اخباریون کسانی هستند که توجه ویژه ای نسبت به اخبار دارند و برخی از ادله صحت و سقم احادیث را هم به گونه اصولیین نپذیرفته اند و هر حدیثی را که در کتاب های روایی وجود دارد معتبر دانسته و رد این احادیث را جایز نمی دانند. اصولیین معتقدند که به هر حال یک اصولی حاکم است و اخبار باید مورد بررسی قرار بگیرد و ممکن است صدور بعضی از احادیث قطعی باشد و برخی از آنها قطعی نباشد. ولی بعضی از اخباریین، ضمن این که اصل اعتقادی آن ها نسبت به ائمه (ع) صحیح و درست است – یعنی ائمه را در یک جایگاه رفیعی در دین می دانند – اما توجه ندارند که خود آنان فرموده اند که در بین احادیث، صحیح و ناصحیح وجود دارد؛ یعنی احادیث ناروایی هم وارد شده است.
مثلا حدیثی که مشتمل بر قول رکیک باشد، این جزء فرمایش ائمه معصومین (ع) نیست؛ و لو این که در کتب روایی نقل هم شده باشد. یا فرض بفرمایید در خطبه 201 نهج البلاغه آمده است که آن قدر احادیث دروغین در زمان حضرت رسول اکرم (ص) به وجود آمد که حضرت رسول اکرم (ص) برخاستند و خطبه خواندند و فرمودند که کسی که یک کلامی را به من نسبت ناروا بدهد، جایگاهش در آتش خواهد بود. بنابراین اخباریون در مقام ادعا می گویند که ائمه اطهار (ع) دارای مقام والایی هستند و احادیثی که در کتب نقل شده – ولو این که ممکن است از ناحیه آنها صادر نشده باشد – در نظر ما محترم می باشد و البته ما هم در این اعتقادات تا حدودی شریک هستیم. ما هم تا آن جایی که ضرورتی اقتصا نکند، روایتی را رد نمی کنیم؛ یعنی علمای ما، بزرگان ما مثلا میرداماد یا دیگران، بزرگان و فقهای ما، گاهی می گویند ما به این روایات فتوا می دهیم، به آن روایت فتوا نمی دهیم، بدون این که بخواهند بگویند آن روایت جعل یا کذب یا نظایر اینها است. روایات هم مثل قرآن در شرایط مختلف نازل می شوند. ممکن است یک کلامی از معصوم صادر شده باشد، ولی امروز باید طبق ملاک اینها سنجیده شود و اگر فقیه می خواهد به حدیثی فتوا بدهد، باید درستی آن برایش مدلل و ثابت شود.
اخباریین در این زمینه قدری با ما اختلاف دارند. آنها ملاک های صحت و سقم را در مورد احادیث جاری نمی کنند و حدیث را به صرف این که در کتب اخبار وجود داشته باشد، معتبر قلمداد می کنند. اگر کسانی این طور باشند، البته علمای اصولی ما آنها را مورد نقد قرار می دهند؛ چرا که در این رابطه با آنهااختلاف مشرب داریم. اما در مسئله اعتقاد به مهدویت، بین ما و اخباریون اختلافی در اصول وجود ندارد؛ یعنی آنها به ائمه اطهار، ولایت، امامت و وصایت حضرت مهدی (عج) معتقد هستند.
البته ممکن است بعضی از روایاتی که درباره حضرت مهدی (عج) آمده است، آنها بدون چون و چرا بپذیرند، یا این که آنها را ملاک اعتقادات خودشان قرار دهند؛ ولی اصولیین، اصل اعتقاد به مهدویت را از قرآن و روایات پذیرفتند. بعضی از روایاتی که مربوط به جزئیات بحث مهدویت است و جزء اصول اعتقادی ما به حساب نمی آیند، لزومی ندارد که ما به همه آنها اعتقاد داشته باشیم. ما باید اعتقاد به حضرت مهدی (ع(، دوازدهمین وصی پیغمبر اکرم (ص) و به منجی عالم بشریت اعتقاد داشته باشیم و اعتقاد هم داریم.
اما این که مثلا در روایتی آمده که «دجال » شکل و شمایل خاصی داشته، دیگر جزو اصول اعتقادات ما نیست. همچنین است مسئله علائم ظهور. اساتید بزرگوار ما می فرمودند که این علائم ظهور، غالبا «بدایی » هستند؛ یعنی خداوند عالم در یک شب امر فرج حضرت مهدی (عج) را اصلاح می کند. این که ما دعا می کنیم برای فرج حضرت مهدی (عج) به خاطر این است که نوع علائم ظهور بدایی هستند. بنابراین لزومی ندارد که ما جمود بکنیم بر آن علائم؛ ولی ممکن است در این مسئله اخباریان چنین اعتقادی نداشته باشند و فکر کنند که تمام آن علائم و یا تمام آن ویژگی ها و خصوصیاتی که در کتب اخبار نقل شده، بایست تحقق پیدا کند. خداوند مبسوط الید است. این علائم و ویژگی هایی که ذکر شده است، دست خداوند را نمی بندد. خدا فعال ما یشاء است. اگر از لحاظ روابط علی و معلولی که در جهان وجود دارد، خداوند بخواهد مثلا یک مریض لاعلاجی را شفا بدهد، شفا می دهد؛ چرا که اراده و مشیت خداوند حاکم بر همه روابط علی و معلولی و همه چیز هست. هر چه خداوند بخواهد، همان محقق می شود.