جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

میرزا احمد سهراب فرقه ای جدید ساخت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

این دانشمند از مردم اصفهان است در روزگار جوانی از شهر خود بیرون آمد و چندی در عکا و حیفا بود در روزهائی که عبدالبها به امریکا رفت از نزدیکان او و از کسانی بود که سخنانش را به زبان انگلیسی ترجمانی می‏کرد و چون عبدالبها به حیفا بازگشت و جنگ نخستین جهانی در گرفت در حیفا به فرمان او سرگرم نوشتن نامه‏ها و سخنان او شد و به خط خود دفترهائی از گفتارها و نامه‏های عبدالبها آراسته کرد که من آنها را در حیفا دیدم و چون آتش جنگ فرونشست به فرمان عبدالبها بار دیگر به آمریکا رفت و در آنجا بکار پرداخت و پیوسته خشنودی استاد و خداوندگار خود را فراهم می‏کرد و جز گسترش دستورهائی که مردم را به مهربانی و خوشی و آسایش و آشتی برساند کامه‏ای نداشت و همچنان در امریکا می‏بود تا عبدالبهاء درگذشت. در روزهای نخست که شوقی از انگلستان به حیفا بازگشت و چنانکه گفتیم جای عبدالبها را گرفت میرزا احمد سهراب خاموش بود و می‏خواست که با او همکاری کند ولی چون دید که شوقی مرد میدان مردم

دوستی و مهرورزی نیست و جز خودخواهی و خوش گذرانی و دادن دستورهای بیجا و گذراندن ماه‏ها در اروپا کاری ازش ساخته نیست و پیروانش نیز چون خودش، پا از جاده‏ی راستی و درستی بیرون نهادند بی‏آنکه لب به ناسزا گشاید و مانند شوقی بهر کسی که برسد دشنام گوید خاموشی را شکست. و چون پیروان شوقی در امریکا با او به ستیز پرداختند بی‏آنکه در برابر آنها رج آرائی کند و دشمنی آغازد کاروان خاور و باختر را به راه انداخت و گروهی فراهم ساخت و با بهمنشی یکی از بانوان امریکا که در راستی و درستی و پرهیزکاری بیمانند بود گام در راه نهاد و به پرورش مردمان دست یازید. آنچه از کلک گهربارش تراوش کرده و دفتر و نامه‏هائی که نگاشته و نوشته مایه‏ی شگفتی است که چگونه در اندک روزگاری این اندازه دفتر و نامه و نوشته و نگاشته از خود به جا گذاشته که هر کدام در خور گفتگو و ستایش است از همگی آنها دفتری است بنام (Bibe of mankind) پاکنوشت آدمیان که بیش از هفتصد رویه است و در آن از روش نه آئین بزرگ چون زرتشتی و بودائی و مسلمانی و بهائی و دیگران سخن‏ها گفته و درها سفته. و دیگر بنام (Broken Silence) خموش شکسته درباره‏ی داستان کشمکش روز برای آزادی آئین‏ها. این دفتر ششصد رویه است و دیگر «عبدالبهاء در مصر» که دارای سیصد و نود رویه است و کتاب «سرود کاروان» که چهارصد و ده رویه است و همچنین نوشته‏های بسیاری که هر کدام فزون از صد برگ است و همه درخور گفتگوی جداگانه است. این مردم سال گذشته به فلسطین رهسپار شد و چند روزی در حیفا و عکا بود، پیروان

شوقی با او آمیزش نکردند و رفت و آمد او را با دیگران از زیر چشم می‏نگریستند و با ژرف نگری او را می‏پائیدند بویژه که در نهاریا با خویشاوندان غصن اکبر به مهربانی و دوستی دیدار نمود و دشمنی دیرینه را از بین برد. اکنون گروه کاروان خاور و باختر در امریکا از روی گروش و خوشی سرگرم کار خویش و خواندن مردم به کیش می‏باشند و سازمانها دارند که باید در جای خود از آن گفتگو کنیم.

بد نیست بدانید که در سال 1328 شش سال پیش یکی از خویشاوندان میرزا احمد سهراب که از کارمندان ارتش و نامش سرتیب هدایت الله سهراب است بخشی از دفتر (Bibe of mankind) را (آنجا که درباره‏ی کنفسیوس و دستورهای او می‏گوید) از زبان انگلیسی به فارسی ترجمانی کرد بی‏آنکه نامی از فراهم‏گر کتاب ببرد و در پشت جلد و دیباچه نوشت این دفتر به دستوری وزارت فرهنگ و ستاد ارتش چاپ و پخش شد.