشتهاند ولی از آنجائیکه شرح حال خود و حضرات را ننگاشته و در دنیا ودیعه نگذاشتهاند بهائیان به هر یک وصلهی چسبانیده و عذری تراشیدهاند تا اینکه از تفضلات الهی در این دو سه ساله آنچه مقصود ما بوده جلوه نمود و در نهایت درجهی کمال عرض اندام فرمود و چنانکه ذیلا ملاحظه میشود این مقصد مقدس به این صورت بحیز شهود و بروز رسید.