پیش از آن که دخالت مستقیم و غیر مستقیم استعمارگران در اختراع یا تأیید و ترویج مسلک بهائیت را ملاحظه کنیم، شایسته است به یک ویژگی دیرینه استعمار در موضوع «مذهب تراشی» توجه کنیم. یکی از سیاستهایی که دشمنان ادیان الهی، همواره آن را دنبال میکردند، تحریف مذهب حق و اختراع مذهب جدید به جای آن بود. «مذهب تراشی» از دیر زمان رایج بود و همیشه در کنار دعوت حقّ پیامبران – علیهمالسلام – عدّهای داعیه مذهب و مسلک جدید داشتند تا دکّهای باز کرده به منافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و…. دست یابند.
در عصر حاضر، «مذهب تراشی» شکل جدیدی به خود گرفته و همراه با پیشرفت دانش بشری، بعضی از مسلکها و مکاتب نو به وجود آمده، چهره علمی و سیاسی به خود گرفته، و با «ایسم«ها ظهور نمودند. مسلمانان از زمانهای گذشته تا امروز، شاهد پیدایش انحراف فکری و عملی در جریان خلافت، حکمیت و خوارج و به وجود آمدن فرق مختلف مذهبی در قرن دوم و سوم بودهاند. انحراف و برداشتهای نادرست ابن تیمیه در قرن هفتم، و ظهور کامل این انحراف در قرن دوازدهم توسط محمد بن عبدالوهّاب – هم – نمونههای بارز «مذهب تراشی» است که از سوی بیگانگان ترویج و حمایت میشود.
استعمار جدید (New – Colonosm) در قرن اخیر، برای زدودن اصالت مذهب و به انزوا کشیدن «دین«، مسلکهای گوناگون را به وجود آورده، یا از آنها حمایت کرد که از جمله آن بهائیت در ایران، قادیانگری در هندوستان و پاکستان و وهّابیّت در حجاز است. مهمترین هدف استعمار از حمایت و ترویج این مسلکهای ساختگی، ایجاد تشتّت در میان مسلمانان و از هم پاشیدن اساس و بنیان دین است.
حدود یکصد سال پیش که آفتاب در مستعمرات انگلیس غروب نمیکرد، وزارت امور خارجه این کشور برای تداوم حاکمیت خود بر ممالک مستعمره، شعبهای مخصوص ادیان مستعمرات، مستملکات، ممالک نیمه مستعمره و حتی سرزمینهای مجاور آنها دایر کرده و دیپلماتهایی که در سفارتخانههای انگلیس در آفریقا، آسیا و خاورمیانه با عنوان دبیری حضور داشتند، برای این شعبه فعالیت میکردند.
بعضی از مورّخان بر این باورند که ظهور فرقه «بهائیت» برای هدف سیاسی بود که پشت مظاهر دینی مخفی شد. بعضی از رهبران این فرقهها، کشیشانی بودند که استعمار از آنها جهت تفرقه میان مسلمانان و بد جلوه دادن تعالیم انسانی استفاده کرد، چنان که برای همین مقصود از ملاّ احمد قادیانی در هندوستان استفاده کرد. (1).
گرچه تاریخ، اصل شکلگیری فرقه بهائیت و فرقه بابیگری – که پیش در آمد آن است – را به صراحت روشن نکرده که آیا آنها ساخته و پرداخته مستقیم سیاستهای خارجی بودند یا نه؟ ولی به هر صورت که باشد، نتیجه یکی است یعنی ایجاد یک صف بندی در مقابل مسلمانان.
یکی از کسانی که عمیقاً درباره مسلک «بابیت» و «بهائیت» تحقیق کرده و تعالیم و کتابهای آنها را مستقیماً مورد مطالعه قرار داد و نیز از نوشتههای مخالفان نیز بهره برده، میگوید: در نتیجه این کوشش و تحقیق، پرده از جلو چشمانم پاره شد و نقشههای توطئهآمیز و گسترده استعمار بر ضدّ اسلام، کشف شد و به طور یقین بر من آشکار شد که بهائیت یک گروه باطنی مسلکاند که سه نیرو در پشت سر، آنها را مورد حمایت قرار میدهند: استعمار با حیلهها و توطئههایش، رژیم صهیونیسیتی با همه امکانات مخفی و آشکارش، مسیحیان و مؤسسههای تبشیری. (2).
1) ر.ک: الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، دکتر فاطمه محجوب: 7 / 554، دارالغد العربی، قاهره، مصر.
2) محسن عبدالحمید، حقیقة البابیة و البهائیة، ص 4.