مدعیان دروغین دیگر نیز ادّعای مهدویّت داشته اند که نمی دانیم از کدامیک از اقسام سه گانه ای که نام بردیم می باشند. اینک نام برخی از آنان:
1- عبیدالله المهدی بن محمد حبیب بن الامام جعفرالصّادق «علیه السلام«:
او مؤسس دولت فاطمی در کشور مغرب بود که از مصر شروع می شد و به مغرب دور ختم می شد.
2- محمد بن عبدالله بن تومرت علوی حسنی:
او به مهدی هَرَعی معروف بود. اصل وی از کوه سوس در دورترین شهرهای مراکش بود. دولتی عظیم را در اوائل قرن ششم هجری تأسیس نمود. به هنگام وفات فردی به نام عبدالمؤمن را جانشین خود معرّفی نمود. او نیز به جای محمدبن عبدالله نشست و دولتی را ـ که به نام دولت عبدالمؤمن معروف شد ـ پایه گذاری نمود.
3- عباس فاطمی:
در مغربِ دور در آخر سدة هفت قمری ظاهر گردید و ادّعای مهدویّت نمود.
4- سیّد احمد:
در یکی از شهرهای هند در سال 1243 ق ظاهر گردید.
5- محمد بن علی بن محمد سنوسی:
در الجزائر در کوه سنوس در حدود سال 1211 متولد شد. مذهبی را تأسیس نمود و در لیبی سکنی گزید. پسرش جانشین وی شد.
6- غلام احمد قادیانی:
در حدود سال 1249 ه.ق. در قادیان از شهرهای پنجاب پاکستان متولّد گردید. پیروانش در شهر وی و منطقه پنجاب و کشمیر و بمبئی و دیگر شهرهای هند و شهرهای عربی و زنگبار زیاد شدند.
7- محمد احمد مهدی سودانی:
به وی متمهدی گفته می شود. او ادّعا نمود که امام دوازدهم است که قبلاً یکبار دیگر هم ظهور نموده است. وی اهالی تحت ستم سودان را به ظهور مهدی منتظر بشارت می داد که آنان را از پرداخت مالیاتی که دولت آن روز سودان از آنان می گرفت نجات می بخشد. لذا اسم حضرت مهدی منتظر «علیه السلام» را در اجتماعات پخش می نمود. روزی از وی پرسیدند:
شاید تو خود مهدی منتظر باشی؟
وی پاسخ داد:
آری… من همون هستم.
سپس شروع به پخش تعالیم خود نمود. خبر وی در خارطوم و اطرافش پخش شد، قبائل بقّاره وی را پذیرفتند. با انگلیس جنگید و پیروز گردید. وی در اثر تب حدود سال 1308 هجری قمری از دنیا رفت.
آری… هر کدام از اینان شرح حال مفصّلی دارد و ما به خاطر رعایت اختصار به همین اندک اکتفا نمودیم.
خلاصه کلام آنکه، ادعای مهدویت بازیچه ای در دست فرصت طلبان گردید که تلاش می کردند به هر وسیله ممکن به اهداف شخصی خود و یا اهداف استعماری دست بیابند. درست است که بگوئیم این کسانی که ادّعای مهدویّت نمودند، مرتکب گناهی غیر قابل بخشایش گردیدند چرا که آنان با اعتقادات مردم بازی کرده خواستند که باطل را زنده کنند و حق را بمیرانند و آبروی شیعه و تشیع را نیز لکه دار کنند و بین پیروان ائمه اهل البیت «علیهم السلام» جدائی ایجاد نموده راه را برای هر مخالف و ریشخند کننده و دشمنی بازنمایند تا آنچه را که می خواهند بنویسند و بگویند. گمراه نمودن مردم و از طریق مستقیم منحرف کردن و به مذهبهای ساختگی رسوا کشاندن ایشان را به همه اینها بیفزایید.