استعمار پیر انگلیس از دیر زمان برای تفرقه و ایجاد مسلکهای ساختگی در خاورمیانه به ویژه هندوستان و سپس ایران تلاش میکرد و در این راستا، کمک شایانی به شکلگیری و ادامه حیات سیاسی – اجتماعی بهائیان نموده است.
موضعگیری انگلستان در ایران همچون نفوذش در هندوستان مصیبتهای زیادی را به بار آورده است. از بین بردن صفوف متّحد و یک پارچه امّت اسلامی، روشن کردن شعلههای آتش تفرقه و نفاق در میان مسلمانان، کمک به حرکتهای مخرّب علیه تعالیم اسلامی که از جمله آن، تشویق، همکاری و همراهی رهبران بهائیت در رسیدن به هدفشان را میتوان ذکر کرد.
آنان به کمک دولت روس، در نجات میرزا حسینعلی بهاء از اعدام، کمک شایانی کردند، چنان که خود میرزا حسینعلی بهاء میگوید:
»… در حالی از کشور خارج شدیم که با سوارههایی از سوی دولت ایران و دولت روس همراه بود، تا این که با عزّت و احترام وارد کشور عراق شدیم«. (1).
ارتباط انگلستان با عبدالبهاء عباس، آن قدر قوی و برنامه ریزی شده بود که شکّی در جاسوسی عباس برای انگلستان باقی نمیماند. او بود که میکوشید بخشی از سرزمین اسلامی را تسلیم یهودیان کند. سخنرانی متعدد عبدالبهاء در دانشگاهها و محافل مذهبی در لندن، نشانههای دیگری بر انگلیسی بودن اوست.
وی به طور شگفتانگیز از محبت انگلستان و مردم آن و نیز برتری آرای غربیان بر شریقیان نزد خارجیها سخن گفته است.
و در برابر، انگلیسیها هم با اعلان وفاداری به عبدالبهاء گفتهاند که لندن مرکز خوبی برای انتشار عقاید شما خواهد بود. (2).
چنان که پیش از این، اشاره کردیم با انشعاباتی که در مسلک بابیت به وجود آمد، عبدالبهاء به همراه خانواده و یارانش به بغداد، سپس به قبرس و سرانجام به فلسطین رفت. هنگامی که در فلسطین بود، انگلیسیها رسماً به حمایت از بهائیان برخاستند. در آن وقت، با اشغال فلسطین از سوی ارتش انگلیس، گزارشی به لرد بالفور»وزیر امور خارجه وقت» در مورد عبدالبهاء و طرفداران وی، داده شد. وی، بلافاصله تلگرافی به جنرال النبی فرمانده سپاه انگلیس در منطقه فلسطین، مخابره کرد. و در آن خواسته شد که از عبدالبهاء و خانواده و دوستان وی محافظت به عمل آید. (3).
عبدالبهاء هم به ارایه خدمات و اعلان حمایت پرداخت. لذا، خدماتی را در جهت فراهم کردن آذوقه سربازان انگلیسی در منطقه فلسطین ارایه داد و در بیرون راندن عثمانیها از خاک فلسطین کمک قابل توجّهی کرده بود.
مهم ترین اقدامی که در این ایّام از سوی دولت انگلیس صورت گرفت، دادن لقب «سر» (SIR(و نشان «به اصطلاح مدال قهرمانی» «نایت هود» (HOOD KNIGHT) از طرف دولت انگلستان به عبدالبهاء بود. (4).
اینک که عبدالبهاء این نشان و لقب را بعد از پایان جنگ جهانی اول دریافت کرده بود، در تأیید دولت انگلیس لوحی صادر نمود ودر آن امپراطور انگلیس را چنین دعا کرد:
»پروردگارا! امپراطور بزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفیقات رحمانی خود مؤید بدار و سایه بلند پایه آن کشور را بر این منطقه بیارای، و حفظ و حمایت خویش را مستدام بدار، تو نیرومند و عالی و عزیز و حکیم میباشی«. (5).
این حمایتها همچنان ادامه داشت تا این که پس از مرگ میرزا حسینعلی، زمینه دیگری به وجود آمد که سازمانی که در وزارت خارجه انگلیس به کار مذاهب خاورمیانه و اروپا میپرداخت از آن بهره وری بیشتر کرده و جانشین بهاء را از خود وی بیشتر مورد حمایت قرار داد. و در برابر آن، عبدالبهاء عباس افندی در ضمن سخنرانی در منزل میس کراپربه سال 1911 ضمن ستایش از دولت انگلیس چنین گفت:
»خوش آمدید، خوش آمدید، اهالی ایران بسیار مسرورند از این که من آمدم اینجا و الفت بین ایران و انگلیس است. ارتباط تام حاصل میشود ونتیجه به درجهای میرسد که به زودی افراد ایران جان خود را برای انگلیس فدا میکنند، و همین طور انگلیس خود را برای ایران فدا مینماید، از اصل ملت ایران و انگلیس یکی بودند… این ملت انگلیس و ایران هر دو برادرند، لهذا در زبان انگلیسی، بسیار الفاظ ایرانی است«. (6).
1) ر.ک: حقیقةالبابیة والبهائیة، محسن عبدالحمید، ص 194؛ به نقل از؛ نبذة من اشراقات بهاءالله، ص 156.
2) همان، ص 194 – 196.
3) این متن تلگرام را شوقی افندی، در قرن بدیع: 3/297 پذیرفته است.
4) ر.ک: قرن بدیع، 1/399؛ نامهای از سن پالو، ص 17 – 3؛ خاطرات صبحی، ص 94.
5) متن عربی دعا چنین است: «اللهم ایّد الامپراطور و الاعظم جورج الخامس [مل] انکلترا بتوفیقات الرحمانیة و ادم ظلّها الظّلیل علی هذه الاقلیم الجلیل بعون و صون و حمایت، انّ انت المقتدر المتعالی العزیز الحکیم«.نامهای از سن پالو، ص 18.
6) ر.ک: سخنرانیهای عبدالبهاء، جلد اول.