شوقی در حیفا چنانکه خواهید دانست به بستگان خود نمیپردازد و سری به آنها نمیزند و سراغی از آنها نمیگیرد. از خویهای ناپسند او یکی این است همین که میشنود کسی را گرفتاری پیش آمده و رنجی و رنجوری به او رسیده شادمان میشود و مانند کودکان نارسیده در اندوه دیگران شادی مینماید و هر گاه که هوس نامه نگاری میکند به جای آنکه سخنی دلپذیر بگوید و یا پیروان را به راستی و درستی بخواند سر تا سر نامه و دفتر را به دشنام و ناسزاگوئی به گذشتگان پر میکند. چندی پیش نامهای از او به دستم رسید که پیروانش در تهران به چاپ رسانده و در میان خود پخش کرده بودند و آن را «لوح قرن» نامیده آن دفتر دارای 71 برگ و 142 رویه بود و آوایش به مردم خاور بود در آن نامه همه بزرگان در گذشتهی این کشور را ناسزا گفته. در رویهی 29 میرزا حسین خان فرمانفرمای فارس را «حسین شقی» در رویه 31 سعید العلماء بار فروشی را «اشقی الاشقیا» در رویهی 40 سید محمد اصفهانی را که به دست بهائیان در عکا کشته شد «سید لئیم اصفهانی» در رویهی 45 شیخ عبدالحسین تهرانی را «شیح خبیث» و میرزا یحیی را «یحیی بیحیا و وسواس خناس» در رویهی 81 سلطان
عبدالحمید پادشاه عثمانی را «عبدالحمید پلید» در رویهی 130 میرزا تقی خان امیر کبیر را «تقی سفاک بیباک» و… میگوید: «در حمام فین به اسفل السافلین راجع شد«