اکنون خوب در این نامه باریک بین شوید:
12 بهمن 1332 مساوی است با 1 فوریه 1954
دوست عزیز آقای صبحی
نامه شما مورخه 20 / 2 / 32 رسید
کنارهگیری میرزا شوقی و رفتنش به خارج: – به حسب شهرت شایع و تواتر غالب ما بین اوساط و محافل بهائی – ثابت و ناقض بزعم عبدالبها – در حیفا و عکا. شوقی دبیر عبدالبها بود و رسیدگی به مکاتبات و مراسلات به زبان انگلیسی میکرد. از مراسلات وارده و آنچه را که مصلحت میدید به عرض عبدالبها میرسانید و بقیه را یعنی مراسلات غیر مرغوبه را از عین عبدالبها پنهان و مخفی میگذاشت. همه متفق علیه هستند که پس از متارکه و نهایت جنگ اول جهانی شوقی یک مرتبه مغضوب علیه گردید و از چشم و حسن توجه مرکز میثاق مزعوم (عبدالبها) افتاد. سبب این نکبت و نقمت و سرنگونی در طی پنهان ماند تا که یک بانوی آمریکائی به نام (روث وایت) عضو منفرد سازمان روحانی بهائی امریک و کانادا در کتاب خویش مسمی (مذهب بهائی و دشمن او سازمان بهائی(. پرده و نقاب از این سر مکنون برداشت و حقیقت اوضاع را به انظار عام گذاشت. این بانو با شوهرش پس از جنگ اول جهانی به عبدالبها یک چک ناطق به مبلغ هنگفت به وسیله شرکت (کوکس) فرستاد. وصول پرداخت نمودن این مبلغ از جانب عبدالبها نرسید. پس از مدتی بانو با همسرش به حیفا آمدند و مدتی مهمان عبدالبها بودند. در خلال اقامتشان عبدالبها از این مبلغ حرفی نزد. بانو مجبور گشت در اواخر اقامتش از این مسئله از عبدالبها استفساری کند. عبدالبها بیاطلاعی
اظهار فرمود و چون به حسب سوابق به لد نیات امور آگاه و آشنا بود داماد خود میرزا محسن مرفوع (در آنجا این واژه را بجای مرحوم بکار میبرند) را به رسیدگی به این امر مأمور فرمود. مرفوع پس از تحقیقات ظاهری به زعم خویش گفت: این چک نرسیده. با نهایت تعجب و حیرت بانو بامر یک بازگشت و تکلیف این مسئله را به مرکز شرکت (کوکس) در لندن حواله نمود و شرکت هم مسئله را از شعبهی خود در حیفا پرسید. یک دفعه دیدند که چک سالما رسیده و شوقی ولی امر مزعوم (پاینام شوقی است) آینده امضای عبدالبها را تقلید و تزویر نموده و به این وسیله پول هنگفت را گرفته و تصرف نموده. بانو در کتاب خویش این چک را به انضمام امضای مزور و مقلد عبدالبها چاپ و گراور کرده. پس از این اختلاس و ارتکاب شوقی نامزد مقام ولی امر بسر قدم زد و مغضوبا علیه و منکوبا از حیفا گریخت. این کتاب را بوسیله میرزا سهراب میتوانید تدارک بنمائید.
فضاحتهای این قبیل فراوان است و سائقهی این همه حب جاه و مال است.
پس از مرگ بهائیه خانم ملقب به ورقهی علیا (خواهر عبدالبها) آل عبدالبها در تلاش و اضطراب بودند که مبادا برادران وی میرزا محمدعلی و میرزا بدیع الله از میراث بهائیه خانم چیزی بگیرند. ننفیذا للغایه و مآرب خویش داماد عبدالبها میرزا جلال مرفوع با توطئه حفید (نوه) عبدالبها میرزا روحی افنان دادخواستی مبنی بر تقاضای گواهی حصر وراثت از بهائیه خانم به دادگاه مدنی انگلیس حیفا تسلیم داشته حاکی از اینکه
بهائیه خانم جز دخترهای عبدالبهاء وارثی ندارد و حین الفوت (کاه مرگ) ورثه به آنها منحصر بوده و برادران بهائیه خانم را که حی یرزق (زنده و روزی خوار) بودند بالمره انکار کردند. این دادخواست را مذکورین تحت قسم و سوگند تأیید نمودند. دبیر دادگاه یک مسلم حلال زاده این تزویر نوین را بسمع میرزا بدیع الله رسانید. وی به محکمهی شرعیه در عکا مراجعه کرده و به حسب شرع شریف منیف اسلامی از آن محکمه گواهی نامه حصر وراثت بهائیه خانم را صادر گردید و بوسیله این مدارک در دادگاه انگلیسی حیفا بر علیه حضرات دعوی تزویر و شهادت دروغ و سوگند کذب اقامه نمود. در روز جلسه برای رسیدگی دعوی، میرزا بدیع الله حاضر بود. آقای (واین شل) وکیل مدافع حضرات، وی را شناخت و او را بام عین حی یرزق دید و از خجالت و شرمندگی بیان معذرت طلبید و به حضرات تشر داد و سخت گفت و حضرات را از اطاق دادگاه مرخص نمود و به رئیس دادگاه خطاب کرد و تقاضای گواهی حصر وراثت حضرات را پس گرفت و اعتراف به خبطش کرد و ترضیه داد بدون تعلیق.
دعوای میرزا بدیع الله طمعا للمال و حرصا للجاه نبود مقصودش روشن کردن حقیقت حال و افشا نمودن توطئهها و مواضعههای آل عبدالبها بود چنانکه میرزا بدیع الله قبل از مرگش با ورثهی میرزا محمد علی حصهی موروثه را از بهائیه خانم در مزرعه جنینه در عکا به زین العابدین منشادی نقل و انتقال داد.
وصیتنامه مزعوم عبدالبها: مصادر مطلعهی بهائی در حیفا و عکا
به این معتقد و قائلند که این وصیتنامه جعلی و مزور است و میگویند که ضیا خانم مرفوعه دختر عبدالبها در تقلید کردن خط پدرش بسیار زرنگ و ماهر بوده و در این توطئه و مواضعه دخالتی بزرگ داشت. این وصیتنامه به حسب قانون و نظام معمولی حکومت فلسطین آن زمان در محکمهی شرعیه و یا دادگاه مدنی اثبات نگردید لذا قیمت قانونی نداشته و ندارد و به قول بعضی بهائیان وصیتنامه به حسب نصوص اوامر بهاء الله هر سال لازم است تجدید گردد. (بها دستور داده که هر بهائی باید خواستنامهی خود را هر سال از نو بنویسد و تازه کند) لذا از لحاظ شریعت فاقد اهلیات و اوصاف است و باز هم به قول بعضی بهائیان این وصیتنامه عبارت است از یک رساله سب و شتم و طعن بر علیه آل بها که به تصرفات غیر مرضیه عبدالبها معارض و مخالف بودند.
بقول میرزا بدیع الله که اینجانب از او مرارا و کرارا شنیده عبدالبها در اواخر زندگانیش از خلاف و تشنج واقع بین خود و برادرانش اظهار ندامت و پشیمانی میکرد و سعی و کوششش این بود که این خلاف و شر زائل و مرتفع گردد. ولی مرگ فجائی عبدالبها این نقشه را ناتمام گذاشت. میرزا بدیع الله قائل بود که مرگ برادرش با اجل موعود و موت طبیعی نبود و مرگش با این نقشه علاقه داشت. لذا متأسفانه و پشیمانه دائما میگفت که در حین مرگ عبدالبها عمل فتح میت و فحص طبی (بازرسی پزشکی) از اطبای حکومی نطلبیدند. این نظریهی میرزا بدیع الله مستند به آثار تسمم (زهر دادن) بود که در حین موت در بدن عبدالبها دیده بود. خلاصه به قول
بهائیان آل عبدالبها با همکاری دسته جمعی و تصنع وصیت نامه مبادرت نمودند و بت تازه در شخص شوقی تراشیدند که در او روح معلوم و معبود متقمص است.
در این توطئه زن عبدالبها ملقبه به لیدی منیره به حساب نشان یک دولت بیگانه تقدیرا للخدمات ناپسندیده عبدالبها و به حسب وصف خود پدر عبدالبها ید طولی داشت با وجود این کنهی ادرنه (پاینامی بود که بها به او داده بود) که مخلفات نقدی عبدالبها را قبل از استعلام ریاست از جانب شوقی بین دخترهایش و برادرش تقسیم و توزیع کرده و حساب این کار را به شوقی نداده بود. از لطف و عنایت شوقی محروم و از حظیره مطرود گردید و به اطاق عباسقلی مرفوع نزدیک مقام عبدالبهاء نفی و تبعید شد و در آن محل سالها تک و تنها مخذول و منکوب و مطرود و مریض از مرض دولاب (بیماری قند) با پرستار و بیپرستار معیشت کرد تا که مرد و رفت.
بانوی امریکائی مذکور در بند اول این نامه در کتاب مذکورش راجع به وصیتنامه ایرادی بزرگ گرفته. عکس فوتوغرافی وصیتنامه را با الواح خط اصلی عبدالبها به یک متخصص خط و املاء در لندن فرستاده و در صحت و وثوق وصیت نامه رأی اهل خبره را طلبیده. متخصص پس از تدقیقات موشکافانه وتتبعات دقیقه با دلائل و مدارک بر جعلیت وصیت نامه رأی داده رأی وی با عکس وصیت نامه در کتاب بانو مندرج است.
هم میرزا محمد علی در وصیت نامه و مذاکرات خود و هم میرزا بدیع الله در مذاکرات خود طعون و اتهامات وارده را در وصیتنامه با دلیل
قاطع و برهان ساطع رد و جرح و تکذیب نمودهاند وصیت نامه میرزا محمد علی گراور شده است میتوانید نسخهای از او از آقای محمد امین بگیرید.
عکسی را که در عدسیه برداشته شده داشتم ولی متأسفانه این عکس اثنای غارت اموال اینجانب از طرف کلیمیان از دست رفت.
سلام و تحیات و اشواق…
من میخواستم این نامه را واریز و گسترده کنم تا برای همه روشن
شود ولی چون میدانم با اندک باریک بینی و ژرف نگری هر کس بسیاری چیزها از آن دریافت میکند از گسترش آن چشم پوشیدم.