جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چرا شاه از بهائیان حمایت می‌کرد؟

زمان مطالعه: 4 دقیقه

برای کسانی که با دامنه و عمق استراتژیک همکاری رژیم پهلوی با بهائیت آگاهند این سو‌ال به طور جدی مطرح می‌شود که: چرا شاه از بهائیان حمایت می‌کرد؟

در پاسخ باید خاطر نشان ساخت که: رژیم پهلوی، حضور دین و روحانیت پاسدار و مبین آن را در عرصه سیاست برنمی‌تابید، زیرا حضور «مقتدرانه» عالمان پارسا و پرنفوذ شیعه در پهنه اجتماع و سیاست ایران، راه را بر ستمها، قانون‌شکنی‌ها، غارتگری‌ها و وابستگی‌های آن رژیم خودکامه می‌بست ـ چنانکه تاریخ ایران در دو سده اخیر، از جنبش تحریم تنباکو و مشروطیت گرفته تا انقلاب کبیر اسلامی، گواه این امر است. روحانیت بیدار و مجاهد، بر قلوب ملت ایران حکومت می‌کرد و بنابراین رژیم فاسد و وابسته پهلوی، بایستی برای تضعیف‌ آن از همه ابزارهای مناسب سیاسی و نظامی و فرهنگی موجود بهره می‌گرفت. یکی از ابزارهای مهم «فرهنگی» و «اجتماعی» این امر، تقویت گروهها و گرایشهای انحرافی بود که حیات خود را در مرگ روحانیت و ملت دیندار تابع آن می‌شمردند و «بهائیت» یکی از این گروهها و گرایشها بود…

از سوی دیگر، نظام سلطه جهانی نیز که رژیم پهلوی را (به عنوان مجری اهداف خویش) روی کار آورده و از آن حمایت می‌کرد، برای پیشبرد اهدافش، به افراد و گروههایی نیاز داشت که (به رغم قدرت پرستی و حرص زر و زور) پایگاهی در بین ملت نداشتند و لذا به طور طبیعی، هیچ گاه قادر به سلطه بر توده‌های میلیونی ملت و نیل به آمال و آرزوهای خویش، نبودند و باید برای تحمیل نفوذ و سلطه خویش بر ملت، نقطه اتکایی خارج از کشور و ملت بیابند، که آن هم چیزی جز قدرتهای سلطه‌جوی بیگانه نبود. درواقع، قدرتهای خارجی و فرقه‌ها و جریانهای انحرافی ـ هر دو به هم محتاجند. زیرا قدرتهای بیگانه جز به دست این گروهها و فرقه‌های (اندک شمار، فاقد پایگاه در بین اکثریت ملت، و دور از ایمان و آرمان دینی آنان) نمی‌توانند مطامع و مقاصد خود را (به نحو خزنده و مسالمت‌آمیز) پیش ببرند. چون رجال (حقیقتا ملی و محبوب) کشور، نوعا عناصری وطن خواه و مستقل بوده و حاضر به قبول اوامر بیگانگان نیستند. متقابلا این گروهها و فرقه‌ها نیز (برای پیشبرد اهدافشان) به عنایت و حمایت قدرتهای خارجی نیازمند بوده و مجبورند نازها و نیازهای آنان را بپذیرند و دستور استعمارگران، از سرکوب کانونهای جنبش مقاومت ملی (روحانیت و مردم مسلمان) گرفته تا عقد قراردادهای استعماری و…، را اجرا کنند، و از این نظر نیز، «بهائیت» (با سابقه دیرین پیوند و هم آغوشی با کانون‌های استکباری روس و انگلیس و امریکا و صهیونیسم) ابزار مناسبی برای پیشبرد مقاصد سلطه‌جویان جهانی بود.

پیوند و همکاری رژیم پهلوی، بویژه در نیمه دوم سلطنت محمدرضا (یعنی دوران سرکوب خونین جنبش اسلامی ملت به رهبری امام خمینی و سلطه مستشاران امریکایی و کارتلهای نفتی و تسلیحاتی و… بر مقدرات ایران) دقیقا در این بده بستان استعماری، قابل فهم است.

سخن در این زمینه بسیار است و عجالتا توجه شما را به سندی از ساواک جلب می‌کنیم که گوشه‌ای از اهداف ضد اسلامی رژیم شاه را در پروردن و میدان دادن به بهائیان برملا می‌کند.

ارتشبد دکتر جعفر شفقت، از عناصر شاخص بهائی است که مسؤولیت مهمی چون ریاست ستاد ارتش را در اواخر سلطنت محمدرضا بر عهده داشت. گزارش ساواک راجع به شفقت در دوران سرتیپی وی (مورخ 6 شهریور 1342) تصریح می‌کند که:

»… با تحقیقات وسیع و موثقی که به عمل آمده و تحقیقات مذکوره مورد نهایت وثوق و اطمینان می‌باشند، انتساب و وابستگی نامبرده به فرقه بهائی تایید گردیده و ضمنا مشار‌الیه از جمله افراد معدود و متنفذی است که بهائیان ایران مانند دکتر ایادی، پزشک مخصوص اعلی حضرت همایونی، به وجودش افتخار و مباهات می‌کنند و به نفوذ و قدرتش اتکا دارند و عملا هم دیده می‌شود که از همان بدو انتساب وی به ریاست ستاد ارتش، افسران وابسته به اقلیت مذهبی بهائی در تظاهر به دیانت خویش بی‌پروایی بیشتری نشان می‌دهند و اغلب از فرماندهان و افسران ارتش هم که روی اصل شیوع و تواتر به وابستگی رئیس ستاد ارتش به فرقه بهائی اطلاع حاصل کرده‌اند علی رغم گذشته‌ها، ضمن نفرت و انزجار قلبی خویش از این چنین انتصاب نابجایی اجبارا از انتقاد و تنقید نسبت به این افسران خودداری می‌نمایند و حتی موجب گردیده است که جلسات بحث و مناظره مذهبی که افسران در آنها شرکت می‌نمایند گرمی و حرارت بیشتری پیدا نمایند.

و ضمنا در میان افسران ارتش و همچنین محافل خارج از ارتش در موارد بحث و انتقاد از این انتصاب و تنقید از مسلط نمودن یک شخصیت ضد مذهبی از نظر مسلمانان بر یکی از پستهای حساس مملکت چنین استدلال می‌گردد که اعلی حضرت به دو نظر: اولا نشان دادن عکس‌العمل حاد و ضمنا بی‌سر و صدایی در برابر نفوذ و اقتدار روحانیون و تخویف و موهن نمودن جامعه روحانیت تشیع و دوما [کذا] به این جهت تأمین آسودگی خاطر خویش از مداخله متصدی حساسترین مشاغل و مقامات نظامی در امر سیاست که در مذهب بهائیت نهی و منع گردیده است این شخصیت معروف و انگشت‌نمای بهائی را بدین سمت منصوب فرمودند و نیز تذکر این نکته را نیز در پایان گزارش… ضروری می‌داند که چنانچه مدرک کتبی هم جهت اثبات انتساب تیمسار مورد نظر به فرقه بهائی مورد لزوم باشد چون قبل از تصدی شغل خطیر ریاست ستاد ارتش نامبرده نیز در پاره‌ای از جلسات بحث و مناظره و ایراد کنفرانس در مجامع خصوصی بهائیان رسما شرکت نموده و محفل یا لجنه‌ها ضمن دعوت شرکت کنندگان در این مجالس اسامی کنفرانس دهندگان را نیز متذکر می‌گردیده‌اند، دعوت نامه‌‌هایی نیز وجود دارد که نام تیمسار دکتر شفقت در آنها مذکور می‌باشد و این دعوتنامه‌ها در اختیار بعضی از بهائیان هست که در صورت پیش آمدن ضرورت می‌توان با کمی‌… زحمت برخی از آنها را به دست آورد. 9 / 6 / 42«. (1).

به گفته ارتشبد فردوست: «در واقع، بهائیت جهانی این تصور را داشت که ایران همان ارض موعودی است که باید نصیب بهائیان شود و لذا برای تصرف مشاغل مهم سیاسی در این کشور منعی نداشتند. بهائی‌هایی که من دیده‌ام واقعا احساس ایرانیت نداشتند و این کاملا محسوس بود و طبعا این افراد جاسوس بالفطره بودند.» (2).

بی‌جهت نیست زمانی که طوفان خشم ملت مسلمان ایران، بنیاد شاه و شاه بازی را در این سرزمین برای همیشه برانداخت، با تشکیلات بهائیت و سران و فعالان آن نیز، به عنوان «زائده» استعمار و استبداد وابسته به آن برخورد شد و متقابلا آنان نیز به دامن امریکا و اسرائیل و دیگر کانون‌های استکباری جهان پناه بردند و دست در دست نظام سلطه (که منافع و مطامعش در ایران انقلابی مسلمان، به خطر افتاده بود) به توطئه بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران پرداختند.


1) فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 3، تابستان 1383، صص 322-321.

2) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ص 375.