جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کتاب بیان

زمان مطالعه: 3 دقیقه

آبرومندترین منشائات باب که خودش هم به آن اعتماد داشته و آن را ام‏الکتاب خود قرار داده و تقریبا ماسوای آن را برای استدلال غیر کافی شمرده همان کتاب بیان است که بها می‏خواست آن را هم مثل بعضی از توقیعات باب محو کند ولی موفق نشد، محو کردن آثار باب از دو نقطه نظر بود یکی آنکه از آثار او به هیچ وجه فهمیده نمی‏شد که باید ظهور دیگری بشود مگر بعد از دو هزار سال و نیز مقام وصایتی برای بهاء در آن آثار معین نشده بود بلکه بالعکس وصایت برادر بها یعنی میرزا یحیی صبح ازل منصوص شده بود. این بود که بها تمام حیل و خداع را به کار برد برای امحاء آن آثار و سبب دیگرش این بود که می‏دید کلمات باب به قدری مفتضح و نا زیباست که با هیچ خال و خطاطی اصلاح نمی‏شود این بود که میل داشت محو شود و مردم نبینند که منشأ و مبدأ

این امر بر روی چگونه کلماتی قرار گرفته و چون موفق بر محو آنها نشد خودش شروع کرد به مشق در تحریر و تقریر و انشاء بر آن رویه تا بگوید در این نوع انشا تعمدی به عمل نیامده و اینها آیات فطریه است که بالبدیهه صادر می‏شود! ولی پس از آنکه پسرش عباس افندی بزرگ شد و دید دنیای امروز به این ترهات علاقمند نشده خود به خود این اوهام را معدوم خواهد ساخت لهذا پدر را از آن رویه منصرف نموده رویه دیگری که اندکی معقول‏تر باشد پیش آورد و همه را انشاءالله به جای خود خواهیم شناخت.

کتاب بیان تنها کتابی است که اگر طبع و نشر شود مردم به خودی خود می‏فهمند که نویسنده آن در یکی از سه حالت بوده است و جز این سه حالت هیچ امری نتواند چنین انشائی را ایجاب کرد: 1- جنون 2- تعمد 3- بی‏سوادی و اشتباه. نوعا کلمات باب به کلمات شخص خواب‏زده و مخبط شبیه است و این حالت در توقیعاتش بیشتر و در کتاب بیانش کمتر دیده می‏شود عقلای آن عصر قسمی از جنون در حالش دیده و تشخصیص داده بودند ولی علاقمندان به او این را نتوانسته‏اند باور کنند و ما هم در جنون او نمی‏توانیم اظهار عقیده نمائیم. اگر چه از اطبای حاذق شنیده شده که این قسم از جنون که مالیخولیای مذهبی و فلسفی است در بسیاری اشخاص به کم و زیاد دیده شده و کار را به جائی می‏رساند که خودش هم بعضی چیزها را در خود باور کرده خواب‏ها می‏بیند و حالات عجیبه مشاهده می‏نماید و مؤید این مطلب هم همان حالت باب است که حرم اصفهانیش تا این اواخر به عنوان معجزات سید بیان می‏کرده است که او شب‏ها خواب نداشت و همیشه یا چیز می‏نوشت یا فکر می‏کرد یا قدم می‏زد یا گریه می‏کرد یا… پس این حالات مجنونانه بر سر هم سبب می‏شود که کلمات او بی‏نظم و ترتیب بر روی کاغذ ترسیم و ترقیم شود اما اگر بگوئیم این احتمال ضعیف است پس باید به تعمد او قائل شد که متعمدا خواسته است رویه‏ی انشا و تقریر و تحریر را تغییر دهد تا به عنوان اینکه (اینها آثار فطریه‏ی است و به کلمات بشر شبیه نیست) مردمی که هر سخن نفهمیده و مغلق و یا دو رو و سه پهلو را فوق‏العاده و منبعث از جهان دیگر تصور می‏کنند مخدوع شده به آن بگرایند و اگر این تصور را هم ضعیف شمریم باید بگوئیم به قدری سید کم سواد و مبتدی بوده که هر چند از قریحه‏اش سر می‏زده آن را بهترین کلام و هر حکمی که به نظرش جلوه می‏کرده آن را مهمترین احکام تصور می‏کرده.

راستی باید تصدیق کرد که اغلب مردم فلسفه‏ی مذهب باب و بها را

خوب شناخته‏اند مگر آنها که مقصدی دارند و این مذهب را دام مرام خود ساخته و یا در بلادت حکم همان گوسفندانی را دارند که مطیع اراده‏ی چوپان خودند و الا سایرین نیکو تمیز داده‏اند که می‏گویند اگر کتاب بیان باب و مبین و اقدس بها طبع و توزیع شود برای ابطال این مذهب کافی و بهتر از هر ردیه و تحقیقی است. اکنون این مرحله را به یک جمله از کتاب بیان و نص توبه نامه‏ی باب خاتمه می‏دهیم و به مرحله دوم وارد می‏شویم.