جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

وصایت و جانشینی باب

زمان مطالعه: 2 دقیقه

گزارش منابع بابی و بهایی نسبت به جانشینی علی محمد شیرازی «باب» یکسان نیست. میرزاجانی کاشانی (1) بعد از شرح اندوه باب در کشته شدن یارانش به «نوشتجات» میرزا یحیی – که همان ایام به باب رسیده بود – اشاره کرده و نوشته است که باب بعد از خواندن این نامه‌ها مسرور شد و سپس وصیت نامه‌ای برای یحیی فرستاد و در آن «نصّ به وصایت و ولایت فرمود«.

کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران، نیز که در آن سال‌ها در ایران بوده و جزئیات وقایع بابیان را ثبت کرده، میرزا یحیی را جانشین باب دانسته و تأ‌کید کرده است که این جانشینی، بدون سابقه و مقدّمه صورت گرفت و بابی‌ها نیز آن را پذیرفتند. (2).

خواهر میرزا حسینعلی، عزّیّه خانم، نیز که خود از بابی‌ها بود، در کتابی به نام تنبیه النائمین (3) همین نظر را تأ‌یید کرده است. در برابر، نبیل زرندی (4) از یک سیّاح یاد کرده که به دستور باب برای ادای احترام به کشته شدگان قلعه طبرسی، به مازندران و از آنجا به تهران نزد میرزا حسینعلی رفت و هنگام مراجعت،میرزا حسینعلی نامه‌ای به برادرش میرزا یحیی برای باب فرستاد، و او بی‌درنگ پاسخ داد. در این پاسخ، به میرزا یحیی توصیه شده بود که در سایه برادر بزرگ تر قرار گیرد و در آن «کوچک ترین اشاره‌ای به مقام موهومی که میرزا یحیی و اتباعش قایل بودند، وجود نداشت«. عبدالبهاء، فرزند میرزا حسین‌علی، در مقاله شخصی سیّاح (5) از زبان سیاحی موهوم گزارش داده که گزینش یحیی به جانشینی باب، از طراحی‌های میرزا حسینعلی بوده است «که افکار متوجّه شخص غایبی شود و به این وسیله بهاء محفوظ از تعرّض ناس مانَد«.

محیط طباطبایی به استناد گزارش‌های تاریخی و برخی قراین دیگر اظهار کرده که اساساً موضوع «وصایت» برای باب مطرح نبوده و رهبری بابی‌ها بعد از او به شیخ علی ترشیزی معروف به عظیم رسید و همو بود که بابی‌ها را به منظور اجرای نقشه قتل ناصرالدین شاه قاجار به تهران فرا خواند. (6).

در هر حال، بنابر بیشتر منابع، بعد از اعدام باب، عموم بابیه به جانشینی میرزا یحیی – که باب او را «مَن یَعدِلُ اسمه اسمَ الوحید» خطاب کرده بود – معتقد شدند و چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت، میرزا حسینعلی زمام کارها را در دست گرفت.

میرزا حسینعلی در حدود هیجده سال، وصایت «باب» درباره میرزا یحیی را قبول داشته و از اوامر و دستورهای او به صورت ظاهر اطاعت و پیروی می‌نمود. وی، حتی در کتاب «ایقان» که پس از مراجعت از سلیمانیه در بغداد نوشته شده است، در موارد زیادی به اشاره و کنایه از میرزا یحیی تجلیل و تمجید نموده است، ولی کم کم مخالفت خویش با میرزا یحیی را آشکار ساخت و میرزا یحیی هم او را طرد نمود.


1) ر.ک: نقطة الکاف، چاپ ادوارد براون، ص 238، 244.

2) همان، مقدّمه براون، ص 3.

3) ص 3 – 4، 28- 32.

4) تلخیص تاریخ، ص 419- 422.

5) مقاله سیاح، ص 67- 68.

6) گوهر، سال 6، ش 3، ص 178 – 183؛ ش 4، ص 271- 277.