جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کشته شدن طرفداران بهاء به دستور ناصرالدین شاه

زمان مطالعه: 9 دقیقه

و از این قوم ضلالت آثار است شرایط اتحاد دولتین را مرعی و منظور داشته با کمال معقولیت فی الفور قدغن نموده اتباع سفارت او را گرفته نزد اولیای دولت علیه فرستادند و سر کار اعلی حضرت پادشاهی و اولیای دولت علیه از ظهور این نوع معقولیت ایشان کمال رضامندی حاصل کرده جناب جلالت مآب صدر اعظم به فرستادگان ایشان انعام دادند و نظر به اینکه گذشته از بطلان مذهب و دعوی باطل جسارتی پیش گرفتند که خسارت عموم ناس از سفک دم و نهب مال و سایر منهیات و منکرات از آن حاصل می‏شد کافه مردم از علماء و فضلا و چاکران دربار سپهر مدار و رعایا و برایا و وضیع و شریف و برنا و پیر و خاص و عام قتل این مفسدین ضلالت پیشه را واجب دانستند شش نفر از آن‏ها را که این اشخاص بودند میرزا حسین قمی که بی‏تقصیر نبود بجهة بعضی سؤال و جواب او را نگاه داشتند و میرزا حسین علی نوری و میرزا سلیمان علی و میرزا محمود همشیره زاده او و آقا عبد الله پسر آقا محمد جعفر و میرزا جواد خراسانی به تحقیق معلوم نشد که به آن‏ها در این مفاسد و شوری شرکت داشته باشند لهذا اعلی حضرت پادشاهی حکم به حبس آن‏ها فرمودند که در حبس مؤبد و مخلد بمانند و بقیه آن‏ها را علما و فضلا و چاکران دربار پادشاهی عموما و جمیع اهل شهر از تجار و کسبه و اصناف در میان خود تقسیم کرده هر یکی را یک فرقه از صنف نوکر یا رعیت از این قرار به سزای خودشان رسانیدند

ملا شیخ علی که راس و رئیس این فرقه خاله‏ی بود و خود را نایب خاص باب می‏دانست و خود را به حضرت عظیم ملقب ساخته و منشأ

و مصدر و بانی و باعث این فتنه عظیمه بود علما و فضلا بر حسب حکم شریعت طاهره قتل او را واجب دانستند و به سزای خود رسانیدند

سید حسن خراسانی را که از اشرار و متابعین آن مذهب بود شاهزادگان به ضرب شمشیر و گلوله و کارد و خنجر مقتول ساختند

ملا زین العابدین یزدی را مقرب الخاقان مستوفی الممالک در اول محض تعصب دین و حمیت دولت خود با طپانچه زده بعد از آن مستوفیان عظام و لشکر نویسان کرام کلهم با طپانچه و کارد و خنجر و قمه ریزه ریزه کردند

ملا حسین خراسانی را مقرب الخاقان میرزا کاظم خان نظام الملک و میرزا سعید خان وزیر امور خارجه او را نظام الملک با طپانچه خود زد و بعد از آن طپانچه دیگر میرزا سعید خان زد و بعد از آن اتباع هر دو با سنگ و قمه و کارد و خنجر به سزای خود رسانیدند

میرزا عبدالوهاب شیرازی مشهور به کاظمی که مدتی در کاظمین بود و به دعوی همین مذهب فتنه عظیمی بر پا کرده بود اتفاقا در همان ساعت که او را آوردند یکی از علماء موثق معتمد در آنجا حاضر بود شهادت داد که در کاظمین شب‏ها او را دعوت کردم و نپذیرفته لاطایلها و نامربوطها گفت و از جمله دوازده اشخاصی بود که به نیاوران آمده مرتکب جسارت شدند عالیجاهان جعفر قلیخان برادر جناب صدر اعظم و ذوالفقار خان و موسی خان و میرزا علیخان پسران جناب معزی الیه و سایر منسوبان و بنی اعمام و جمله عمله جات تفنگداران و غلامات ایشان به ضرب گلوله و تفنگ و طپانچه و زخم قمه و شمشیر او را ریزه ریزه کرده و به دار القرار فرستادند.

ریزه ریزه کرده به دار القرار فرستادند

ملا فتح الله قمی ولد ملا علی صحاف که در روز اول چند دانه ساچمه‏ی طپانچه او قدری بدن مبارک را خراشیده بود در اردوی همایون بدن او را شمع زده روشن کردند و مقرب الخاقان حاجب الدوله طپانچه با ساچمه به همان جا که او به سر کار اعلیحضرت پادشاهی انداخته بود زد فی الفور افتاد و سایر عمله فراشخانه با قمه پارچه پارچه نموده و سنگ باران کردند

شیخ عباص طهرانی را خوانین امراء دربار همایون به ضرب طپانچه و شمشیر به درک فرستادند

محمد باقر نجف آبادی که از جمله آن دوازده نفر بود و خود اقرار و اذعان داشت که در جمیع محاربات طایفه ضاله بابیه بوده است پیشخدمتان حضور همایون و جمیع عمله خلوت با قمه و کارد و خنجر مقتولش ساختند

محمد تقی شبرازیرا مقرب الخاقان اسد الله خان میر اخور خاصه پادشاهی و سایر عمله جات اصطبل پادشاهی اول نعل کرده بعد با تخماق و میخ طویله و آهن و قمه و خنجر به یارانش رسانیدند

محمد نجف آبادی را مقرب الخاقان ایشک آقاسی و جارچی باشی و نایبان و یوزباشیان و سایر عمله حضور در نیاوران به ضرب تبرزین و شش پر و غیره به اسفل السافلین فرستادند

میرزا محمد تبریزی را که در جمع محاربات بابیه در تبریز و زنجان و مازندران در هر جا بوده است و اثر زخم بسیار از محاربات سابقه در بدن او ظاهر بود مقرب الخاقان سر کشیکچی باشی و یوزباشیان و غلام پیشخدمتان و غلامان سر کاری هدف

گلوله و تفنگ ساخته تیر باران کرده و بعد از آن با سنگ و چوب و چماق با خاک یکسان کردند

محمد علی نجف آبادی را اول خمپاره‏چپان یک چشم او را کنده بعد به دهان خمپاره گذاشته آتش زدند

حاجی سلیمان خان پسر یحیی خان تبریزی را که تفصیل او در فوق ترمیم یافت با حاجی قاسم تبریزی که وصی سید یحیی بود آقا حسن نایب فراشخانه به شهر برده بدن آن‏ها را شمع زده افروخته و با نقاره و اهل طرب و ازدحام خلق در کوچه و بازارها گردانده و مانع از سنگ باران مردم در شهر شده تا در بیرون دروازه شاه عبدالعظیم فراشان غضب نعش آن‏ها را چهار پاره کرده به چهار دروازه آویختند

سید حسین یزدی را مقرب الخاقان آجودان باشی و امیران پنجه و سرتیپان و سرهنگان به شمشیر گذرانیدند

آقا مهدی کاشی را که از جمله آن دوازده نفر معهود بود فراشان شاهی به ضرب قمه و خنجر هلاک نمودند

صادق زنجانی نوکر ملا شیخعلی که روز اول به دست ملتزمین رکاب کشته شد نعش او را دو پارچه کرده به دروازه‏ها آویختند

میرزا بنی دماوندی ساکن طهران را اهالی مدرسه دارالفنون به شمشیر و سر نیزه کارش را ساختند

میرزا رفیع نوری را سواره نظام با طپانچه و غداره به درک واصل نمودند

میرزا محمود قزوینی را بعد از آنکه زنبورک چیان هدف گلوله زنبورک کردند با غداره پاره پاره نمودند

حسین میلانی را که از توابع اسکوت و آن ملاحده او را به لقب امام همام ابا عبدالله الحسین ملقب کرده بودند سربازان افواج نیز پیچ کرده با سر نیزه جسد خبیث او را پنجره‏وار مشبک کرده و به درک فرستادند

ملا عبد الکریم قزوینی را توپچیان حاضر رکاب به ضرب غداره دمار از روزگارش بر آوردند

لطفعلی شیرازی را عالیجاه شاطر باشی و شاطران سرکاری با خنجر و کارد و چوب و سنگ نزد معاندین خود فرستادند

نجف خمسه‏ی را اهالی شهر عموما اجماع کرده با سنگ و چوب و کارد و خنجر و قمه و مشت معدوم الآثر کردند

حاجی میرزا جانی تاجر کاشی را که به کرات ارتداد او معلوم و توبه کرده و باز رهائی یافته و با غوای عوام مبادرت نموده بود عالیجاه آقا مهدی ملک التجار و کسبه بالآجماع با هر گونه اسباب حزب به جهنم فرستادند

حسن خمسه‏ی را مقرب الخاقان نصر الله خان و سایر عمله کارخانه مبارکه به قتل رسانیدند

محمد مهپایه را آقایان قاجار طعمه شمشیر آبدار نموده به درک فرستادند (انتهی)

پس از اینکه میرزا حسین علی بها در اینجا صدماتی دید بعدا عنوانی برداشت و گفت (و ان تقتلوا خیر من ان تقتلوا) بدین وسیله در اذهان جاگیر نمود که بهائیان در امور سیاسی مداخله ندارند لیکن ضدیت شان نیز بر سریر سلطنت حالیه بعدا درج خواهد شد در متن تاریخ مزبوره معلوم شد که سفارت روس

میرزا حسین علی را در زرکنده دستگیر کرده و به جهت معاهده دولتین به طهران فرستاده و حتی به مامورین از طرف دولت انعام داده شد

لازم است یک جمله از نطق عباس افندی که این مطلب را به طرز دیگر به اغنام می‏گوید و در ضمن مراتب بها را ثابت می‏کند درج می‏نمایم که تفاوت و پایه‏ی سایر حرف‏هایش نیز معلوم گردد و آن این است (متعلقین روس خیلی خواهش کردند از جمال مبارک که بروند در پراخوت روس جمال مبارک قبول نفرمودند)

دیگر نظر به اینکه بنده نوشته بودم که علمای اعلام و مجتهدین ذوالعز و الآحترام در قبول توبه‏ی آن مولای عظام جدا و مالا حاضر بوده و می‏باشند که نظر از لطایف الحیل آن‏ها بریده و در ظل قباب اسلامی متمکن گردید جوابا مرقوم گشته (اولا چون نظر به آیات قرآن مجید می‏نمائیم خداوند تبارک و تعالی می‏فرماید و من یتبع غیر الاسلام دینا فمن یقبل منه ای توبه چون کلمه لن نفی ابدی است و فرمایش خداوند هم صدق است لذا خداوند توبه‏ی بنده را نسبت به ظاهر معنی این آیه قبول نمی‏فرماید اگر چنانچه علمای عظام وکالت نامه‏ی کتبی و مدرکی از خداوند در دست داشته باشند چه ضرر بنده نیز پس از تحقیق و تفحص اگر بطلان این امر ثابت باشد در محضر ایشان صیغه‏ی توبه را جاری می‏نمایم وانگهی حبا و مالا که حاضرند بنده خوب و بد دنیا را کما ینبغی دیده و مشاهده نموده‏ام ابدا بزخارف این عالم فانی اعتنا نداشته و ندارم و به عالم ابدی و سرمدی طالبم الدنیا حیفة و طالبها کلاب) جوابا عرض می‏کنم حضرت عالی باب توبه را به روی خود مسدود و در ثانی وکالت علما را از طرف خداوند مدرک خواسته

آید اولا انسان مادامی که در عالم زندگی می‏کند مستغرق در جهل و شؤنات بشریه است روز به روز عقلش در تکامل و فهمش در تزاید است وقتی که مسلکی را جاهلا نظر به رسیدن مقصود مشی می‏نماید ولی اراده باطنی و مقصود اصلی جستجوی حقیقت است اعمال این شخص مذموم نیست زیرا به نیت حقیقت پرستی عامل است الاعمال بالنیات در این مرحله توبه قبول است چنانچه در قرآن مجید خداوند می‏فرماید و اذا جائک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم کتب ربک علی نفسه الرحمة انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب و اصلح من بعده فانه غفور رحیم در جای دیگر می‏فرماید انما التوبة علی الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما

ولی وقتی که خطای راه و مسلکش را فهمید یا به او گفتند این ره که تو می‏روی به ترکستان است بعد از فهم این مطلب اگر باز در طریق سابقش سالک باشد آن وقت (آیه‏ی) مزبوره مصداق پیدا خواهد کرد چنانچه کسی در خواب است و خواب او را گرفته شخصی بیدار صدا زد فورا بر می‏خیزد ولی کسی که خودش را به خواب می‏زند هر چه صدا کنند اعتنا و توجه ننماید و می‏گوید که به اصغاء کلمات یک نفر معرض مردود وقت استماع ندارم حضرت آیتی شرح مبسوطی در جهل مفرد و مرکب مرقوم داشته‏اند حقیقتا تا حال بعضی از بهائی‏ها در خواب غفلت بودند ولی بعد از این باید فهم نمایند که علت چیست همکاران کنار می‏شوند و روز به روز در تناقص‏اند اشخاصی که میل به تحقیق ندارند و به بعضی کلمات خشک و خالی خود را مغرور می‏نمایند هوا پرستند نه حقیقت پرست و الا چه

ضرر دارد که مطالعه و یا استماع کلمات معرضین نمایند اگر حق است قبول دارند و الا با براهین ساطعه جواب دهند لیهلک من ذلک عن بنة و یحیی من حی عن بینة نظر به اینکه جواب مقنعی که از روی حقیقت باشد ندارند لهذا شوقی افندی اجازه جواب نداده زیرا بعضی خواستند که جوابی بنویسند ولی مرکز چون به عیب کار ملتفت بود که جواب قانونی نیست لهذا امر اکید داد که کسی جواب ننویسد و علاوه بر این معنی آیه مزبور را شما کج تصور فرموده‏اید خداوند می‏فرماید و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه یعنی هر کسی غیر از اسلام دینی را قبول کند از او قبول نمی‏شود ابدا و الا اگر اسلام را قبول نماید خرجی برای او نیست این محظور در ادیان سایره مصداق می‏یابد که هر کسی غیر از اسلام پیرو مذاهب اجنبی گردد البته قبول نخواهد شد و اینکه وکالت نامه‏ی کتبی علما را از خدا مدرک خواسته‏اید البته علماء جانشین انبیاء هستند العلماء ورثة الانبیاء به موجب احکام اسلام به او امر شرعیه رسیدگی می‏نمایند و امروزه علمایند جانشین پیغمبر و ائمه علیهم‏السلام اینکه جانا و مال عرض شده این هم به طریق اتمام حجت است که اگر احیانا عوالم مادی باعث اقامت در دام شیاطین انس باشد آن هم رفع گردد و ما علیهم و علی الا البلاغ من شاء فلیقبل و من شاء فلیعرض ان الله ولی المقبلین و ایضا مرقوم فرموده‏اید (در موضوع توبه نامه‏ی حضرت نقطه‏ی اولی (سید باب) اگر صحیح باشد حدیث شریف از خاطر مبارک فراموش شد، که باید کل خبرهای ائمه‏ی هدی مصداق یابد ان فی قائمنا اربعة علامة من اربعه نبی موسی و عیسی و یوسف و محمد (ص(… و العلامة من یوسف السجن و التقیه همان مقام سجن

و تقیه هم باید مصداق یابد چنانچه در اسلام هنوز حدیث استرذهبک و ذهابک و مذهبک مشهور و معمول است) جواب اینکه حدیثی که ذکر فرمودید به توبه نامه‏ی باب مربوط نیست اولا علامت ثلاثه ثابت نشده که رابعی نیز مصداق یابد لابد آن‏ها را هم مثل این یک علامت تعبیر و تفسیر فرموده‏اید و علاوه تقیه کجا لازم دارد که التماس و التجا کند و بگوید که من… خوردم که این ادعا را کردم کی و چه کس از انبیای عظام و اولیای کرام در جائی این گونه کار را اقدام نموده‏اند فأت باحد منهم ان کنت من المنصفین آتش نمرودیان در مقابل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن وجود نداشت و یا اقدامات فرعونیان را در کشتن حضرت موسی انکار توان کرد که می‏گفت ذرونی اقتل موسی و یا دو نیمه شدن حضرت ذکریا دروغ است و یا سر بریده شدن حضرت یحیی مستور است به دار رفتن حضرت عیسی محل شبه است و یا ما اوذی نبی به مثل ما اوذیت باور نکردنی است و یا کیفیت شهادت حضرت خامس آل عبا سید الشهداء علیه و علیهم آلاف التحیة و الثنا برای احدی از اهل عالم غیر معلوم که تمام اصحاب و عیالش و اعوان و انصارش در نهایت استقامت به شهادت کبری فائز شدند که الی الان ورد زبان عمون آلهیون و مادیون است که کل شهادت بر مجاهدات آن حضرت داده و تقدیس می‏کنند کدام یک از این‏ها نعوذ بالله مرتکب همچو عمل ننگ آوری گشتند و به ننگ زیستند نذکارا عین توبه نامه‏ی سید باب را که به خط و امضای خود به ناصر الدین شاه مرحوم در زمان ولایت عهدش نوشته و عکس خطش موجود است ذیلا می‏نگارد که ملاحظه فرمائید

(فداک روحی الحمد لله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات رحمت خود را در هر حال به کافه عباد خود شامل گردانیده فحمدا لله ثم حمدا که مثل آن حضرت را ینبوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم بر داعیان فرموده اشهد الله و من عنده که این بنده ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد اگر چه بنفسه وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذکره و بنبوه رسول او (ص) و ولایة اهل ولایة او است و لسانم مقر بر کل ما نزل من عند لله است امید رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضای حق را نخواسته‏ام و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلم جاری شده غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعائی باشد استغفر الله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی امر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل به هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه‏ی حضرت حجة الله علیه‏السلام را محض ادعی مبطل است و این بنده را چنین ادعائی نبوده و نه ادعای دیگر مستدعی از الطاف شاهنشاهی و آن حضرت چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایات بسط رأفت و رحمت خود سرفراز فرمایند و السلام (محل مهر) یا علی یامحمد