شاهد بر این آقا سید نصرالله باقر اف طهرانی در خرج کردن به راه بهائیت امساک داشت گاهی بهانه کرده میگفت که در وقت ورود عباس افندی کیسههای پول را به مردم نثار خواهیم کرد کذلک قول دیگری که بشارت به مسافرت ترکستان و عشق آباد داده همچنین در یک لوحی صریحا وعدهی مسافرت به هند میدهد این اقوال قول و بشارات زعیم بهائیان است کجا مانده که اتباع گفته باشند پس همگی این بشارات به یک قاز نمیارزد و این بشاراتی که مینویسند فلان ملکه تصدیق کرد و یا فلان پروفسور اذعان نمود و یا فلان رئیس جمهور به دین بهائی مقبل شد اولا حرف است ثانیا اگر اصل هم داشته باشد باز دلیل بر حقیقت بهائیها نمیشود زیرا اروپائیان و امریکائیان نسبت به اهالی ایران آزادند که با هر شخصی بیامیزند و به هر مجلسی وارد کردند و اگر شیطان محض هم به اروپا برود و عنوانی به دست گیرد به جهت شنیدن حرفهای او حاضر میشوند و مجمعی ترتیب میدهند و تعصب مذهبی نیز ندارند که اگر با کسی غیر از مذهب خودشان مجالس و مؤانس گشتند اکراه نمایند وقتی که از شخصی حرف خوبی شنیدند تقدیس میکنند و لو هر که باشد مبلغین بهائی نیز که به آن صفحات میروند اسرار امر بهائی را که بطلان خودشان را واضح میدارد به ایشان نمیگویند و حدیث ابالبید مخزومی را بر ایشان نمیخوانند بلکه عنوان میکنند که صلح عمومی خوب است و تربیهی اولاد لازم است و مساوات رجال با نساء
واجب است و فهم هر سخن با علم و عقل بهتر است لهذا اروپائی نیز میگوید صحیح است و من تقدیس میکنم و با شما در اجرای این مسائل هم عقیده میباشم فورا جناب مبلغ عکسی از عباس افندی به او ارائه میدهد که امروزه مروج این مسائل در مشرق زمین این شخص است و متعاقب این حرف فورا از شخص مصدق که شرحش را گفتیم عکسی با جمعیت علقه و مضغه بر داشته به این طرف و آن طرف میفرستند که اینها بهائی هستند و بدان وسیله در ایران انتشارات بی اساس داده به بعضی از عوام امر را مشتبه کرده القاء شبهات مینمایند اروپائیان نه تنها این رویه را در حق بهائیها اجرا میدارند بلکه در اروپا هر کجا بروی مجمسهای است که در رهگذرها درست کرده و هر یکی را به اسمی تقدیس میکنند یکی را به عنوان رب النوع تلگراف دیگری را مخترع تلفون و یکی را صانع طیاره و یکی را ایجاد کنندهی راه آهن و به هر کسی که مختصر اسمی دارد مجسمه درست کرده تقدیس مینمایند منتهی چون به ایران دور دستاند لهذا امر بهائی را نیز چیزی تصور کرده و مصلح شرق میان کارند.
در حالتی که اگر بدانند در ایران تا چه پایه اینها به جامعهی ملیت لطمه وارد آوردهاند و تا چه اندازه نفوس محترمه را بدین اسم بی مسمی متنفر از خلق ساختهاند و چه صدماتی نتایج هفت هزار سالهی ایرانیها رسانیدهاند اینها را مخرب عالم شرق انگاشته و ادنی توجهی به عوالم اینها نخواهند کرد امید است که انشاء الله ملکهی مذکورهی جعلی و سلاطین بی اسم و مصنوعی که
فقط از لعاب دهن بهائیها به وجود میآیند در بهار آتیه بیایند و ترهات اینها را مشاهده نموده و آنتریکهای دین سازان قرن بیستم را رؤیت کرده به ممالک معمورهی متمدنهی خویش عودت نمایند و با صدای رسا به اهل آمریکا و اروپا بفهمانند که جماعت چیزی که شما در جماعت بهائیها به نظر فاروق مینگرید و تقدیس میکنید سم مهلکی است به عالم انسانیت و به نوع بشریت و دوائی است زهر آلود اجتناب نمائید مبادا در تاریخ زندگانی ممالک شما نیز نقطه سیاهی مثل ایران تولید نمایند و بپرهیزید مناسب است ملاقات با یک نفر خانم امریکائی که چندی قبل به جهت معلمی به مراغه آمده بود نوشته شود.
روزی نظر به تفحص و حس کنجکاوی به دیدن ایشان رفته در ضمن صحبت سؤال شد که در امریکا این طوری که اشتهار دادهاند بهائیت رواج دارد درست است یا جنبهی کذب دارد زیرا دو جلد کتاب موسوم به بدایع الاثار (که میرزا محمود زرقانی) جمع کرده و مسافرت عباس افندی را مینویسد و ضمنا بعضی عکسها گراور کردهاند و خیلی اهمیت داده میشود که عباس افندی در امریکا نفوذ غریبی دارد در مجامع همیشه در نهایت احترام دعوت میشد و نطق مینمود اظهار داشت که فلانی این را بدانید که ما غرض نداریم هر چه باشد و لو بضرر خودمان صدقش را میگوئیم من خودم در نیویورک بودم که به واسطهی جراید شنیدیم همچو شخصی به نیویورک وارد شده من به رفیقهام گفتم که خوب است دیدنی از ایشان بکنیم برخاسته رفتیم
و هرچه گردش نمودیم اثری نیافتیم زیرا امریکا خیلی بزرگ است روزی هزاران نفر داخل و خارج میگردد مجددا باز از جراید آدرس او را گرفته در یک مهمان خانه به دیدنش رفتیم دیدیم یک نفر شخصی ریشو است و چند نفر ایرانی نیز حضور دارند که ملازمینش بودند ساعتی نشسته برگشتیم بعد از چند روز باز به دیدنش دفتیم دیدیم همان اشخاص معدود فوق الذکرند دیگر کسی نیست و اینکه در مجامع نطق کرده همیشه در امریکا مجالس صلح و غیره موجود است نظر به تازه واردی او دعوت میکردند و در همان مجاس که هیچ سابقه به بهائیت ندارند عکس برداشته میشد که عباس افندی در سفر نامه درج نموده و به اسم خود اشتهار میدهد در امریکا ابدا به این عوالم اعتنائی ندارند به ما فوق تصورات عباس افندی عاملاند و بصیرت دارند احتمال دارد که بعضی مطالب که در الواح خود انتشار میدهد از آنها اقتباس نموده باشد زیرا از صد سال متجاوز است که در امریکا به جهت صلح عمومی میکوشند هکذا در غیر مسائل معلوم شد که انتشارات بی اصل بهائیها تمام به زور معده است و الا کسی تابع اینها نخواهد شد چون عقول ما قاصر است که از معارف بی خبر لهذا چیزی که فهم کردیم تصور میکنیم که دیگر غیر از ما کسی به این مسئله پی نبرده و فقط از جنب ما رؤسای ما ناشی میشود
باری ناله را هر چند میخواهم به پنهان برکشم
سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن
باز ترقیم یافته (حیف زحمات آن جوان بیجا به هدر رفت و خود را رسوا ساخت و از
معام رفعت به حضیض مذلت پیوست) حضرتعالی نباید به زحمات بنده تأسف خورید و تلهف نمائید زیرا الحمد لله زحماتم به هدر نرفته و بیجا نشده بلکه توان گفت که هشت سال زندگانی خود را فدای بنی نوع خود نموده و خرافات بهائیها را که در این مدت هشتاد ساله هزاران اشخاص بی گناه را به باد فنا داده و القاء شبهاتی کردهاند کشف نموده و به معرض مطالعهی عامه میگذارم که خلق بدانند. عنوانات دینی و یا مذهبی در اینجا نیست به کلی از حقیقت عاری و از صدق مبرا هستند به موجب اسناد و مدارکی که در دست موجود است و بنده هم از آنها نیستم که بگویم بهائیها به یک زن نه مرد را جایز دانند و اگر خدا نکرده بگویم نیز اثبات توانم زیرا در کتاب اقدس راجع به محرمات فقط این کلمه است و بس (قد حرم علیکم ازواج آبائکم) معلوم است در این صورت با همشیره و دختر و نواده و غیره هم از زنان دیگران توانند هم فراش و هم خوابه کردند و اکر بهائیها جواب بگویند که در اسلام اینها حلال بوده و در اینجا حلال باشد اینها نظر به تبعیت اسلام درج نشده) جواب میگوئیم پس ازدواج آباء در اسلام حلال بود که اینجا به حرام نماید اگر لازم بود بایستی همه را بگوید و اگر لازم نبود پس درج این کلمه نیز احتیاج نداشت معلوم است که عقیده باطنیشان همین است که نوشته شده چنانچه در دورهی بابیت این مسئله شیوع یافت بعد کمکم جلوگیری گردید و به تدابیر مبلغین به درجهی ترمیم یافت.