در ابتدا پیروان مذهب یزیدی فقط طبقهئی از اکراد بودند و جز نام کرد یزیدی سخن از یزیدیان مطلق در میان نبود ولی پس از چندی این مذهب در بعضی از شعب نژاد سامی و اخیرا در عدهایی از نژاد ارمن سرایت کرد (عینا مانند مذهب باب و بهاء که نخست منحصر بود به عدهایی از مسلمین شیعه ویژه از طبقهی شیخیه ولی بعدا در افرادی از نژاد سامی و کیان یعنی یهودیان همدان و پارسیان یزد و کرمان سرایت کرد) اما مراکز یزیدیان غالبا حدود حلب و نواحی شام و ضواحی نصیبین و عینتاب و دیار بکر بوده و نیز قرای اروفه و حران و وسعره و بیره جیک و فزان و صدها قریه و مزرعهی دیگر از خاک عثمانی تحت نفوذ ایشان در آمده بود و جمعیتی در حدود یک کرور به هم زده بودند که دولت عثمانی از خواب گران بیدار شده تشخیص داد که رواج این گونه مذاهب در کشور و پیشرفت ایشان در نواحی و ضواحی مملکت جز زیان و زحمت نتیجهای به بار نخواهد آورد لهذا بنای تعرض گذاشت و از راههای مختلفه به تضعیف و
تقلیل ایشان پرداخت و این اقدام چنان مؤثر شد که همان قسمی که پیش آمده بودند عقب رفتند و در مدت پنجاه سال صدی نود از جمعیت خود را از دست دادند و پیش از جنگ بینالملل اول که بعضی از دول خواستند از آنها به نفع خود استفاده کنند عدهی آنها را بیش از پنجاه هزار نفر نیافتند که در مزارع و قرای دشت شیحان و جبل سنجار از توابع موصل نسبت آزادی دارند و مراسم مذهبی خود را انجام میدهند و اینها ادعا میکنند که پیروان مذهب ما زیادند ولی متفرقند در بین کردهای ایران و عثمانی و ارمنستان و دیار بکر و ماردین ترکیه و الله اعلم که این ادعا تا چه حد صحت داشته باشد چنانکه بهائیان هم اینگونه ادعاها دارند مثلا در یزد و همدان و دهات سنگسر و آباده بالنسبه جمعیتشان زیادتر و تظاهرشان بیشتر است معهذا در هیچ یک از این چهار نقطه عدهشان یا به هزار نمیرسد یا از هزار تجاوز نمیکند مع الوصف اگر کسی گوش به ایشان بدهد ادعاهای گزاف میکنند که در اینجا عده کم است و عمده جمعیت ما در شهرهای دیگر است و حال آنکه در هیچ نقطه به قدر این چهار نقطه جمعیت ندارند و در هر شهر و قصبه که این متاع وجود داشته باشد از نه تا نود نفر تجاوز نمیکند و کم جائی است که عده به صد نفر برسد مگر امریکا که موافق آماری که در مجلهی رسمی آنجا قلمداد شده چهارصد نفر بهائی موجود است و این واضح است که در آمریکا به آن وسعت و جمعیت این عده چهارصد نفر در حکم صفر است و گوئی روش یزیدی و بهائی در تظاهرات بیحقیقت و اغراقگوئی از یک سرچشمه آب میخورد؛ و همچنین در مخفی نگهداشتن اساس عقائد و احکام کتاب خود.