برای اینکه چه مدت سید باب در کربلا بوده است با احتراز از اینکه مانند دکتر مهدی خان زعیم الدوله در مفتاح باب الابواب بشبهه دو سال متوالی دیده شدن در کربلا دچار نگردد – از دعائی که خود باب برای سال بیست و هفتم از عمر خود نوشته است. در آن تصریح کرده هر یک از سالهای عمر تا سی سالگی خود را در کجا بسر برده استدلال میشود.
(یا الهی تعلم ان من اول یوم الذی قد خلقتنی من ماء محبتک الی ان قضی من عمری خمس و عشر سنة لقد کنت فی ارضی التی قد شهدت علی خلقی علیها ثم قد اصعد تنی علی جزیرة البحر هنالک اتجرت بالاء مملکتک و ما قد حصصتنی من جواهر بدایع عنایتک الی ان قضی خمسته هنالک
قد صعدت الی ارض المقدسه و قد قضی عنی حولا هنالک ثم قد رجعت الی ارض التی قد شهدت خلقی علیها و استشهدت فواضلک العلیا و مواهبک العظمی هتالک فلک الحمد علی کل آلائک و لک الشکر علی کل نعماتک ثم قد صعدت الهی بیتک الحرام فی حول الخامس من بعد العشر الثانی و قد قض عنی حولا هنالک ثم رجعت الی ارض الاولی التی قد شهدت خلقی هنالک ثم قد صبرت هنالک فی سبیل محبتک و استشهد موارد جودک عنایتک الی ما قدرت الی الصعود الیک و التها جر لدیک فخرجت باذنک من هنالک و قد قضی عنی نصف حول علی ارض الصاد ثم سبعة شهر علی جبل الاول الذی قد نزلت علی فیه ما ینبعی لجلال قدس عطائک و علو فضلک و امتنائک ثم هذا سنه الثلاثین حیث لتشهدن علی ذالک لجبل الشدید و قد قضی حولا یا الهی لاکونن علیها.) و با توجه باینکه باب حساب عمر را از آغاز انعقاد نطفه مقرر داشته برای خود هم میگوید ای خدای من میدانی که از هنگام آفرینش من از آب محبت تا پانزده سال از عمرم در زمینی که مرا آفریدی (شیراز) بودهام و سپس بجزیرهی دریا (بوشهر) مرا بردی و تا پنج سال در آنجا تجارت نعمتهایت کردم و سپس بزمین مقدسهی (کربلا) بردی مرا و یک سال در آنجا از من گذشت و آنگاه برگرداندی مرا بشیراز زمین مولدم و در سال بیست و پنجم بیت الحرام بردی مرا و یک سال در آنجا از من گذشت و باز بزمین مولدم مرا برگردانده و مرا شاهد بخششها و عنایتهای خود ساختی و در راه دوستیت شکیبائی کرده تا آنکه صعود بسوی خود و مهاجرتم را مقرر فرمودی باذنت از آنجا بیرون آمده و نصف سال را بر زمین صاد (اصفهان) گذرانده و هفت ماه در کوه
اول (ماکو) بوده و در آنجا بر من نازل فرمودی آنچه سزاوار جلال قدس بخشش و بلندی فضل و امتانت بوده است و اینکه که سی سالهام یک سال است مرا در این کوه شدید مشاهده میفرمائی که بمناسب تساوی شمارهی حروف ماه کورا باسط و چهریق را شدید نامیده و نتیجه اینکه یک سال بیست و یکم عمر را در کربلا بوده و دیگر هم بآنجا برنگشته است.
لیک بهر حال تجلیلی که در آثار خود از شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی کرده بسیار قابل دقت و ملاحظه است که چه مقام بلندی برای آنان میستوده که کیفیت آن را باید در آثار پراکنده باب جستجو کرد.