جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جلسات بهائیان

زمان مطالعه: 11 دقیقه

جلسه‏ی اول شب چهارشنبه دهم ثور دو ساعت از شب گذشته محفل با نهایت جلال و نورانیت در مشرق الاذکار منعقد و با تلاوت مناجات و لوح عید اعظم و خطابه‏ی مبارکه و اخبار امری و توضیح و تبین مواد تسعه‏ی مهمه‏ی لوح بدیع بیست صفحه‏ی لوح اخیر و نطق غرا و تشویق و تحریص احباء بر خدمت و جانفشانی و قیام و اقدام به لوازم عبودیت و فداکاری و وفاداری و احتیاجات منظوره ضروریه توسط حضرت آقای میر دیوان علیه 66 و انتخاب رئیس و منشی با رأی کتبی حضوری و صرف چای و شیرینی آن محفل عافل ساعت پنج از شب گذشته خاتمه یافت

جلسه‏ی دوم روز پنجشنبه 11 تور در مشرق الاذکار طرف صبح دوساعت از دسته گذشته منعقد با تلاوت الواح جدیده مفتوح شده پس از اخذ نظریات و نتیجه‏ی مذاکرات شب قبل و احتیاجات منظوره و تبادل افکار عمومی و صرف چائی و شیرینی با تلاوت مناجات در کمال روحانیت خاتمه یافت

جلسه‏ی سوم شب شنبه 13 تور در منزل جناب حاجی علی محمد آقای احمداف علیه بهاء الله دو ساعت از شب گذشته محفل منعقد شده پس از تلاوت الواح و آثار و مناجات و اظهار نظریات خصوصی محفل روحانی تبریز توسط آقای وکیل روحانی علیه 9 و الطافه و اخذ آراء و اعلان تصمیمات قطعیه حاصله از نظریات عمومی توسط آقای رئیس علیه

بهاء الله و صرف چائی و شیرینی با نهایت انتظام و نورانیت و تربیت خاتمه یافت

خلاصه مذاکرات و نتیجه حاصله بر طبق قرارداد اولین کنفرانس سال گذشته موقع قبول یافت

اول حضرات تجار و کسبه از کلیه داد و ستد خودشان تومانی یک شاهی یعنی از خرید نیم شاهی و از فروش نیم شاهی

دوم حضرات موظفین و مأمورین و مالکین و اطباء از کلیه عایدات خود تومانی ده شاهی

سوم حضرات رعایا و زارعین از کلیه عایدات خود صدی دو از عین محصول به صندوق لجنه خیریه در نقاط امریه بپردازند

محل صرف عایدات از این قرار مذکوره به پنج سهم تقسیم شود

اول دو سهم از پنج سهم به لخبه خیریه محفل روحانی تبریز از شهر و اطراف جمع شود که توسط محفل روحانی مرکزی تهران ارسال گردد تا به صواب دید آن محفل مقدس برای اداره حضرات مبلغین محترم ثابت و سیار در آذربایجان خرج شود

دوم یک سهم در صندوق لجنات خیریه برای تأسیس مدرسه و تعمیم معارف ذخیره ماند

سوم یک سهم برای دستگیری عجزه و ضعفاء تخصیص شود

چهارم یک سهم جهة اشتراک مجلات و جرائد و مطبوعات امریه از طرف محفل روحانی در هر نقطه مصروف گردد این است شرح جلسات کنفرانس که مذکور شد اما نکته که باید خاطر عاطر احبای الهی را متذکر داریم این است چنانکه قبلا اشاره شد اهالی آذربایجان عموما و احبای الهی خصوصا فوق‏العاده در ضیق مالی هستند لهذا

در این دفعه بعضی اقدامات جلیله عظیمه که در مد نظر داشتند صرف نظر گشت حتی در نخستین جلسه بعضی از احباء داوطلبانه اظهار نمودند که باید این سنه با سنه ماضیه امتیازی داشته باشد چه ضرر دارد در این سبیل جلیل از مایملک ضروریه و اثاثیه لازمه خانه خود چیزی به معرض فروش برسانیم و اقدامی مهمتر کنیم ولی محفل روحانی در این موقع بدین قضا رضا نداد و از عتبه مقدسه الهیه توفیقات بدیعه مسئلت می‏شود تا در سنه آتیه چنانکه آرزوی قلبی احبا است مجری شود

روز شنبه 13 ثور عصر در مسافرخانه بهائی عکس اعضای محفل و نمایندگان محترم محافل برداشته شد که به یادگاری در صندوق محافل روحانی بماند و در خاتمه رجای دعا از یاران الهی داریم که شاید از انفاس طیبه دوستان رحمانی از بعد به خدمتی موفق و مؤید گردیم و البهاء علی الذین قاموا علی اعلاء کلمة الله رب العالمین منشی محفل عنایت الله احمداف میلانی محفل روحانی تبریز ملاحظه شود که به چه حیله راه کلاشی را پیش گرفته‏اند؟ و آن‏هائیکه از بهائی‏ها در ادارات دولتی می‏باشند نیز به طریف مذکور از هر یک خیاناتی شرم‏آور مشهود شده از جمله میرزا حسین خان دخیلی که معاون پست مراغه و از سلاله دخیل مرحوم بود که بهائی‏ها فامیل آن‏ها را نیز از خدا یک پایه کمتر می‏دانند و خانه‏شان را امام‏زاده و بست تصور دارند اخیرا به واسطه خیانات عدیده احضار به تبریز گردیده است از جمله خیاناتش به اداره پست چندین فقره پول مردم را که از مراغه به تبریز می‏فرستادند برداشت به خودش اخرج کرد بعد از یک ماه از تبریز تعقیب شد از جمله پولی بود از مالیه هشترود به تبریز ارسال می‏نمودند که به واسطه همان پول به تبریز خواستند از جمله پولی دیگر از معتبرین مراغه که به

تبریز ارسال می‏نمود چون کاغذ بود و در لف پاکت آن را خورد هکذا مکاتیب چندین نفر از علما و تجار مراغه را که به عتبات عالیات می‏فرستادند باز کرد و نفرستاد حتی چند مکتوب را به بنده ارائه داد و الان صاحبان پاکات موجودند و از سایر نفوس که به قدر دویست تومان پول به اسم اداره گرفته و هنوز هم ادا نکرده و تمام این وجوهات به خرج تعیشات و مشروبات مشار الیه صرف گشته و در نتیجه باعث تنزل مقام و سبب احضار به تبریز گردیده از قرار معلوم نظر به امتحان اخیرش معلوم می‏شود که چند سال قبل پستخانه‏ی مراغه که به سرقت رفته کار همین شخص بوده باشد که چندین اشخاص بی گناه را از پا در آوردند هکذا میرزا محمد ساعت ساز بنابی که مرد وقبلا اسمی برده شده زن بی شعورش یک ظرف پول زرد و سفید که معلوم نشد چند بوده آورد خفیتا به همین میرزا حسین خان و دامادش میرزا مهدی شکوهی به عنوان امانت داد که برای آتیه او و صغارش پس اندازی باشد این‏ها قطع نظر از اینکه پول را تماما خوردند در ظاهر به ضعیفه گفتند که تمام دویست تومان بوده و قبض دادند بعد وصی متوفی مطلع شد در نتیجه وجه معلوم هم سوخت گردید دیناری برصغار و زن متوفی نرسید در حالتی که دامادش به همان پول مدتی تجارت کرد و شخصی که میرزا محمد نام همراهش بود و لیره‏های ظرف را در تبریز خورد کرده موجود است باری سایر خیاناتشان از این یک شمه‏ی که ذکر شد معلوم است احتیاج به شرح نیست که عصبانی کردند و از جمله حرف‏های بهائی‏ها این است که بها مفت خوری را جمع کرده و غدغن نموده است باید همه کار کرده بخورند چنانکه می‏گوید (ابغض الناس عند الله من یقعد و یطلب) و بدین سبب دائم از سادات و علماء و دراویش

اسلام تنقید کرده ایشان را مفت خور می‏گویند ولی غافل از خودشان که عده به طریق کلاشی و دزدی پول مردم را می‏خورند عده دیگرنیز طبیب من درآوردی شده بدین رسم پول مردم را می‏خورند علاوه از اینکه به واسطه‏ی تبلیغات خرافات ارواح نفوس را مخمود و افسرده می‏نمایند ابدان‏شان را نیز مریض و ناخوش ساخته به دیار اخری می‏فرستند نظر به اینکه این مسئله به جامعه خیلی ضرر دارد و مخالف قانون حالیه است که کسی بدون دیپلوم و اجازه رسمی از وزارت داخله بیاید مشغول به طبابت باشد مجبورم که از چند نفر اسم ببرم بلکه از طرف وزارت جلوگیری سخت بشود میرزا محمد نامی است که در خود مراغه که از نوشتن اسم خود عاجز است طبابت می‏کند اخیرا از طرف ولاة امور جلوگیری شد و التزام پا به مهر گرفته شد که اگر هرگاه اقدام بدین عمل نماید باید پانصد تومان به وزارت بدهد با وجود این در سرسر طبابت نمود سال گذشته دو نفر را از حیات محروم کرده از طرف حکومت توقیف شد پس از چندی حبس مقداری وجه نقد داده خلاصی یافت و الان نیز پنهانی مشغول است ایضا در شیشوان میرزا کریم و میرزا حاجی آقا نامان که هیچ یک سواد کافی هم ندارند و یکی مغزش معیوب و دیگری به مرض سودا مبتلا که دائم سر و صورتش زخمدار است طبابت می‏نمایند با آن‏ها حشر ندارم نمی‏دانم آن‏ها نیز آدم کشته‏اند یا نه دیگری در بناب است میرزا غلامحسین نام که دواخانه موسوم به صحت باز کرده طبابت می‏نمایند ولی ابدا در علم طب سابقه ندارد دیگری در میاندوآب میرزا مختار نام خود و مادرش علاوه از حکیمی جراحی را نیز اشغال کرده‏اند یکی در ممقان به اسم آقا عزیز که ایشان نیز به جزئی سواد و بدون سابقه به

طبابت مشغول است میرزا حیدر علی اسکوئی در تبریز قطع نظر از اینکه چند شغل را داراست که هیچ یک از روی شعور نیست از جمله صابون سازی می‏کند که از تعفنش دماغ گندیده می‏شود و پنبه‏کاری می‏کند در مقابل پانصد تومان خرج و پنبه دانه صد تومان وصول نتواند عکاسی می‏کند به چه شکل تبلیغ می‏کند آن هم ناقص ضمنا حکیمی هم می‏کند چنانچه چندین دفعه به خود بنده طبابت کرده که مدتی ناخوش شده‏ام آقا سید اسد الله قمی را دوا داد که بیچاره دو ماه تمام ناخوش شده بالاخره به مرض سکته مبتلا گردید که به همان مرض وفات نمود سید محمد نامی است در سیستان طبابت و آبله‏کوبی می‏نماید میرزا محمد قلی بود در زنجان که اخیرا وفات کرد طبابت می‏نمود ولی پسرش میرزا عبدالله گویا دوا فروشی می‏کند در همدان که لاتعد و لآتحصی هر یکی که اسم یک دوا را یاد گرفتند مشغول طبابت می‏شوند باری از نفوس که اسم برده شد معذرت می‏خواهم که دلگیر نشوند به جهت اینکه عملشان هم مخالف قانون دولت است و هم مباین اساس مذهبشان می‏باشد زیرا می‏نویسند که در هر کار باید استاد ماهر آن گردند و انگشت نما نشوند و بدون اجازه رسمی دولت متبوعه به شغلی و عملی اقدام نکنند با وجود این جای مذمت نیست زیرا این‏ها تأسی به مولای خودشان کرده‏اند چون بها و عباس افندی نیز طبابت می‏نمودند و چنانچه آقای نیکو شرحی در فلسفه‏ی نیکو راجع به طبابت بها مرقوم فرموده‏اند عباس افندی را نیز معجزه‏های عدیده در همین طبابتش ثابت می‏نماید باری اسامی فوق که ذکر شد هیچ یک دارای اجازه نامه نبوده و نیستند و از بعضی التزام گرفته شده در سرسر مشغولند ولی بعضی با حفظ الصحه محلی ساخت سازی دارند که سالی مقرری

از خربوزه و پول و غیره از اطراف می‏فرستند و در ضمن باز مشغول کار و کسب خود می‏شوند خدا برکت بدهد خوب کسی است که هم ارواح را معالجه می‏کنند و هم ابدان را طبابت و به فرمایش حضرت رسول عاملند که العلم علمان علم الابدان و علم الادیان باری قسمتی نیز به نام تبلیغ دو هزار مرتبه از مفت خورهای اسلامی بدتر است زندگانی دارند که به واسطه‏ی همین شغل صاحب آلاف و الوف شده و دارای اتومبیل‏های مخصوص شده‏اند باز یاد دارم که چندین سال پیش پس از مراجعت از تهران بنده عازم کردستان بودم که میرزا ابراهیم خان منیر دیوان به عنوان تبلیغ به مراغه وارد و او نیز عازم کردستان بود بنده هم به معیت ایشان حرکت کردیم شخصی خدمتکار داشتم که هم خدمت او را می‏نمود و هم خدمت بنده را تا ساوجبلاغ صفاتی مذموم از این شخص مشهود شد که فی الحقیقه‏ی شخص منصف را کافی است که از این قبیل نفوس متنفر کردند قطع نظر از اینکه مفت خوری را با وجود اینکه ماهی سی تومان نیز حقوق تبلیغ می‏گرفت به خود پیشه کرده بود که در این مدت مسافرت دیناری خرج نکرد و همه را بنده متکفل بودم و همان خدمتکار مزبور حاضر است این شخص از انسانیت نیز بی‏بهره بود به هر جا که وارد می‏شد به چه ترتیب وسواس می‏نمود و دیوار صاف مردم را به واسطه میخ پشه بندش سوراخ سوراخ می‏کرد و یک اطاق را تنها برای خود می‏گرفت و رختخوابی بایستی میزبان بیاورد اولا تازه باشد و کسی در آن رختخواب نخوابیده باشد و چه موقع غذا نیز اگر باز آسمان من و سلوی برای این شخص بزرگوار نازل بنماید باز ایرادی به طبخ مأکوله می‏نمود مختصر هر کسی که

می‏نشیند منیر می‏آید بیچاره دیگر مبهوت می‏نماید که خدایا چطور نواقص این مرد را تهیه کنم علاوه به هر نقطه که می‏رسید نظر به استعداد میزبان سفارشی می‏داد مثلا می‏گفت که دومن روغن زرد از شیر گوسفند در پائیز درست شده باشد برای من به تبریز بفرست به دیگری سفارش پنیر می‏داد به آن یکی شیره انگور به یکی شهد و انگبین اگر زراع بود گندم و نخود و بلغور اگر نساج بود کرباس و یا شال خلخال و اگر چوب دار بود گوسفند و گاو ماده الغرض به هر کسی سفارشی می‏داد که مجانا تهیه کرده به تبریز خانه منیر دیوان بفرستند حتی سالی چند ماه به خلخال می‏رود و موقع برگشتن است صدر العلما را برداشته می‏آورد و مخارج گزافی تحمیل می‏نماید باری در ساوجبلاغ رئیس پست با یک نفر دیگر تازه بهائی شده بود خانه‏ی ایشان منزل کردیم در ضمن بعضی از رؤساء به دید آمدند شاهزاده مخاطب السلطنه رئیس تلگراف ما را دعوت به منزل خویش نمود برای شام وقت غروب که به منزل ایشان وارد شدیم میرزا ابراهیم خان در روی صندل جالس شد پس از چند دقیقه سلطان زاده رئیس مالیه آنجا با چند نفر از صاحب منصبان نظامی وارد شدند از جمله باقرخان نایب دوم قزوینی نیز حضور داشت که در این حین سلطان زاده مزبور که شخصی کامل و فاضلی بود شروع به صحبت کرده عنوان نمود که ما می‏دانیم به ادله‏ی عقلی و حسی یک خالقی داریم و از آنجائیکه هیچ مخلوق خالق خودش را نمی‏تواند بشناسد لازم است واسطه‏ی فیضی میان خدا و خلق باشد او هم پیغمبر نامیده می‏شود و باید در هر روزی از ادوار شخصی من عند الله مبعوث شود که دارای پیام ملکوتی و کلام لاهوتی باشد چنانکه حضرات انبیاء تا حضرت ختمی مرتبت مبعوث شده و برای خود منفعتی

نجسته نوع بشر را به تهذیب اخلاق چنانچه می‏فرماید (انی بعثت لاثمم مکارم الاخلاق) سوق فرموده‏اند در خلال این احوال ما را بشارت به ظهور مهدی موعودی که آمده و خلق را هدایت به راه مستقیم انسانیت خواهد فرمود داده‏اند این جماعت بهائی‏ها نیز مدعی بر اینند که شخصی موعود آمده حال برای ما لازم است قطع نظر از اینکه دلیل و برهان اقامه کنیم نمونه از احکام بهائیت را با نمونه از اسلامیت بسنجیم اگر فلسفه این‏ها از اسلام خوب‏تر شد آن وقت می‏دانیم که این‏ها راست می‏گویند راجع به عمل سرقت در اسلام حکم این است که اگر کسی سرقت نمود به حکم آیه کریمه السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما باید دستش بریده شود در بهائیت چه حکمی در این خصوص وارد است منیر دیوان بنای مقدمه چیدن گذاشت در حالتی که فقط به تنهائی روی صندلی نشسته باقی در زمین نشسته‏اند و در حالت طمأنینه و تکبر شروع به نطق و بیان کرد در این بین باقرخان مزبور بنای تغیر گذاشته گفت نمی‏دانم این بهائی‏ها چرا اینقدر یاوه‏سرائی می‏کنند هفت هشت جلسه در قزوین در رشت و بلاد اخری با این‏ها روبرو افتاده‏ام ندیده‏ام پرسش سائلی را یک جواب مختصر و مفیدی داده و قانع نمایند فقط به حاشیه و عرفان بافی رفته‏اند مرد که… از تو سوال می‏کنند که حکم سرقت در بهائیت چیست لازم نیست این همه ترهات بگوئی منیر دید که فارسی غلط دارد گفت حکم سرقت در بهائیت دفعه اول حبس و دوم تبعید در سوم داغ به پیشانی که علامت است می‏زنند که همه جا بشناسند – سلطان زاده فرمود بسیار خوب حال فلسفه این‏ها با هم تطبیق نمائیم به بینیم کدامش قابل الاجرا و قلیل المضرة است انسان همیشه که دزد نیست یک وقتی دارد حالت شبابی و یا احتیاج وادار

می‏کند که یکی به دزدی برود اگر بحکم اسلام دست او بریده شود پس از آنکه دید مجازات دزدی بد است توبه کرده در جائی مشغول کسب شده و به دستش بهانه‏ی درست می‏کند که در فلان وقت گلوله خورده و یا زخمی در آورده که اطباء امر ببریدن کرده‏اند و در میان ناس می‏تواند پاره نانی پیدا کرده بخورد ولی وقتی که داغ به پیشانی زدند همه جا این شخص معروف به دزدی خواهد شد و کسی نیز راهش نخواهد داد در این صورت مجبور است که تمام عمر را به دزدی به گذراند و علاوه از هر شهر و دهکده که یکی دو نفر با داغ پیشانی تبعید شدند به یک جا جمع گشته کرو پی تشکیل خواهند داد که همیشه اسباب زحمت مردم را فراهم آوردند پس ثابت شد که فلسفه حکم اسلام بهتر از این است که شما می‏گوئید

مقصود خیلی صحبت به میان آمد آن وقت باقر خان تشری زد گفت مردکه برو پی کارت این مفت خوری را ول کن یک مفت خور کم داشتم که شما هم به اسم مبلغ از این طرق پیدا شدید کاری که در این مدت هشتاد ساله به غیر از ریختن خون جمعی نفوس بدبخت بدین اسم بی مسمی و به غیر از مفت خوری در مجالس و پلو خوردن در محافل و خلق را از کار و بارش معطل کردن و دروغکی احکام نازل نموده و منی و شهوت را با بول و غایط پاک گفتن و غسل جنابت را که در حقیقت راجع به طهارت است منسوخ نمودن و جمعی از مردم را بدبخت کردن و لا ابالی ساختن کدام کاری را در عالم صورت داده‏اید که به درد ملت بخورد و به آسایش نوع بشر راجع باشد و اگر اینجا خانه‏ی دوست عزیز من نبود هر آینه می‏دانستم به تو چه می‏کردم

باری در نتیجه‏ی همان مجلس چند نفر که رئیس پست و غیره بودند

سرد شده و هنوز نیز به نظر لاقیدی به بهائیت می‏نگرند و منیر دیگر صبح حرکت کرد و نتوانست اقامت نماید مخذول و منکوب شد نظر در مفت خوری بود که بهائی‏ها پیش مردم خودشان را تقدیس کرده و از سید و ملا و درویش تنقید می‏کنند در حالتی که خود بدتر از آن‏ها می‏باشد

از معاملاتشان مطالب بسیار است که در جراید بادکوبه قبلا شرح داده‏اند که چقدر نفوس از این‏ها ورشکست شده هزارها تومان پول مردم را خورده‏اند راجع به عصمت داخلیشان نیز حکایات زیادی دارم ولی خوش ندارم که وقت خود را ضایع کنم همین یک اشاره که مجبور به گفتن او هستم می‏دهم و آن این است که در سیاحتنامه‏ی دکتر ژاک که در حقیقت رمانی است خیلی شیرین و راجع به بهائیت نیز مطالب موجود است از تألیفات حضرت آقای آیتی است هر که طالب باشد می‏تواند از خود مؤلف بطلبد راجع به بهائیان بادکوبه نسبتی داده شده که شب میزبان آمده پیش مهمان که بد بگذرد کسی بدین کلمه منکر شد که همچو چیزی نمی‏شود بنده اظهار کردم چرا این از دوشق خالی نیست یا بی‏عصمت بوده و یا محبت وادار کرده که در عالم خویش خدمتی کرده باشد شخصی حاضر بود گفت استعباد ندارد یک نفر زنی که برادرش در مراغه مبلغ است خودش می‏گفت که جوانی را چند سال پیش برادرم تبلیغ کرد این جوان که شب در بیرونی خوابیده بود سه دفعه رفتم پشت در که در را باز کرده به پیشش بروم باز ترسیدم که مبادا صدا کند برادرم از قضیه مطلع شود و الان آن جوان در قزوین است از تصریح اسم معذورم و در این مسئله عقیده ذیل را دارند (در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد – طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد) پس از شنیدن این حرف یقین قطع کردم که

مسئله دکتر ژاک درست بود و مبنی بر غرض نیست