اودلف محمد بن مظفر کاتب آزدی به دروغ و باطل، ادعای سفارت از سوی حضرت مهدی علیه السلام نمود. درباره وی جعفر بن قولویه چنین فرماید:
»اما ابودلف کاتب را – که خدایش حفظ نکند – ما ملحد می شناسیم. وی سپس اظهار غلو کرد و بعد دیوانه شد و او را به غل و زنجیر کشیدند. آنگاه در جرگه مفوضه در آمد. آنچه ما از او می دانیم آن است که در هر مجلسی حاضر شد به او بی اعتنایی کردند و نزد شیعه – جز اندک زمانی، قبل از انحرافش – معروف و خوشنام نبود. جماعت شیعه از او و هر که به وی منسوب بود و در مسیر او راه می پیمود، بیزاری می جستند.»
اما انحرافات وی: از جمله آنکه وی از مخمسه محسوب می گردید. مخمسه طایفه ای از غلات بودند که می گفتند: پنج تن یعنی: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و عمروبن امیه ضمری از جانب پروردگار، وکیل در مصالح عالم می باشند.
و نیز گفته شده که مخمسه فرقه ای از غلاتند که به اُلوهیت اصحاب کساء (یعنی حضرات محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) معتقدند و این که آن پنج تن نور واحدی هستند و روحی که به آنان حلول نموده و درهمه آنها مساوی است و هیچیک از آنان را بر دیگری برتری نیست.
به هر حال، وی معتقد به حلول بود و کافر و نجس و گمراه و گمراه کننده. مشهور آن است که وی دیوانه و این خرافه ها از جنون و بی خردی او سرچشمه گرفته است.